pari.arch
عضو جدید
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من
نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من
نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
در هر طرف ز خيل حوادث كمين گهيستتو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند
در هر طرف ز خيل حوادث كمين گهيست
زانرو عنان گسسته دواند سوار عمر
روزگاری است همه عرض بدن میخواهند
همه از دوست فقط چشم و دهن میخواهند
آنچه دیدند به مقیاس نظر میسنجند
عشقها را همه با دور کمر میسنجند
درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد
ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق
قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست
بوسهای چند برآمیز به دشنامی چند
در سینه ام آویخته دستی قفسی را
تا حبس نفس های خودم را بشمارم
مثل یک منشور در برخورد با نور سفید
روسری، رویِ سرِ تو رنگ پیدا میکند
نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا
من بی تو سرگردان، من بی تو حیرانماگرچه عمری ای سیه مو چون موی تو آشفته ام
درون سینه قصه ی این آشفتگی پنهفته ام
من بی تو سرگردان، من بی تو حیرانم
شرحی ز گیسویت، حال پریشانم
من اگر چیزکی بخشم ز ملک خود بخشم/ نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
(شاعر ترک شیرازی برای تمسخر حافظ)
از غم خبری نبود اگر عشق نبود
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود ؟
دلا در عاشقي ثابت قدم باش
كه در اين ره نباشد كار بي اجر
رودم و با گریه دور می شوم از خویش
از همه آزرده ام ، چگونه نگریم ؟
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
اینکه <<مردم>> نشناسند تو را غربت نیست
غربت آن است که <<یاران>> ببرندت از یاد
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بودتا دل شب سخن از سلسله موی تو بود
دل پر از شوق رهاییست ، ولی ممکن نیست
به زبان آورم آن را که تمنا دارم
میدمد صبح و کله بست سحاب
الصبوح الصبوح یا اصحاب
با اهل خرد باش که اصل تن تو
گردی و نسیمی و غباری و دمی است
تنـم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش هجر رخ جانانه بسوخت
تو غره بدان مشو که می می نخوری
صد لقمه خوری که می غلام است آن را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
آخرین شاخه ی تو سهم عقابی چو من است
روی آن چلچله و شانه بسر جمع مکن
نه خوشتر زان صبوحی دیده دیده //////// نه صبحی زان مبارکتر دمیده
هم هیزم سنگین سری دوزخیانی
هم باغ سبک سایه ی فردوس برینی
یار وفادار چنان منست
حال ببین پیش بپرس از همه
تا تو نگویی به زبان منست
دوش مرا گفت که آن توام
آن منست ار چه نه آن منست
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |