نرگسش عربده حوی و لبش افسوس کنان
نیمه شب دوش به بالین من امد بنشست...
نیمه شب دوش به بالین من امد بنشست...
تا به کجا می برد این دل مرا
سوی فنا می برد این دل مرا
از همان روز که دیدم رخ زیبای تورا
پس یک حادثه از دست قضا
بسپردم دل خود را به شب تنهایی
و دلم بهر تو بر چوبه ی دار...
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود
(حافظ)
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود
(حافظ)
دیگر گل خورشید ، از سرخی به زردی است
غم در نگاه آسمان لاجوردی است
با یاد چشمش مانده ام تنهای تنها
تنها خدا داند که تنهایی چه دردی است...
(فریدون مشیری)
تا تو نگاه میکنی "کار من اه کردن است
ای به فدای چشم تو" این چه نگاه کردن است؟!
تاج سر آفتابی ای عشق
دریاب که بی تو خاک راهیم
مهر تو اگر گناه باشد
با مهر تو غرق در گناهیم...
ما جفا از تو ندیدیم و تو خود نپسندی
انچه در مذهب ارباب طریقت نبود...
دردم از یارست و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
ناز پرورده تنعم نبرد راه به جایدیوانه شدم مدهوش، خاموش شدم بیهوش
از عشق سخن گفتم ، پروانه شدم اکنون
دیدم درین جهان بزرگ کبوتری هستم
به گرد بام تو در دام یک امید محال
زشور و شوق و تمنا و عشق مالامال
اسیر مهر تو و لطف بیکرانه ی تو...
نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه من که اورا دوست میدارم ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمیخواهد به برگ گل نوشتم من که اورا دوست میدارم ولی افسوس او گل را به زلف کودکی آویخت تا اورا بخنداند
نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه من که اورا دوست میدارم ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمیخواهد به برگ گل نوشتم من که اورا دوست میدارم ولی افسوس او گل را به زلف کودکی آویخت تا اورا بخنداند
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور...
لطفا نقل قول بگبربد
دوباره باران می باردره نبردیم به مقصود خود اندر شیراز
خرم انروز که حافظ ره بغداد کند
ره نبردیم به مقصود خود اندر شیراز
خرم انروز که حافظ ره بغداد کند
ددوباره باران می بارد
به حرمت کداممان نمی دانم
من همین قدر می دانم که باران صدای پای اجابت است
خدا دارد ناز می خرد
قدری نیاز کن.........
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد....
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید,نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد....
در دهر زدن لاف سخن ها حوس است
امروز چنین هرکه خردمند کس است
تو خود ای گوهر یکدانه کجایی اخر
کز غمت دیده ی مردم همه دریا باشد
دلی دیرم که بهبودش نمی بودر کار گلاب وگل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری و ان پرده نشین باشد...
دلی دیرم که بهبودش نمی بو
نصیحت می گرم سودش نمی بو
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |