گلابتون
پسندها
14,699

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • تبریک میگم!
    شما برنده جایزه "بیدارترین عضو باشگاه" شدید!
    جایزتون>> یک عدد قرص خواب آور !!!!
    ؛)
    یاده معلم خبیث اول ابتدایی خودم افتادم هنوزم که هست ازش بدم میاد
    سلام مامان گلاب.شبتون بخير
    .تو خاطره قبليم گفته بودين يه اشتراكاتي توي اون خاطره با مال شما هست.
    الان هم همچين چيزي در رابطه با خاطره شما شد.منم وقتي بچه بودم دوست داشتم از جاهايي برم كه برفاش دست نخورده باشه.ولي خب نمي رفتم..دلم نميومد قشنگي بررفا رو به هم بريزم...:redface::gol:
    سلام ابجی سایه
    کجایی ابجی....این اقای ایمن رخ که گفتی من نمی شناسم
    هر چی هم جستجو می کنم اسمشون تو لیست کاربرا نیست
    ابجی کمکم کن........
    سلام تو رو خدا حشر بخونين
    نسل كشي در عاشوراي غزه تا به كي!!!
    سلام گلاب خوبی؟ بیا در گوشم یواشی بگو عروس کیه تا ذوق مرگ نشدم ...........
    بذار اخرین مکاتبات رو با عروس بکنم بعد خبرشو میدم
    woooooooooooooooow
    چه اواتار قشنگی.
    مبارک باشه.باز هم با همون فرم و حالتهای چهره.و باز هم شبیه خودتون.
    شاد و موفق باشین مهربان
    سلام مامان گلاب ! شبت بخیر


    راستی مامی شما خاطره های بچگیمو نخوندی ...
    ..::باز باران::.. ...
    "باز باران باترانه.../ می خورد بر بام خانه"
    یادم آید كربلا را دشت پر شور ونوا را
    گردش یك ظهر غمگین گرم و خونین
    لرزش طفلا ن نالان زیر تیغ و نیزه ها را
    باز باران با صدای گریه های كودكانه
    از فراز گونه های زرد وعطشان
    با گهرهای فراوان
    می چكد از چشم طفلان پریشان
    پشت نخلستان نشسته
    رود پر پیچ وخمی در حسرت لبهای ساقی
    چشم در چشمان هم آرام وسنگین
    می چكد آهسته از چشمان سقا برلب این رود پیچان
    باز باران
    باز باران با ترانه آید از چشمان مردی خسته جان
    هیهات بر لب از عطش در تاب و در تب
    نرم نرمك می چكد این قطر ه ها روی لب
    شش ماهه طفلی رو به پایان
    مرد محزون دست پر خون
    می فشاند از گلوی نازك شش ماهه بر لب های خشك آسمان باچشم گریان
    باز باران
    باز هم اینجا عطش آتش شراره
    جسمها افتاده بی سر پاره پاره
    می چكد از گوشها باران خون و كودكان بی گوشواره
    شعله در دامان و در پا می خلد خار مغیلان
    وندرین تفتیده دشت وسینه ها برپاست طوفان
    دستها آماده شلاق وسیلی
    چهره ها از بارش شلاقها گردیده نیلی
    وندرین صحرای سوزان می دود طفلی سه ساله پر زناله/ پای خسته دلشكسته
    روبرو بر نیزه ها خورشید تابان
    می چكد از نوك سرخ نیزه ها برخاك سوزان
    باز باران
    باز باران .قطره ...قطره...
    می چكد از چوب محمل
    خاكهای چادر زینب به آرامی شود گل
    می رود این كاروان منزل به منزل
    می شود از هر طرف این كاروان هم سنگ باران
    آری آری باز سنگ و باز باران آری آری
    تا نگیرد شعله ها دردل زبانه
    تانگیرد دامن طفلان محزون را نشانه
    تانبیند كودكی لب تشنه اینجا اشك ساقی
    بر فراز خیمه برگونه ها بر مشك ساقی
    كاش می بارید باران
    سلام مامان گلاب
    خوبی؟
    تولد سنجابه
    بهش تبریک نمیگی مامانی؟
    تولدت مبارکککککککککککککککککککmegh dadجونم(سنجابی)
    سلام گلاب خانم عزيز ممنون كه دست نوشته منو لايق تشكر ميدونيد
    گلم من از چندتا از بچه ها پرسیدم اونا می تونن ببینن , نمی دونم مشکل از کجاست!!!
    ایرانیان راستگوترین و راست تیرانداز ترین قوم تاریخ اند. فریدریش نیچه
    سلام مامان گلاب
    امیدوارم حال امیر علی زودتر خوب بشه ...
    من انقدر قرص و شربت دوست دارم!![IMG] اصلا دوست ندارم سوراخ شم!![IMG] شما شجاعی من خب یخرده ..[IMG] [IMG]
    بله!!منم رفتم!!خیلی جدی پرسید آمپول؟منم خیلی جدی گفتم نخیر!!به یک توافق دو طرفه رسیدیم و بهم شونصد تا قرص و شربت داد هیییییییی [IMG] [IMG]
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا