نتایح جستجو

الف (4) الف (4) اَن آقا: آدم مزخرف اَنا مايه‌دار: من پولدار هستم انبُر(ان‌بُر): 1. ماشين تخليه چاه 2. سيفون دستشويي اَنبر کردن: سرکار گذاشتن/ اذيت کردن اِن تا: بي‌نهايت/ بي‌شمار اَن ترکيب: قيافه زشت/ بدترکيب اِند: آخر/ نهايت اِن دفعه: دفعات بي‌شمار اَنکر و منکر: نمازخوان/ حزب...

سلام کامران عزيز! اميدوارم حالت زودتر خوب بشود. راستش خواستم براي بهبود حالت چيزي بگويم، ترسيدم با نصيحت اشتباه بشود. به شدت از آن پرهيز مي‌کنم! منتظريم!

ايني که ما ديديم، از خر تو خر گذشته به "تو خر تو خر" رسيده! (خنده)

مزن بر دل ز نوک غمزه تيرم که پيش چشم بيمارت بميرم قدح پر کن که من در دولت عشق جوانبخت جهانم گرچه پيرم! :gol:

کيو ميگي جاويدجان؟ اين کافر از من بي‌خبر؟ (خنده) اون اگه خيلي آدم بود، خودش عمل مي‌کرد! جدي نگير!! :gol: راستي جاويد،‌ از شوخي گذشته به فرشته اعتقاد داري؟

دلا خوبان دل خونين پسندند دلا خون شو که خوبان اين پسندند متاع کفر و دين بي‌مشتري نيست گروهي آن، گروهي اين پسندند

جونم؟ 1. إن الله لايغير ما بقوم حتي يغيروا ما بأنفسهم... إن احسنتم، أحسنتم لانفسکم و إن أسأتم فلها! 2. هيچ‌وقت! 3. ليس للانسان الا ما سعي! پس سعي کن جاويد عزيز! 4. سکوت؟! نشنيدي؟! خجالت بکش! :heart::gol:

راستى چقدر باعث تاسف است كه پانزده قرن پس از بعثت هنوز مسلمانان به درستى ندانند موضوع چه بوده و بعثت‏خاتم انبيا چه سان انجام گرفته است؟!! سلام فلق! اين پرسش ذهني توست يا علي دواني؟ ابهام تو دقيقا در کدام وجه نادانسته از وحي است که اين‌ چنين بر آن تأسف مي‌خوري؟ به اين که کلمات از رو تکرار شده يا...

شايد سحرگاه امروز بود که عشق خدا به "انسان" متجلي شد. وحي باريدن گرفت و اين کلامات به او تلقين شد: إقرأْ بإسم ربک الذي خلق* خلق الإنسان من علق* إقرأْ و ربّک الاکرم* الذي علّم بالقلم* علّم الانسان ما لم يعلم* کلّا إنّ الانسان ليطغي* أن رآه استغني* أن الي ربک الرجعي* بخوان به نام پروردگارت که...

بهترين‌ چيز رسيدن به نگاهي است که از حادثه عشق تر است! :gol:

"خسته‌ام از اين کوير" "خسته‌ام از اين کوير" خسته‌ام از اين کوير، اين کوير کور و پير اين هبوط بي‌دليل، اين سقوط ناگزير آسمان بي‌هدف، بادهاي بي‌طرف ابرهاي سربه راه، بيدهاي سربه زير اي نظاره‌ي شگفت، اين نگاه ناگهان! اي هماره در نظر، اي هنوز بي‌نظير! آيه آيه‌ات صريح، سوره سوره‌ات فصيح! مثل خطي...

با سعيد، دوست عزيزم! با سعيد، دوست عزيزم! سلام سعيد جان! 1. از مشهد چه خبر؟ 2. اماکن باستاني و سياحتي(توريستي)اش را مي‌شناسي و بازديد کرده‌اي؟ يا مثل بعضي‌ها، مَثَل ماهي داخل آبي؟ 3. با توضيحاتي مختصر، نام ببر. *به تازگي، نام سعيد را همه‌جا مي‌بنيم. مثل نيما شده‌اي: يا مَن حضوره دائم! (خنده)...

سپاس‌گزارم آقاي حيدري! نامه‌اي است، اگرچه خوانده‌بودمش، اما به تکرارش مي‌ارزيد. درجش در اين‌جا کار نيکي بود. :gol:

اي دوست! شاد باش که شادي سزاي توست اين گنج، مزد طاقت رنج‌آزماي توست صبح اميد و پرتو ديدار و بزم مهر اي دل بيا که اين همه اجر وفاي توست ه‍. الف. سايه

نيکي پير مغان بين که چو ما بدمستان هرچه کرديم به چشم کرمش زيبا بود!

درين غوغا که کس، کس را نپرسد من از پير مغان منت پذيرم خوشا آن‌دم کز استغناي مستي فراغت باشد از شاه و وزيرم حافظ

بسم الله الرحمن الرحيم* به نام خداوند بخشنده مهربان :gol:

مپرس از کفر و ايمان بي‌دلي را که هم کفر و ايمانش تو باشي مشو پنهان از آن عاشق، که پيوست همه پيدا و پنهانش تو باشي عراقي

ديدم رويت بتا تو روپوش مکن پنهاني ما تو باده‌ها نوش مکن هرچند دراز کرده بدگوي زبان اي چشم و چراغ عاشقان گوش مکن (بچه‌ها! امتيازام غيرفعاله، منو ببخشين!)

داني شب چيست؟ بشنو اي فرزانه! خلوت کن عاشقان ز هر بيگانه خاصه امشب که به مَهم هم‌خانه من مستم و مه عاشق و شب ديوانه!