مشاعرۀ سنّتی

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
دل به عشق زنده در تن مرد

مرده باشد دلی که عاشق نیست
 

Shahab

مدیر تالار عکس
مدیر تالار
کاربر ممتاز

یک عمر دیده بر ره و یک عمر انتظار
عمرم به سر رسید و نشد یار، یار من
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا

یا رب ... یا ریشه به ریش نیست و من کورم
یا تو نزدیکی ومن دورم...
من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه
صدبار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه
 

it_solver

عضو جدید
درختی کز جوانی کوژ برخاست
چو خشک و پیر گردد کی شود راست؟
 
آخرین ویرایش:

bita-77

عضو جدید
درختی کز جوانی کوژ برخاست
چو خشک و پیر گردد کی شود راست؟

[FONT=georgia,times new roman,times,serif]تو و مست از می به چمن چون گل خندان از مستی بر گریه من[/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif]با دگران در گلشن نوشی می من ز فراغت ناله کنم تا کی؟[/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif]تو و چون می لاله کشیدن ها من و چون گل جامه دریدن ها[/FONT]​
 

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
تو و مست از می به چمن چون گل خندان از مستی بر گریه منبا دگران در گلشن نوشی می من ز فراغت ناله کنم تا کی؟تو و چون می لاله کشیدن ها من و چون گل جامه دریدن ها

اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد/من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل میرود
نمیدانم کجا اما میدانم
بدون تو دلم خیلی تنگ میشود

ديروز بوده ام در گوشه قفس
امروز مانده ام بي يار و هم نفس

 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوسو چراغی در کناری میاید
میدانی این سوسو عشقمان هست
دیگر عاشقت نیستم
دیگر نمیبینمت

تندرستان را نباشد درد ریش
جز به هم دردی نگویم درد خویش
گفتن از زنبور بی حاصل بود
با یکی در عمر خود نا خورده نیش
 

some1

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2]http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon1.png[/h] هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش

نگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانش

آن پی مهر تو گیرد که نگیرد پی خویشش

وان سر وصل تو دارد که ندارد غم جانش

هر که از یار تحمل نکند یار مگویش

وان که در عشق ملامت نکشد مرد مخوانش

چون دل از دست به درشد مثل کره توسن

نتوان بازگرفتن به همه شهر عنانش
سعدی
 

narges*

عضو جدید
تندرستان را نباشد درد ریش
جز به هم دردی نگویم درد خویش
گفتن از زنبور بی حاصل بود
با یکی در عمر خود نا خورده نیش
شوقم چنان فزود که هرگه نهان شوی
باید دوید بر سر صد رهگذر مرا
برگردنم ز تیغ تو صد بار منت است
زیرا که وارهاند ز صد دردسر مرا
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
شوقم چنان فزود که هرگه نهان شوی
باید دوید بر سر صد رهگذر مرا
برگردنم ز تیغ تو صد بار منت است
زیرا که وارهاند ز صد دردسر مرا

از دوريت چه دارم ، غير از دلي شکسته
ذهني هميشه ابري ، فکري هميشه خسته
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا