نتایح جستجو

  1. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    ني هم‌چو عقل دانه‌چين، ني هم‌چو نفس پر ز کين ني روح حيوان‌ زمين، تو جانِ جاني مي‌روي اي چون فلک در بافته، اي هم‌چو مه درتافته از ره نشاني يافته، در بي‌نشاني مي‌روي :gol:
  2. ک

    خدا بیشتر به ما عشق میورزد یا ما به او؟

    داستان شعيب به آن‌جا رسيد که اين پيامبر، دل رقيق و چشم اشک‌باري داشت. تا آن‌جا که مدام به درگاه الهي مي‌گريست و سوي چشمانش را از دست مي‌داد. خداوند تا سه‌ مرتبه، نور چشمش را باز‌گرداند، اما ديديم که شعيب دست بردار نيست! تا اين‌که ندايي... تا شبي او را ندايي شد ز غيب تا به کي مي‌گريي آخر اي...
  3. ک

    اصطلاحات خودماني

    آبجي تو هم که چوب‌کاري مي‌کني! درسته ما از سن جوزف افغانستان مدرک دکترا گرفتيم، سواتمونم بد نيست، اما دليل نمي‌شه شمام شکسته‌بندي کني...! :gol:
  4. ک

    اصطلاحات خودماني

    سپاس‌گزارم! منبع اصلي را در مقدمه ذکر کرده‌ام... خب بي‌تجربه هم نيستم(خنده دندوني) وقتي به اصطلاحي برمي‌خورم به فرهنگ‌نامه لغات مراجعه مي‌کنم، اگر مذکور نباشد، اضافه مي‌کنم. منابع‌ام، جز کتابي که نام بردم: فيلم‌‌‌هاي سينمايي مثل "چه کسي امير را کشت" و بعضي از کتاب‌هاي داستاني و محاورات جاري...
  5. ک

    دروغ مقدس یک فیلسوف!!!

    گمان نمي‌کردم قهرت اين‌قدر جدي باشد! توضيح بيشتر از آن علامت عاطفي را توهين و جسارت به شما مي‌دانستم که مي‌گويي فلسفه خوانده‌ام و مي‌دانم... در پست‌هاي پيشين اين نکته به اثبات رسيد: اگر خدا(علت‌العلل) نباشد، بحث جهان و همه‌ معول‌ها منتفي است! آن‌‌چه بدان پرداختيم،تأثير عدم حضور خدا در ذهن و...
  6. ک

    اصطلاحات خودماني

    حرف ب(2) حرف ب(2) بزن روشن شي: بنوش تا کيف کني/ بخور تا از اين حالت بيرون شوي(موقع تعارف کردن مسکرات گفته مي‌شود) بزن شاد شي: (معادل بزن روشن شي) بخور تا حالت بهتر بشود بستني: 1. دکمه(از بستن مي‌آيد) بستني طلاب: دکمه‌ي طلبه‌ها 2. رشوه/حق حساب(چون باعث پيوند و بسته شدن معامله مي‌شود)...
  7. ک

    شعر نو

    فرياد فرياد تقديم به برادرم ماتريکس خانه‌ام آتش گرفته‌ست، آتشي جان‌سوز هر طرف مي‌سوزد اين آتش، پرده‌ها و فرش‌ها را، تارشان با پور من به هرسو مي‌دوم گريان، در لهيب آتش پردورد؛ وز ميان خنده‌هام، تلخ، و خروش گريه‌ام، ناشاد، از دورن خسته‌ي سوزان مي‌کنم فرياد، اي فرياد! اي فرياد! خانه‌ام آتش...
  8. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    تا حاصل دردم سبب درمان گشت پستيم بلندي شد و کفر، ايمان گشت جان و دل و تن حجاب ره بود کنون تن دل شد و دل جان شد و جان جانان گشت :gol:
  9. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    دردم نهفته به ز طبيبان مدعي باشد که از خزانه غيبش دوا کنند معشوق چون نقاب ز رخ برنمي‌کشد هرکس حکايتي به تصور چرا کنند؟
  10. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    در عشق توام نصيحت و پند چه سود؟! زهراب چشيده‌ام مرا قند چه سود؟! گويند مرا که بند بر پاش نهيد! ديوانه دل است، پاي بر بند چه سود؟! :gol:
  11. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    يک چند به کودکي به استاد شديم يک چند به روي دوستان شاد شديم پايان حديث ما تو بشنو که چه شد: چون ابر درآمديم و چون باد شديم! (بچه‌ها شرمنده‌ام، فعلا امتيازم فعال نيست براي شعر زيباي شما) :gol:
  12. ک

    خدا بیشتر به ما عشق میورزد یا ما به او؟

    بانگ شعيب و ناله‌اش(1) بانگ شعيب و ناله‌اش(1) اين شعر يادگار روزگار نوجواني است... گريه کرد از بس شعيب تاج‌دار روزها روشن و شب‌هاي تار هر دو چشمش کور و نابينا نشست باز دادش چشم، سلطان الست باز گاه و بي‌گه و شام و سحر اين‌قدر بگريست کافتاد از نظر! کور شد باز آن دو چشم پاک‌بين باز دادش...
  13. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    دل به امّيد صدايي که مگر در تو رسد ناله‌ها کرد درين کوه که فرهاد نکرد! :gol:
  14. ک

    شعر نو

    باغ آينه باغ آينه شادي تو بي‌رحم است و بزرگ‌وار نفس‌ات در دست‌هاي خالي من ترانه و سبزي است من بر مي‌خيزم! چراغي در دست، چراغي در دلم زنگار روحم را صيقل مي‌زنم آينه‌اي برابر آينه‌ات مي‌گذارم تا با تو ابديتي بسازم "شاملو"
  15. ک

    رازهای قصه ی موسی و شبان 1

    گفت موسي: هاي بس مدبر شدي خود مسلمان ناشده كافر شدي اين چه ژاژست وچهكفرست و فشار پنبه‌اي اندر دهان خود فشار گند كفر تو جهان را گنده كرد كفرتو ديباي دين را ژنده كرد خدا به موسا: تو براي وصل كردن آمدي يا خود از بهر بريدن آمدی؟ ... ملت عشق از همه دين‌ها جداست عاشقان را ملت و مذهب خداست به شبان...
  16. ک

    چطوري انسان به آرامش واقعي ميرسه

    هرچه پيش‌تر مي‌رويم، نيازش را بيش‌تر درک مي‌کنيم. منظورم زمانه است. با اين ماشين‌زدگي انسان و... استقبال مردم از کتاب‌هاي عمومي(عاميانه) روان‌شناسي، خود دليل بر اين "نياز" است، نيز بالا رفتن آمار افسردگي... پس موضوعت اهميت دارد، اما سخن گفتن از آرامش، آرامش مي‌خواهد. منتظر فرصتي مناسب بودم تا با...
  17. ک

    چرا باید دیگران را ببخشیم ؟

    من می‌بخشایم، چون در مقابلم انسان هم‌نوعی است که مثل من جایزالخطاست. نیز می‌بخشایم، چون خود نيز مثل او جایزالخطایم و فردا از او طلب بخشایش دارم! :gol:
  18. ک

    آيين نگارش و ويرايش

    آغاز راه (3) آغاز راه (3) الف: ويژگي‌هاي نوشته‌ي خوب از حيث پيام تناسب با مقتضيات زمان و مکان هماهنگي با نياز مخاطب اصالت و استواري مفهوم نوشته‌‌ي خوب بايد مباني و اصول خود را از سرچشمه‌اي وام بگيرد که تشنگي انسان را سيراب کند، نه آن که او را به اميد آب به سوي سراب بکشاند. هرچه‌قدر در موضوعي...
  19. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    ز دوست آن‌چه کشيدم سزاي دشمن بود! فغان ز دوست که در دشمني چه بي‌باک است صفاي چشمه‌ي روشن نگاه‌دار اي دل اگر چه از همه سو تندباد خاشاک است صداي توست که بر مي‌زند ز سينه من کجايي اي که جهان از تو پر ز پژواک است
  20. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    در دايره‌اي که آمد و رفتن ماست او را نه بدايت نه نهايت پيداست کس مي‌نزند دمي در اين معني راست که‌اين آمدن از کجا و رفتن به کجاست
بالا