نتایح جستجو

  1. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  2. *زهره*

    عسیسم کجایی؟ هنوز هستی با رفتی سر کار؟

    عسیسم کجایی؟ هنوز هستی با رفتی سر کار؟
  3. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    و رسالت من اين خواهد بود تا دو استکان چاي داغ را از ميان دويست جنگ خونين به سلامت بگذرانم تا در شبي باراني آن ها را با خداي خويش چشم در چشم هم نوش کنيم
  4. *زهره*

    كوي دوست

    با تو بي تو همسفر سايه خويشم وبه سوي بي سوي تو مي آيم معلومي چون ريگ مجهولي چون راز معلوم دلي و مجهول چشم من رنگ پيراهن دخترم را به گلهاي ياد تو سپرده ام و کفشهاي زنم را در راه تو از ياد برده ام اي همه من کاکل زرتشت سايه بان مسيح به سردترين ها...
  5. *زهره*

    فراق یار

    دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس که چنان ز او شده‌ام بی سر و سامان که مپرس کس به امید وفا ترک دل و دین مکناد که چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس به یکی جرعه که آزار کسش در پی نیست زحمتی می‌کشم از مردم نادان که مپرس زاهد از ما به سلامت بگذر کاین می لعل دل و دین می‌برد...
  6. *زهره*

    فراق یار

    ستاره گم شد و خورشيد سر زد پرستويي به بام خانه پر زد در آن صبحم ثفاي آرزويي شب انديشه را رنگ سحر زد پرستو باشيم و از دام اين خاک گشايم پر به سوي بام افلاک ز چشم انداز بي پايان گردون در آويزم به دنيايي طربناک...
  7. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    چون بوم بر خرابه دنيا نشسته ايم اهل زمانه را به تماشا نشسته ايم بر اين سراي ماتم و در اين ديار رنج بيخود اميد بسته و بيجا نشسته ايم ما را غم خزان و نشاط بهار نيست آسوده همچو خار به صحرا نشسته ايم گر دست...
  8. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    گفت و گو از پاک و ناپاک است وز کم وبيش زلال آب و آيينه وز سبوي گرم و پر خوني که هر ناپاک يا هر پاک دارد اندر پستوي سينه هر کسي پيمانه اي دارد که پرسد چند و چون از وي گويد اين ناپاک و آن پاک است اين بسان شبنم خورشيد وان بسان ليسکي لولنده در خاک است نيز من...
  9. *زهره*

    كوي دوست

    بر نگه سرد من به گرمي خورشيد مي نگرد هر زمان دو چشم سياهت تشنه اين چشمه ام چه سود خدا را شبنم مرا نه تاب نگاهت جز گل خشکيده اي و برق نگاهي از تو در اين گوشه يادگار ندارم زان شب غمگين که از...
  10. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم الله الله تو فراموش مکن عهد قدیم
  11. *زهره*

    غزل و قصیده

    چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را سروبالای کمان ابرو اگر تیر زند عاشق آنست که بر دیده نهد پیکان را دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت سر من دار که در پای تو ریزم جان را کاشکی پرده برافتادی از آن منظر حسن تا همه خلق ببینند نگارستان را...
  12. *زهره*

    كوي دوست

    قهر مکن اي فرشته روي دلارا ناز مکن اي بنفشه موي فريبا بر دل من گر روا بود سخن سخت از تو پسنديده نيست اي گل رعنا شاخه خشکي به خارزار وجوديم تا چه کند شعله هاي خشم تو با ما طعنه و دشنام تلخ اينهمه شيرين چهره پر از خشم و قهر...
  13. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    پرستوهاي شب پرواز کردند قناري ها سرودي ساز کردند سحرخيزان شهر روشنايي همه دروازه ها را باز کردند شقايق ها سر از بستر کشيدند شراب صبحدم را سرکشيدند کبوترهاي زرين بال خورشيد به سوي آسمان ها پر کشيدند عروس گل سر و رويي...
  14. *زهره*

    شعر نو

    شب تا سحر من بودم و لالاي باران اما نمي دانم چرا خوابم نمي برد غوغاي پندار نمي بردم غوغاي پندارم نمي مرد غمگين و دلسرد روحم همه رنج جان همه درد آهنگ باران ديو اندوه مرا بيدار مي کرد چشمان تبدارم نمي خفت افسانه گوي...
  15. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    صدف سينه من عمري گهر عشق تو پروردست کس نداند که درين خانه طفل با دايه چه ها کردست همه ويراني و ويراني همه خاموشي و خاموشي سايه افکنده به روزنها پيچک خشک فراموشي روزگاري است درين درگاه بوي مهر تو نه پيچيدست...
  16. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    بگذار که بر شاخه اين صبح دلاويز بنشينم و از عشق سرودي بسرايم آنگاه به صد شوق چو مرغان سبکبال پر گيرم ازين بام و به سوي تو بيايم خورشيد از آن دور از آن قله پر برف آغوش کند باز همه مهر همه...
  17. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    ای ساربان آهسته رو کارام جانم می‌رود وان دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود
  18. *زهره*

    خوبم، معلوم هست کجایی لوسین؟ [IMG]

    خوبم، معلوم هست کجایی لوسین؟ [IMG]
  19. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم که عشق از پرده‌ی عصمت برون آرد زلیخا را
  20. *زهره*

    كوي دوست

    باز کن پنجرهها را که نسيم روز ميلاد اقاقي ها را جشن ميگيرد و بهار روي هر شاخه کنار هر برگ شمع روشن کرده است همه چلچله ها برگشتند و طراوت را فرياد زدند کوچه يکپارچه آواز شده است و درخت گيلاس هديه جشن اقاقي ها را...
بالا