زمستون
تن عريون باغچه چون بيابون
درختا با پاهای برهنه زير بارون
نميدونی تو که عاشق نبودی
چه سخته مرگ گل برای گلدون
گل و گلدون چه شبها نشستن بی بهانه
واسه هم قصه گفتن عاشقانه
چه تلخه چه تلخه
بايد تنها بمونه قلب گلدون
مثل من که بی تو
نشستم زير بارون زمستون
زمستون
برای تو قشنگه پشت شيشه
بهاره زمستونها برای تو هميشه
تو مثل من زمستونی نداری
که باشه لحظه چشم انتظاری
گلدون خالي نديدي
نشسته زير بارون
گلای کاغذی داری تو گلدون
تو عاشق نبودی
ببينی تلخه روزهای جدايی
چه سخته چه سخته
بشينم بی تو با چشمای گريون
سلام آبجي گلاب!
امروز از صبح که پامو گذاشتم توي باشگاه...درگير تالار گفت و گوي آزاد بود... داد يکي از دوستان اهل موسيقي هم در اومده...
آره ديدم... حالا فهميدم!
اخ جونمی ...خوشحالم خوشت اومد با یه تیر دو نشون بود هم هندونه بود هم اناناس
ممنون برای دعای قشنگت من ارزوهای درشتی دارم ماما فکر میکنی خدا وقت بکنه به همشون رسیدگی کنه یا تو نوبت میزاره برام
"ساقی گل و سبزه بس طربناک شده ست.............در یاب که هفته دگر خاک شده ست
می خور و گلی بچین که تا در نگری ................گل خاک شده است و سبزه خاشاک شده است"
سلام مامان گلاب.خوبين؟خانوداه محترم چطورن؟سلام برسونين! فكر كنم حال و روزم از آخرين دست نوشته اي كه نوشتم معلوم باشه! شرمنده يه مدت نميومدم! زياد خوب نبودم،ديدم نيام بهتره! بي خودي ميام شما و بچه هاي ديگه رو هم ناراحت مي كنم!...
بر سر آنم که گر ز دست برآید دست به کاری زنم که غصه سرآید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد دیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حکام ظلمت شب یلداست نور ز خورشید جوی بو که برآید