PADIDE 89
عضو جدید
من نه منم نه من منمما را سری است با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
اين كه منم سوخته تنم
من نه منم نه من منمما را سری است با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
من ذره و تو خورشید لقایی تو مرامن نه منم نه من منم
اين كه منم سوخته تنم
من نه منم نه من منم
اين كه منم سوخته تنم
من ذره و تو خورشید لقایی تو مرا
من گم شده ام این دوایی تو مرا
من ذره و تو خورشید لقایی تو مرا
من گم شده ام این دوایی تو مرا
آری آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست...
تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
.
.
.
اینجا امنیتش بیشتر
هرچند احساس خفگی میکنم..
مرا هرگه بهار آید به خاطر یاد یار آید.......به خاطر یاد یار آید مرا هرگه بهار آیدشب که مي رسد به خودم وعده مي دهم
که فردا صبح حتما به تو خواهم گفت
صبح که فرا مي رسد و نمي توانم بگويم
رسيدن شب را بهانه ميکنم
و باز شب مي رسد و صبحي ديگر
و من هيچ وقت نمي توانم حقيقت را به تو بگويم
بگذار ميان شب و روز باقي بماند که
چه قدر
دوست دارم.....
اي دل اگر از ان چاه زنخدان به در ايي ...هر جا كه روي زود پشيمان به در اييدل ميرود ز دستم صاحبدلان خدارا
دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا
درخت كرم هر كجا بيخ كرد...گذشت از فلك شاخ و بالاي اودلتنگي هاي آدمي را باد ترانهاي ميكند
روياهايش را آسمان پرستاره ناديده ميگيرد
و هر دانه برفي،
به اشكي نريخته ميماند.
سكوت سرشار از ناگفتههاست .. از حركات ناكرده؛
اعتراف به عشقهاي نهان؛ و شگفتيهاي بر زبان نيامده.
در اين سكوت ...
حقيقت ما نهفته است؛
حقيقت تو و حقيقت من
براي تو و خويش چشماني آرزو ميكنم
كه چراغها و نشانهها را در ظلماتمان ببيند ...
گوشي كه صداها و شناسهها را
در بيهوشيمان بشنود ..
براي تو و خويش
روحي كه اينهمه را در خود گيرد و بپذيرد.
تا به کجا می برد این دل مرا
سوی فنا می برد این دل مرا
از همان روز که دیدم رخ زیبای تورا
پس یک حادثه از دست قضا
بسپردم دل خود را به شب تنهایی
و دلم بهر تو بر چوبه ی دار...
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود
(حافظ)
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود
(حافظ)
دیگر گل خورشید ، از سرخی به زردی است
غم در نگاه آسمان لاجوردی است
با یاد چشمش مانده ام تنهای تنها
تنها خدا داند که تنهایی چه دردی است...
(فریدون مشیری)
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |