درد من از عشق تو درمان نبرد
زانکه دلم خون شد و فرمان نبرد
دل که به جان آمدهی درد توست
درد بسی برد که درمان نبرد
جان نبرم از تو من خستهدل
کانکه به تو داد دل او جان نبرد
هر که پریشان نشد از زلف تو
بویی از آن زلف پریشان نبرد
تا به ابد گمره جاوید ماند
هر که به تو راه...