نتایح جستجو

  1. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    دل دردمند ما را که اسير توست يارا به وصال، مرهمي نِه، چو به انتظار، خستي (شرمنده فلق خانوم! بي‌خبر بودم. حالا هم که نوشتي، بي‌امتيازم!) :gol:
  2. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    فدات شم! حضور ذهن و سرعت عمل خوبي داري، اما راستش کمي هم ما رو غافل‌گير کردي... :heart::gol:
  3. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    کام جان تلخ شد از صبر که کردم بي‌دوست عشوه‌يي زان لب شيرين شکر بار بيار روزگاري است که دل چهره مقصود نديد ساقيا آن قدح آينه کردار بيار!
  4. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    ميان عاشق و معشوق فرق بسيار است چو يار ناز نمايد، شما نياز کنيد! ... هر آن‌کسي که در اين حلقه نيست زنده به عشق بر او نمرده به فتواي من نماز کنيد! :gol:
  5. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    دوش از سر لطف يار در من نگريست گفتا بي ما چگونه بتواني زيست؟ گفتم: به خدا چنان‌که ماهي بي‌آب! گفتا که گناه توست و، بر من نگريست :gol: (چه عجب فرصت شد، عقب نمانديم!!)
  6. ک

    سلام! سپاس‌گزارم!

    سلام! سپاس‌گزارم!
  7. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    نه بترسم نه بلرزم چو کشد خنجر عزت به خدا خنجر او را بدهم رشوت و پاره که بود آب که دارد به لطافت صفت او؟ که دو صد چشمه بر آرد ز دل مرمر و خاره:gol: (ببخشاييد، امتيازهام غيرفعاله فعلا براي شعر شما)
  8. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    از آن آب حيات است که ما چرخ‌زنانيم نه از کف و نه از ناي نه دف‌هاست،‌ خدايا! ... که در باغ و گلستان ز کرّو فر مستان چه نور است و چه شور است چه سود است، خدايا! :gol:
  9. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    اگر چه باده فرح‌بخش و باد گلبيز است به بانگ چنگ مخور مي که محتسب تيز است صراحيي و حريفي گرت به چنگ افتد به عقل نوش که ايام فتنه‌‌انگيز است
  10. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    از کران تا به کران لشکر ظلم است ولي از ازل تا به ابد فرصت درويشان است دولتي را که نباشد غم از آسيب زوال بي تکلف بشنو: دولت درويشان است! :gol:
  11. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    آن کس است اهل بشارت که اشارت داند نکته ها هست بسي محرم اسرار کجاست؟ (مي‌گن جمع اضداد محاله، من مي‌گم خيلي با حاله!! هرچند من تضادي نمي‌بينم)
  12. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    اي صاحب کرامت شکرانه سلامت روزي تفقدي کن درويش بي نوا را آسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا :heart::gol:
  13. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    تو نه مثل آفتابي که حضور و غيبت افتد دگران روند و آيند و، تو هم‌چنان که هستي! (بابا جان، اصلا گور باباي امتياز! بياين حرف خودمونو بزنيم. درضمن جواب سلام ما رو هم که نمي‌دين!) :heart::gol:
  14. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    من ملَک بودم و فردوس برين جايم بود آدم آورد درين دير خراب آبادم ... نيست بر لوح دلم جز الف قامت دوست چه کنم؟ حرف دگر ياد ندادم استادم! (بچه ها! سلام!) :heart::gol:
  15. ک

    شعر نو

    داروگ داروگ خشک آمد کشت‌گاه من در جوار کشت همسايه. گرچه مي‌گويند: "مي‌گريند روي ساحل نزديک سوگواران در ميان سوگواران." قاصد روزان ابري، داروگ! کي مي‌رسد باران؟ بر بساطي که بساطي نيست در درون کومه‌ي تاريک من که ذره‌اي با آن نشاطي نيست و جدار دنده‌هاي ني به ديوار اتاقم دارد از خشکيش مي‌ترکد...
  16. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    يا وفا يا خبر وصلِ تو يا مرگ رقيب! بوَد آيا که فلک زين دوسه کاري بکند؟ دوش گفتم بکند لعل لبش چاره‌ي من؟ هاتف غيب ندا داد که آري بکند! :gol:
  17. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    يک دسته گل کو، اگر آن باغ بديديد؟ يک گوهر جان کو، اگر از بحر خداييد؟ با اين‌همه آن رنج شما گنج شما باد افسوس که بر گنج شما پرده شماييد :gol:
  18. ک

    کنسرت گروه مستان در والت دیزنی

    نامشان برايم آشنا نيست. اما با خير جالبي که منتشر کردي، به فکر افتادم کار "ملاقات با دوزخيان" را پيدا کنم. :gol:
  19. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    مطرب مهتاب‌رو،‌ آن‌چه شنيدي، بگو! ما همگان محرميم،‌ آن‌چه بديدي،‌ بگو! اي شه و سلطان ما، اي طربستان ما در حرم جان ما، بر چه رسيدي؟؟ بگووووووووووو! (ياسر! فقط خواستم از باب ادب بي‌پاسخ نماند، چوب‌کاري کردي، کاري کردي که برويم! دوستت دارم!) :gol:
  20. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    لاله ساغر گير و نرگس مست و بر ما نام فسق داوري دارم بسي، يا رب که را داور کنم؟
بالا