نتایح جستجو

  1. الناز تبریز

    [IMG]

    [IMG]
  2. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    در ایـــن زمــــانــه مــــــجـــوییــــد از کــــســـی یــاری کـــــه خــــود بــــه مــــنت آن یاریــــــش نـــمـــــــی ارزد
  3. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    ما عاشق و مستیم و طلبکار خدائیم ما باده پرستیم و از این خلق جدائیم بر طور وجودیم چو موسی شده ازدست بی پا و سر آشفته و جویای لقائیم
  4. الناز تبریز

    سلام ممنون خیلی زیبا:gol: [IMG]

    سلام ممنون خیلی زیبا:gol: [IMG]
  5. الناز تبریز

    لطف دارین اما باز معذرت می خوام. در مورد تایپیکتونم که آنچه عیان است چه حاجت به بیان است هرچند...

    لطف دارین اما باز معذرت می خوام. در مورد تایپیکتونم که آنچه عیان است چه حاجت به بیان است هرچند باز لازمه یاد آوری بشه چون این روزا خیلی ضروری شده:gol::gol:
  6. الناز تبریز

    معذرت می خوام سلام

    معذرت می خوام سلام
  7. الناز تبریز

    ممنون خیلی زیبا بودن:gol::gol::gol:

    ممنون خیلی زیبا بودن:gol::gol::gol:
  8. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    بـا دلــت حســـرت هم صحبتی ام هست ،ولی ســنگ را بــا چـــه زبانــــی بــه ســـخن وادارم؟
  9. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    و عشق را کنار تیرک راه بند تازیانه می زنند عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
  10. الناز تبریز

    [IMG]

    [IMG]
  11. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    یک ثـانیه گرم و چند ساعت سردی هی می روی و دوباره بر می گردی بــــا آمـدن تــــو اشک هـم می آید با این اوصـــاف ، عین دنـدان دردی
  12. الناز تبریز

    گفتگوهای تنهایی

    میزی برای کار ، کاری برای تخت ، تختی برای خواب ، خوابی برای جان ، جانی برای مرگ ، مرگی برای یاد ، یادی برای سنگ ، این بود زندگی ...
  13. الناز تبریز

    و رسالت من این خواهد بود تا دو استکان چای داغ را از میان دویست جنگ خونین به سلامت بگذرانم تا در...

    و رسالت من این خواهد بود تا دو استکان چای داغ را از میان دویست جنگ خونین به سلامت بگذرانم تا در شبی بارانی آن ها را با خدای خویش چشم در چشم هم نوش کنیم...
  14. الناز تبریز

    درختان می گویند بهار پرندگان می گویند ، لانه سنگ ها می گویند صبر و خاک ها می گویند مصاحب و انسان...

    درختان می گویند بهار پرندگان می گویند ، لانه سنگ ها می گویند صبر و خاک ها می گویند مصاحب و انسان ها می گویند «خوشبختی» امّا همه ی ما در یک چیز شبیهیم ، در طلب نور ! ما نه درختیم و نه خاک . پس خوشبختی را با علم به همه ی ضعف هامان در تشخیص ، باید در حریم خودمان جستجو کنیم ...
  15. الناز تبریز

    سلام ممنون:gol:

    سلام ممنون:gol:
  16. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    مردان خدا پرده ي پندار دريدند يعني همه جا غير خدا يار نديدند هر دست که دادند همان دست گرفتند هر نکته که گفتند همان نکته شنيدند
  17. الناز تبریز

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    من آواره وار در خیالم وهم صورتم خیس می کند لحظه در جانم امان ندارد شرم جگرم تیز می کند صورتک باورم می شود وقتی به رویم خنده می کند تبسم شوق خنده دارد اما او نیز شوخی سردی می کند واپس دنیا را نهایت چیست وقتی بین خنده گریانم می کند
بالا