مشاعرۀ سنّتی

نازنین فاطیما

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

تا کور شود زاهد خود بین منافق
ما مست و خراباتی و از زهد مبرا
یا رب به فروم و همه رندان نظری کن
تا شکر گزاریم در این بزم و مصلا

 

حميدرن

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد

در این بازار عطاران مرو هر سو چو بی‌کاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
 

Rokhsana_D

عضو جدید
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد

در این بازار عطاران مرو هر سو چو بی‌کاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد

در این سرای بی کسی, کسی به در نمیزند
به دشت پرملال ما پرنده پر نمیزند
یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کُند
کسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمی زند
 

حميدرن

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوش رفتم به کوی باده فروش

ز آتش عشق دل به جوش و خروش




مجلسی نغز دیدم و روشن

میر آن بزم پیر باده فروش




چاکران ایستاده صف در صف

باده خوران نشسته دوش بدوش
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوش رفتم به کوی باده فروش

ز آتش عشق دل به جوش و خروش




مجلسی نغز دیدم و روشن

میر آن بزم پیر باده فروش




چاکران ایستاده صف در صف

باده خوران نشسته دوش بدوش
شانه هايت را براي گريه كردن دوست دارم...
با بي تو بودن را براي با تو بودن دوست دارم...
 

حميدرن

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه
صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه

در شهر یکی کس را هشیار نمی بینم
هر یک بدتر از دیگر شوریده و دیوانه
 
آخرین ویرایش:

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه
صد بار تو را گفتم کم خور تو سه پیمانه

در شهر یکی کس را هشیار نمی بینم
هر یک بدتر از دیگر شوریده و دیوانه

همش کلافمو تو فکر اینم که هر جوری شده تورو ببینم

ببینم که بهت بگم ببخشید دلم حرفه تو رو هیچوقت نفهمید

یه وقتایی میام کنار خونه همون وقتایی که دارم بهونه

یه چن وقته بهونتو میگیرم حالم خراب و دارم میمیرم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو

وقت است که یاران به گلستان ریزند
گل های نشاط در گریبان ریزند
بلبل به هوای باغ بشکست قفس
این مژده به شاخ و برگ بستان ریزند
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
ورین رنج آسان کنم بر دلم / از اندیشه شاه دل بگسلم
نه از من ژسندد جهان آفرین / نه شاه و نه گردان ایران زمین
نازنینا، ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟
 

حميدرن

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
 

pari.arch

عضو جدید
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

راهی به خدا دارد خلوتگه تنهایی
آنجا که روی از خود ، آنجا که به خود آیی
هر جا که سری بردم در پرده تو را دیدم
تو پرده نشینی و من گمشده هر جایی
 

bobat

عضو جدید
راهی به خدا دارد خلوتگه تنهایی
آنجا که روی از خود ، آنجا که به خود آیی
هر جا که سری بردم در پرده تو را دیدم
تو پرده نشینی و من گمشده هر جایی

یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زانکه چو گردی ز میان برخیزم
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون
او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم

مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد

عالم از ناله عشاق مبادا خالی
که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد
 

نازنین فاطیما

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی


یا بخت من طریق مروت فروگذاشت...یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم...چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز



یا بخت من طریق مروت فروگذاشت...یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم...چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد

دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست

علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن
که این مفرح یاقوت در خزانه توست
 

نازنین فاطیما

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 
 
ترا قسم بحقيقت ، ترا قسم بوفا
ترا قسم بمحبت ، ترا قسم بصفا
ترا بميكده ها و ترا بمستي مي
ترا بزمزمه ي جويبار و ناله ني
 

حميدرن

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یار بی‌پرده از در و دیوار

در تجلی است یا اولی‌الابصار


شمع جویی و آفتاب بلند

روز بس روشن و تو در شب تار
 

نازنین فاطیما

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزگاري عشق را پايان نبود

سنگ اندازي به دل اسان نبود
هركسي در سينه عشق پاك داشت

كي زپاكان عالم ، باك داشت

 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
یار بی‌پرده از در و دیوار

در تجلی است یا اولی‌الابصار


شمع جویی و آفتاب بلند

روز بس روشن و تو در شب تار

رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
که بر من و تو در اختیار نگشادست

مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوز عروس هزاردامادست
 

نازنین فاطیما

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
که بر من و تو در اختیار نگشادست

مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوز عروس هزاردامادست



تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شد
غنچه‌ای در باد پرپر شد ولی کو غیرتی؟
گریه می‌کردم که زاهد در قنوتم خیره ماند
دورباد از خرمن ایمان عاشق آفتی
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا