نتایح جستجو

  1. الناز تبریز

    خیلی زیبا ممنونم [IMG]

    خیلی زیبا ممنونم [IMG]
  2. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    در حنجره هاي ما صدا را بفشار صوت و سخن و حرف و هجا را بفشار
  3. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    این چشم دریده چشمه ی فریاد است پژواک سکوت سنگ ها در باد است
  4. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    مــوی ســرم چـــو برف زمستان سپیــد شــد نامــد بهــار و قامت مــن خــم چــو بید شد گفتــم کــه ســر زنم به زمیـن دلـت ولی ایـن دانــه از جوانــه زدن نـا امیـد شــد
  5. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    یک لحظــه بیـا یـــار و انیـــس دل مـن باش بگـــــــذار کـــنم راز دل غمــــزده را فــاش
  6. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    من نمی خواهم که بعد از مرگ من افغان کنند دوستان گریان شوند و دیگران نالان کنند ممنونم از حضورتون. :gol: شبتون خیلی خوش
  7. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    :gol: در عشق چه جای بیم تیغ است تیغ از سر عاشقان دریغ است
  8. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    آقای شهریار با یه بغض خاصی اون بیت و بیت های بعدی رو می خونن. برا همین دوس داشتم:gol: مرا در دل غم جانانه‌ای هست درون کعبه‌ام بتخانه‌ای هست ز لب مهر خموشی بر ندارم که در زنجیر من دیوانه‌ای هست
  9. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    ببخشید ترکی شد :redface: آخ گجه لر یاتمامیشام من سـنه لای لای دمیشم (آه که شبها از غم فراقت نخفته ام و برایت لای لای گفته ام) سن یاتالی من گوزومه اولدوزلاری سای دمیشم (آن دم که به خواب نازفرو رفته ای بجایت تاسحر ستاره هارا شمرده ام)
  10. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    تو کز چشـم و دل مــردم گریزانی چه میـــدانی حدیث اشــک و آه من برو از باد و باران پرس
  11. الناز تبریز

    :smile::gol::gol:

    :smile::gol::gol:
  12. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    ممنون:gol: دلا تا بزرگی نیاری به دست به جای بزرگان نشاید نشست بزرگیت باید در این دسترس به یاد بزرگان برآور نفس
  13. الناز تبریز

    در پشت چارچرخه فرسوده ای / كسی خطی نوشته بود: "من گشته ام نبود ! تو دیگر نگرد نیست!"... گر...

    در پشت چارچرخه فرسوده ای / كسی خطی نوشته بود: "من گشته ام نبود ! تو دیگر نگرد نیست!"... گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست. پویندگی تمامی معنای زندگی ست. هرگز "نگرد! نیست" سزاوار مرد نیست...
  14. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    تنها يكي به قلّه تاريخ مي‌رسد هر مرد پا شكسته كه تيمور لنگ نيست
  15. الناز تبریز

    در خاموشی شب بلبل بانگ برداشت و آواز شبانه اش به عرش خداوند رسید خدا نغمه بلبل را شنید و به...

    در خاموشی شب بلبل بانگ برداشت و آواز شبانه اش به عرش خداوند رسید خدا نغمه بلبل را شنید و به پاداش آن در قفسی زرینش کرد و به او روح نام داد از آن پس مرغ روح در قفس تن زندانی است ولی همچنان گاه و بیگاه نوای دلپذیرش را سر میدهد...
  16. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    در همــه عالم وفاداری کجاســت غم به خروارست غمخواری کجاست
  17. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    ببخشید سلام:redface: تار و پود هستیم بر باد رفت اما نرفت عـاشقی ها از دلـم دیوانگی هـا از سرم
بالا