نتایح جستجو
-
خودتو با یه شعر وصف کن...!
از بیم و امیدعشق رنجورم ارامش جاودانه می خواهم ب حسرت دل دگر نیفزایم اسایش بی کرانه می خواهم- رنگ خدا
- ارسال #433
- تالار: اشعار و صنايع شعری
-
مشاعرۀ سنّتی
دوش دید که ملائک در میخانه زدند گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند -
خودتو با یه شعر وصف کن...!
دانی از زندگی چه می خواهم من تو باشم پای تا سر تو زندگی گر هزار باره بود بار دگر تو....بار دگر تو- رنگ خدا
- ارسال #422
- تالار: اشعار و صنايع شعری
-
-
مشاعرۀ سنّتی
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد انچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد -
خودتو با یه شعر وصف کن...!
میروم....اما نمی پرسم ز خویش ره کجا؟منزل کجا؟ مقصود چیست؟ بوسه می بخشم ولی خود غافلم کین دل دیونه را معبود کیست؟- رنگ خدا
- ارسال #418
- تالار: اشعار و صنايع شعری
-
مشاعرۀ سنّتی
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنشها گر کند خار مغیران غم مخور -
-
رباعی و دو بیتی
امشب از اسمان دیده تو روی شعرم ستاره می بارد در سکوت سپید کاغذها پنجه هایم جرقه می کارد- رنگ خدا
- ارسال #319
- تالار: اشعار و صنايع شعری
-
-
مشاعرۀ سنّتی
هان مشو نوامید که واقف نهی از سر غیب باشد ادر پرده بازیهای پنهان غم مخور -
خودتو با یه شعر وصف کن...!
روزها رفتند ومن دیگر خود نمی دانم کدامینم ان من سرسخت و مغرورم یا من مغلوب دیرینم- رنگ خدا
- ارسال #415
- تالار: اشعار و صنايع شعری
-
مشاعرۀ سنّتی
مزن بر سر ناتوان دست زور که روزی به پایش بیفتی چو مور -
-
-
-
خودتو با یه شعر وصف کن...!
لیک من خسته جان و پریشان می سپارم ره ارزویم را یار من شعر و دلدار من شعر می روم تا بدست ارم او را- رنگ خدا
- ارسال #412
- تالار: اشعار و صنايع شعری
-
مشاعرۀ سنّتی
یارب این نو گل خندان که سپردی به منش میسپارم به تو از دست حسود و چمنش -
مشاعرۀ سنّتی
لیک دیدم تو بر ان شاخه بی برگی لیک دیدم که توبر چهره امیدم خنده مرگی -