Recent content by Rokhsana_D

  1. R

    مشاعرۀ سنّتی

    ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه میپنداشتیم
  2. R

    مشاعره از اون طرف

  3. R

    مشاعرۀ سنّتی

    تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
  4. R

    مشاعرۀ سنّتی

    یا رب مرا یاری بده تا خوب آزارش کنم هجرش دهم زجرش دهم خوارش کنم زارش کنم از بوسه های آتشین وز خنده های دلنشین صد شعله در جانش زنم صد فتنه در کارش کنم
  5. R

    مشاعرۀ سنّتی

    در این سرای بی کسی, کسی به در نمیزند به دشت پرملال ما پرنده پر نمیزند یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کُند کسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمی زند
  6. R

    مشاعرۀ سنّتی

    یاد بگذشته به دل ماند و دریغ نیست یاری که مرا یاد کند دیده ام خیره به ره ماند و نداد نامه ای تا دل من شاد کند
  7. R

    مشاعرۀ سنّتی

    نبسته ام به کس دل نبسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
  8. R

    مشاعرۀ سنّتی

    تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است باش فردا که دلت با دگران است...
  9. R

    مشاعرۀ سنّتی

    آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که افتاده ام از پا چرا
  10. R

    مشاعرۀ سنّتی

    در دل من چیزیست... مثل یک بیشه نور... مثل خواب دم صبح و چنان بی تابم که دلم میخواهد بدوم بدوم تا ته دشت... بروم تا سر کوه
  11. R

    مشاعرۀ سنّتی

    تو مست مست سرخوشی من مست بی سر سرخوشم تو عاشق خندان لبی من بی دهان خندیده ام
  12. R

    مشاعرۀ سنّتی

    تو پیکی و همه پیغام عاشقان داری از آن پری, گل قاصد! برای من چه خبر؟
  13. R

    مشاعرۀ سنّتی

    اگرچه عمری ای سیه مو چون موی تو آشفته ام درون سینه قصه ی این آشفتگی پنهفته ام
  14. R

    مشاعرۀ سنّتی

    تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه مدام پیش نگاهی مدام پیش نگاه...
  15. R

    مشاعرۀ سنّتی

    ای کاش آدمی وطنش را همچون بنفشه ها در جعبه های خاک یک روز میتوانست با خود ببرد هرکجا که خواست... در روشنای باران , در آفتاب پاک...
بالا