نتایح جستجو

  1. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    نازك آراى تن ساقه گلى كه به جانش كشتم و به جان دادمش آب اى دريغا به برم می شكند
  2. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    دوشم ز بلبلی چه خوش آمد که می‌سرود گل گوش پهن کرده ز شاخ درخت خویش
  3. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    دريچه باز قفس بر تازگي باغ ها سرانگيز است اما بال از جنبش رسته است وسوسه چمن ها بيهوده است ميان پرنده و پرواز فراموشي بال و پر است در چشم پرنده قطره بينايي است ساقه به بالا مي رود ميوه فرو مي افتد دگرگوني غمناک است نور آلودگي است نوسان آلودگي...
  4. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    انجير کهن سر زندگي اش رامي گسترد زمين باران را صدا مي زند گردش ماهي آب را مي شيارد باد ميگذرد چلچله مي چرخد و نگاه من کم مي شود ماهي زنجيري آب است و من زنجيري رنج نگاهت خاک شدني لبخندت پلاسيدني است سايه را بر تو فرو افکنده ام تا بت من شوي...
  5. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    نور را پيموديم دشت طلا را درنوشتيم افسانه را چيديم و پلاسيده فکنديم کنار شن زار آفتابي سايه بار ما را نواخت درنگي کرديم بر لب رود پهناور رمز روياها را سر بريديم ابري رسيد و ما ديده فرو بستيم ظلمت شکافت زهره را ديديم و به ستيغ برآمديم آذرخشي...
  6. *زهره*

    غزل و قصیده

    جانا دهان تنگت صد تنگ شکر ارزد اندام سیم رنگت خروارها زر ارزد هرچند دلربایی زلفت به جان خریدم کاواز مرغ جانان شاخ صنوبر ارزد با عاشقان کویت لافی زنیم گه گه آن دل کجاست ما را کاندوه دلبر ارزد از عشق روی خوبت آب آورم ز دیده کشت بهشت خرم کاریز کوثر ارزد گویید ملک سنجر از...
  7. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند خواجه آنست که باشد غم خدمتکارش
  8. *زهره*

    غزل و قصیده

    از باده در فصل خزان افتان و خیزان نیک‌تر ور یار دلداری دهد خود چون بود زان نیک‌تر؟ شد باغ پرینگی دگر، هر برگی از رنگی دگر در زیرش آونگی دگر از لعل و مرجان نیک‌تر صرصر غبار انگیخته، در شاخسار آویخته بر ما نثاری ریخته، از صد زرافشان نیک‌تر شاخ رزان،در گشت رز، پوشیده رنگارنگ خز...
  9. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    گر یکی از عشق برآرد خروش بر سر آتش نه غریبست جوش پیرهنی گر بدرد ز اشتیاق دامن عفوش به گنه بربپوش بوی گل آورد نسیم صبا بلبل بی‌دل ننشیند خموش مطرب اگر پرده از این رهزند بازنیایند حریفان به هوش ساقی اگر باده از این خم دهد خرقه صوفی ببرد می فروش زهر بیاور که ز...
  10. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    پنجره را به پهناي جهان مي گشايم جاده تهي است درخت گرانبار شب است نمي لرزد آب از رفتن خسته است تو نيستي نوسان نيست تو نيستي و تپيدن گردابي است تو نيستي و غريو رودها گويا نيست و دره ها ناخواناست مي آيي : شب از چهره ها بر مي خيزد راز از هستي مي پرد...
  11. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    من حاصل عمر خود ندارم جز غم در عشق ز نیک و بد ندارم جز غم یک همدم باوفا ندارم جز درد یک مونس نامزد ندارم جز غم
  12. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
  13. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    باغ باران خورده مي نوشيد نور لرزشي در سبزه هاي تر دويد او به باغ آمد درونش تابناک سايه اش در زير و بم ها ناپديد شاخه خم مي شد به راهش مست بار او فراتر از جهان برگ و بر باغ سرشار از تراوش هاي سبز او درونش سبزتر سرشار تر در سر راهش درختي جان گرفت...
  14. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را رفیق و مونس شد نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد به صدر مصطبه‌ام می‌نشاند اکنون دوست گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد خیال آب خضر...
  15. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    من بی تو زندگانی خود را نمی‌پسندم کاسایشی نباشد بی دوستان بقا را
  16. *زهره*

    ممنون از پیشنهادتون ولی من مهندس نیستم

    ممنون از پیشنهادتون ولی من مهندس نیستم
  17. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  18. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  19. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  20. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
بالا