یک شب هوای گریه،
یک شب هوای فریاد،
امشب دلم هوای تو کرده ست
فوج اثیری درناها،
در باران،
شعر مهاجری ست که می گذرد
و آن صدای زمزمه وار
که لحظه لحظه به من نزدیک می شود
آهنگ بال بال شعرم
شعرم هوای نشستن دارد
شب را تا صبح
مهمان کوچه های بارانی خواهم بود
و برگ برگ دفتر غمگینم را،
در باران خواهم...