زان يار دلنوازم، شکري است با شکايت
گر نکتهدان عشقي، بشنو تو اين حکايت:
بيمزد بود و منت، هر خدمتي که کردم
يا رب مباد کس را، مخدوم بيعنايت!
در اين شب سياهم گم گشت راه مقصود
از گوشهاي برون آي! اي کوکب هدايت!
از هرطرف که رفتم، جز وحشتم نيفزود
زنهار از اين بيابان! وين راه بينهايت!
(چقدر...