مشاعرۀ سنّتی

[N O X]

من در تو کجا رسم که در ذات و صفات
پنهانی من تویی و پیدای تو من

نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی
که هر کس با دلارامی سری دارند و سودایی

 

[gelayor14]

نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی
که هر کس با دلارامی سری دارند و سودایی

یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمریست پشیمان ز پشیمانی خویشم

 

[N O X]

یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمریست پشیمان ز پشیمانی خویشم

مارا ز تو غیر از تو تمنایی نیست
از دوست به جز دوست نمی باید خواست

 

[Rokhsana_D]

مارا ز تو غیر از تو تمنایی نیست
از دوست به جز دوست نمی باید خواست

تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را

 

[₪آمیتریس₪]

تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را

این خاطره های خوب هم می میرند
تقصیر تو نیست گردن تقدیرند
دلخوش نشوی دلم به چیزی اینجا
هر چیز که داده اند پس می گیرند

 

[lilium.y]

تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را

• آفتاب آهسته تر بربام قصرش کن گذر

ترسم صدای سایه ات خواب است بیدارش کند

 

[old eng]

• آفتاب آهسته تر بربام قصرش کن گذر

ترسم صدای سایه ات خواب است بیدارش کند

میدونم تکراریه ولی هربار صادقه و قشنگ

دارم سخنی با تو،گفتم نتوانم
این درد نهان سوز نهفتن نتوانم
تو گرم سخن گفتنو از جام نگاهت
من مست
من مست چنانم که شنفتن نتوانم
...

 

[N O X]

مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را

 

[lilium.y]

مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را

این جهان و هر چه در وی است جز افسانه نیست
وین تغافل بین که ما سرگرم این افسانه اییم

 

[Rokhsana_D]

این جهان و هر چه در وی است جز افسانه نیست
وین تغافل بین که ما سرگرم این افسانه اییم

ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه میپنداشتیم

 

[N O X]

ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر

 

[₪آمیتریس₪]

ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر

راز من است غنچه ی لب های سرخ تو
راز مرا برای کسی بازگو مکن

 

[N O X]

راز من است غنچه ی لب های سرخ تو
راز مرا برای کسی بازگو مکن

ندیدمت که بکردی وفا بدان چه بگفتی
طریق وصل گشادی من آمدم تو برفتی

 

[mehdi.chem]

ندیدمت که بکردی وفا بدان چه بگفتی
طریق وصل گشادی من آمدم تو برفتی

یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

 

[₪آمیتریس₪]

یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

دور از وطن خویش و به غربت مانده
چون شیر به دریا و نهنگ اندر کوه

 

[old eng]

دور از وطن خویش و به غربت مانده
چون شیر به دریا و نهنگ اندر کوه

هرکه ترسد ز ملال انده عشقش نه حلال
سر ما و قدمش یا لب ما و دهنش

 

[N O X]

شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد

 

[BISEI]

دل در جهان مبند و به مستی سؤال کن


از فیض جام و قصه جمشید کامگار
....



​

 

[N O X]

رفیق مهربان و یار همدم
همه کس دوست می‌دارند و من هم

 

[BISEI]

من به خلوت ننشینم پس از این، ور به مثل


زاهد صومعه بر پای نهد زنجیرم
....



​

 

[N O X]

مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست
که راحت دل رنجور بی‌قرار منست

 

[BISEI]

تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت


تا باز چه اندیشه کند رای صوابت
....



​

 

[N O X]

تا کی ای دلبر دل من بار تنهایی کشد
ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد

 

[BISEI]

دلم رفت و نديدم روي دلدار
فغان از اين تطاول آه از اين زجر
...

​

 

[N O X]

راه پنهانی میخانه نداند همه کس
جز من و زاهد و شیخ و دوسه رسوای دگر

 

[BISEI]

راه دل عشاق زد آن چشم خماری


پیداست از این شیوه که مست است شرابت
....



​

 

[N O X]

ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین
آبروداری کن ای زاهد مسلمانی بس است

 

[BISEI]

تا كي مي صبوح و شكر خواب بامداد
هشيار گرد هان كه گذشت اختيار عمر
....

​

 

[N O X]

رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن
یا زجانان یا ز جان باید که دل برداشتن

 

[BISEI]

​

نقد صوفی نه همه صافی بی‌غش باشد​

ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
....


​

​