نتایح جستجو

  1. *زهره*

    [IMG] تو نيستي که ببيني چگونه پيچيده است طنين شعر تو نگاه تو درترانه من تو...

    [IMG] تو نيستي که ببيني چگونه پيچيده است طنين شعر تو نگاه تو درترانه من تو نيستي که بيبني چگونه مي گردد نسيم روح تو در باغ بي جوانه من چه نيمه شب ها کز پاره هاي ابر سپيد به روي لوح سپهر ترا چنانکه دلم خواسته است ساخته ام چه...
  2. *زهره*

    [IMG] تو نيستي که ببيني چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاري است چگونه جاي تو...

    [IMG] تو نيستي که ببيني چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاري است چگونه جاي تو در جان زندگي سبز است هنوز پنجره باز است تو از بلندي ايوان به باغ مي نگري درخت ها و چمن ها و شمعداني ها به آن ترنم شيرين به آن تبسم مهر به آن نگاه پر از...
  3. *زهره*

    [IMG] چه جاي ماه که حتي شعاع فانوسي درين سياهي جاويد کورسو نزند به جز...

    [IMG] چه جاي ماه که حتي شعاع فانوسي درين سياهي جاويد کورسو نزند به جز طنين قدمهاي گزمه سرمست صداي پاي کسي سکوت مرتعش شهر را نمي شکند به هيچ کوي و گذر صداي خنده مستانه اي نمي پيچد کجا رها کنم اين بار غم که بر دوش است...
  4. *زهره*

    [IMG] نسيم گرمي با من نفس نفس مي زد و هردو با هم دنبال آب ميگشتيم و در...

    [IMG] نسيم گرمي با من نفس نفس مي زد و هردو با هم دنبال آب ميگشتيم و در سياهي سيال خلوت دهليز نهيب ظلمت ما را دوباره پس مي زد هجوم باد دري را به سمت مطبخ بست و هرم وحشت ما رابه سوي ايوان راند ميان ايوان چشمم به آب و ماه...
  5. *زهره*

    [IMG] نه عقابم نه کبوتر اما چون به جان آيم در غربت خاک بال جادويي شعر بال...

    [IMG] نه عقابم نه کبوتر اما چون به جان آيم در غربت خاک بال جادويي شعر بال رويايي عشق مي رسانند به افلاک مرا اوج ميگيرم اوج مي شوم دور ازين مرحله دور مي روم سوي جهاني که در آن همه موسيقي جان ست و گل افشاني نور همه گلبانگ سرور...
  6. *زهره*

    [IMG] من پا به پاي موکب خورشيد يک روز تا غروب سفر کردم دنيا چه کوچک است وين...

    [IMG] من پا به پاي موکب خورشيد يک روز تا غروب سفر کردم دنيا چه کوچک است وين راه شرق و غرب چه کوتاه تنها دو روز راه ميان زمين و ماه اما من و تو دور آنگونه دور دور که اعجاز عشق نيز ما را به يکديگر نرساند ز هيچ راه آه
  7. *زهره*

    [IMG] کاش مي ديدم چيست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاري است آه وقتي که تو...

    [IMG] کاش مي ديدم چيست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاري است آه وقتي که تو لبخند نگاهت را مي تاباني بال مژگان بلندت را مي خواباني آه وقتي که توچشمانت آن جام لبالب از جاندارو را سوي اين شتنه جان سوخته مي گرداني
  8. *زهره*

    [IMG] اي بهار تو پرنده ات رها بنفشه ات به بار مي وزي پر از ترانه مي رسي...

    [IMG] اي بهار تو پرنده ات رها بنفشه ات به بار مي وزي پر از ترانه مي رسي پر از نگار هرکجا رهگذار تست شاخههاي ارغوان شکوفه ريز خوشه اقاقيا ستاره بار بيدمشک زرفشان لشکر ترا طلايه دار بوي نرگسي که مي کني نثار برگ تازه اي کهمي دهي به...
  9. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  10. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  11. *زهره*

    اي ره گشوده در دل دروازه هاي ماه با توسن گسسته عنان از هزار راه رفتن به اوج...

    اي ره گشوده در دل دروازه هاي ماه با توسن گسسته عنان از هزار راه رفتن به اوج قله مريخ و زهره را تدبير مي کني آخر به ما بگو کي قله بلند محبت را تسخير مي کني ؟
  12. *زهره*

    [IMG] از بس که غصه تو قصه در گوشم کرد غمهاي زمانه را فراموشم کرد...

    [IMG] از بس که غصه تو قصه در گوشم کرد غمهاي زمانه را فراموشم کرد يک سينه سخن به درگهن آوردم چشمان سخنگوي تو خاموشم کرد
  13. *زهره*

    [IMG] اي داد دوباره کار دل مشکل شد نتوان ز حال دل غافل شد...

    [IMG] اي داد دوباره کار دل مشکل شد نتوان ز حال دل غافل شد عشقي که به چند خون دل حاصل شد پامال سبکسران سنگين دل شد
  14. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  15. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    در خرابات مغان نور خدا می‌بینم این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم
  16. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    بيراهه رفته بودم آن شب دستم را گرفته بود و مي کشيد زين بعد همه عمرم را بيراهه خواهم رفت
  17. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    چه رنگهاست که آن شوخ دیده نامیزد که تا مگر دلم از صحبتش بپرهیزد گهی ز طیره گری نکته‌ای دراندازد گهی به بلعجبی فتنه‌ای برانگیزد به هیچ وقت به بازی کرشمه‌ای نکند که صد هزار دل از غمزه درنیاویزد گهی کزو به نفورم بر من آید زود گهش چو خوانم با من به قصد بستیزد ز بهر خصم...
  18. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    اي کرانه ما خنده گلي در خواب دست پارو زن ما را بسته است در پي صبحي بي خورشيديم با هجوم گل ها چه کنيم ؟ جوياي شبانه نابيم با شبيخون روزن ها چه کنيم آن سوي باغ دست ما به ميوه بالا نرسيد وزيديم و دريچه به آيينه گشود به درون شديم و شبستان ما را...
  19. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    کوهساران مرا پر کن اي طنين فراموشي نفرين به زيبايي آب تاريک خروشان که هست مرا فرو پيچد و برد تو ناگهان زيبا هستي اندامت گردابي است موج تو اقليم مرا گرفت ترا يافتم اسمان ها را پي بردم ترا يافتم درها را گشودم شاخه ها را خواندم افتاده باد آن برگ...
  20. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    نوري به زمين فرود آمد دو جا پا بر شن هاي بيابان ديدم از كجا آمده بود ؟ به كجا مي رفت ؟ تنها دو جاپاديده مي شد شايد خطايي پا به زمين نهاده بود ناگهان جا پا ها به راه افتادند روشني همراهشان مي خزيد جا پا ها گم شدند خود را از روبرو تماشا كردم گودالي...
بالا