نتایح جستجو

  1. رنگ خدا

    قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

    این نه حقم بود از دیوان زندگی سوخته شعری باشم ارمغان زندگی من چه گویم چون ندانم خود کیم چون گلی نشکفته ام در بوران زندگی وز فریب واژه ها من خسته ام چون سپردم دل به داستان زندگی دل که ماوای خدای من ببود دل فروختم در ازای زندان زندگی زندگی تلخ کامی هائی بیش نبود تا که من گشتم هم پیمان زندگی نی شوی...
  2. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    همچو ان رقاصه هند و بناز پای می کوبم ولی بر گور خویش ده که با صد حسرتاین ویرانه را روشنی بخشیده ام از نور خویش
  3. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند
  4. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    مرده ائی کز پیکرش می ریخت عطر شورانگیز شب بوها قلب من در سینه می لرزید مثل قلب بچه اهو ها
  5. رنگ خدا

    قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

    نقش عشق نقش عشق در خیالم روزی کشیدم نقش عشق زین سبب امشب این چنین بارانیم میبارد بی امان ابرهای چشم من امشب در سکوت مبهم تنهائیم
  6. رنگ خدا

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    بانک او ان بانکلرزان بود کز جهانی دور بر می خاست لیک در من تا که می پیچید مرده ائی از کور بر می خاست مرده ائی کز پیکرش می ریخت عطر شور انگیز شب بو ها قلب من در سینه می لرزید مثل قلب بچه اهو ها
  7. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    نگار من چو به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله اموز صد مدرس شد
  8. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    بعد ان دیوانگی ها ای دریغ باورم ناید که عاقل گشته ام گوئیا او مرده است کین چنین خسته و خاموش و باطل گشته ام
  9. رنگ خدا

    قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

    من در کوچه های باورم گم گشته ام در فراقت روی تو بی تحمل گشته ام ره به کوی تو نبردم زین عذاب با قبلی شکسته عاشق گل گشته ام رنگ خدا
  10. رنگ خدا

    قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

    سر دل را بر لب روان ساختن تا به کی مرغ جان را زین سبب نالان ساختن تا به کی تا به کی سر در گریبان سکوت و ناله ها خود ز رب رضوان شرمگین ساختن تا به کی رنگ خدا
  11. رنگ خدا

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    دیده ام سوی دیار تو ودر کف تو از تو دیگر نه پیام و نه نشانی نه به ره پرتو مهتاب امیدی نه به دل سایه ای از راز نهانی
  12. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    وای این خلقه که در چهره اوست حلقه بندگی و بردگی است
  13. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    میان اسمان گنگ وخاموش تن مهتاب را گیرم در اغوش
  14. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    من که پشت پا زده ام به هر چه هست ونیست تا که کام او ز عشق خود روا کنم لعنت خدا بر من اگر بجز جفا زین پس با عاشقان باوفا کنم
  15. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    ما را به غمت بند نوازی کردی وز هجر رخت در سوز و گدازی کردی
  16. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    من از دو چشم گریان گریختم از خند های وحشی طوفان گریختم
  17. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    لای لای ای پسر کوچک من دیده بر بند که شب امده است دیده بر بند که این دیو سیه خون به کف و خنده به لب امده است
  18. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    لیک در ائینه می بینم که وای سایه ای زانچه بودم نیستم
  19. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    من انم به مستی بگردم هلاک به ائین مستان بریدم به خاک
  20. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    من مست می عشقم هوشیار نخواهم شد وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
بالا