قسم می خورم .... دیگر حتی نامت را در اشعارم نخواهی دید ... روی جلد دفتر شعرم بزرگ نوشته است : " لعنت خـــــــدا بر پدر و مادر کسی که در این مکان آشغــال بریزد. "
خسته ام
ازاين بي خوابي مزمن
دلم خواب مي خواهد
بي هيچ صدايي
باچشماني باز
... كابوس مي بينم...
كودكي،درون ذهنم
متولد شده
گريه مي كند،با صداي
بغض و ترسش را
فريادميزندبلند
نمي دانم گرسنه هست
يا مادرش را گم كرده...