نتایح جستجو

  1. الناز تبریز

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    یاری چو ایزد می کند دامان پر از دل می شود خسته چو من در نگاهی پر از جان می شود فرقی نباشد بین ما، جانان یکی باشد همی با نام او بی شک گره نابسته وا می شود
  2. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    ماه بی حوصله دشت ، بیابان را کشت سیب سرخی شد و چرخی زد و ایمان را کشت سبد خالی امسال به سیبی ننشست خاک بی برکت این مزرعه باران را کشت
  3. الناز تبریز

    سلام وقت بخیر و ممنون . شرمنده راستش من قبلا با شبیه ساز nctuns شبیه سازی شبکه های بی سیم رو...

    سلام وقت بخیر و ممنون . شرمنده راستش من قبلا با شبیه ساز nctuns شبیه سازی شبکه های بی سیم رو انجام دادم اما الان یه مشکلی داره که متاسفانه اجرا نمیشه می تونم مشکلشو مطرح کنم؟
  4. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    لاله لاله دلم داغدار است کوچه کوچه شبم سوگوار است آسمان در هوای تو دیریست مثل چشمان من اشکبار است ممنون از همراهیتون:gol::gol: شبتون بخیر
  5. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    تا منزل آدمی سرای دنیاست کارش همه جرم و کار حق، لطف و عطاست
  6. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    در مجالی که سخت کوتاه است وای بر سینه ای که پر آه است شب نمی ماند این چنین تیره بعد از او نوبت سحرگاه است
  7. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    دنياست خوب و دنيا ليكن بقا ندارد دارد چو بيوفايی يك آشنا ندارد هرچيز در شكستن فرياد می برآرد اما شكست دلها هرگز صدا ندارد
  8. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    دیدم ستاره های نگاهت هنوز هم در آسمان آبی آن مانده یادگار آمد به یاد من که ز غوغای زندگی حتی تو را چو خنده فراموش کرده ام
  9. الناز تبریز

    سلام وقت بخیر. شرمنده می تونم سوالی رو مطرح کنم؟ خیلی ممنونم

    سلام وقت بخیر. شرمنده می تونم سوالی رو مطرح کنم؟ خیلی ممنونم
  10. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    در اوج یقین اگرچه تردیدی هست در هر قفسی، کلید امیدی هست چشمک زدن ستاره در شب یعنی توی چمدان ماه، خورشیدی هست
  11. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    سلام:redface: تا کي غم آن خورم که دارم يا نه وين عمر به خوشدلي گذارم يا نه پرکن قدح باده که معلومم نيست کاين دم که فرو برم برآرم يا نه
  12. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    روزگار دگری هست و بهاران دگر شاد بودن هنر است ، شاد کردن هنری والاتر لیک هرگز نپسندیم به خویش که چو یک شکلک بی جان شب و روز
  13. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    یک سخن کز دل برآید برلب اینقوم نیست گرچه از بانگ اذان گوش فلک کر میکنند
  14. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    یهویی هارو خیلی دوست دارم.مرسی قشنگ بود:redface: آمدی با تاب گیسو ،تا که بی تابم کنی زلف را یکسو زدی،تا غرق مهتابم کنی آتش از برق نگاهت ریختی بر جان من خواستی تا در میان شعله ها آبم کنی
  15. الناز تبریز

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    دمی با شب سخن گفتم به دلتنگی ندانستم کسی میدزدت ز من حرفی به بغض کین خواب داشتم به سختی به صبح چشمان سرخم دادند گواهی
  16. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    خیلی هم ناز:redface: الاهی غمم بار خاطر نباشد که در غم مرا جان صابر نباشد الاهی نباشد وداعی و گر هست برای کسی بار آخر نباشد
  17. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    در بر عشق بسی دم زدم از رتبت عقل گفت خاموش که او طفل دبستان من است
  18. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    عزیزی:gol::gol: من زنده بودم اما انگار مرده بودم از بس که روزها را با شب شمرده بودم یک عمر دور و تنها تنها بجرم این که او سرسپرده می خواست ‚ من دل سپرده بودم
  19. الناز تبریز

    من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهي که بلغزد بر من من خودم بودم و يک حس غريب که به صد عشق و هوس...

    من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهي که بلغزد بر من من خودم بودم و يک حس غريب که به صد عشق و هوس مي ارزيد من خودم بودم دستي که صداقت ميکاشت گر چه در حسرت گندم پوسيد من خودم بودم هر پنجره اي که به سرسبزترين نقطه بودن وا بود و خدا ميداند بي کسي از ته دلبستگي ام پيدا بود
  20. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    دوستانم ملامتم کردند دشمنانم به شوق رقصیدند بی گمان عشق را نمی فهمند ای تو بالاتر از گمان برگرد
بالا