یک راز ...قانون جاذبه را به کار ببریم!!حتی شما!!

یک راز ...قانون جاذبه را به کار ببریم!!حتی شما!!

  • بله

    رای: 556 90.7%
  • خیر

    رای: 29 4.7%
  • در مورد آن اطلاعی ندارم.

    رای: 28 4.6%

  • مجموع رای دهندگان
    613
  • نظرسنجی بسته .

آرامش زندگي

عضو جدید
مگه قراره چیزیش باشه؟!!! :biggrin:
خواستم باهاش اشنا شین :)

به نظر من كه چيزي كه از چهرش واقعا مي‌باره رازه. بيخود نيست كه اسم كتابش رو راز گذاشته احتمالا وقتي توي آينه نگاه كرده اين اسم به ذهنش خطور كرده.
 

آرامش زندگي

عضو جدید
پرسش؟

پرسش؟

:)دوستان يه سوال دارم مي‌خواستم نظر شما را راجع به آن بدونم:
به نظر شما هدف از زندگي چيه؟
چه چيزه كه براي آدم‌ها از همه مهتره؟
آدم‌ها به دنبال چه چيزي اينقدر تلاش مي كنن و وارد شدن استرس و ... را به جان مي‌خرند؟
جواب فلسفي نمي‌خوام لطفا طوري پاسخ بديد كه يه فرد عامي بتونه قانع بشه نه پاسخي براي يه فرد تحصيلكرده يا ....
 

بابك طراوت

عضو جدید
کاربر ممتاز
:)دوستان يه سوال دارم مي‌خواستم نظر شما را راجع به آن بدونم:
به نظر شما هدف از زندگي چيه؟
چه چيزه كه براي آدم‌ها از همه مهتره؟
آدم‌ها به دنبال چه چيزي اينقدر تلاش مي كنن و وارد شدن استرس و ... را به جان مي‌خرند؟
جواب فلسفي نمي‌خوام لطفا طوري پاسخ بديد كه يه فرد عامي بتونه قانع بشه نه پاسخي براي يه فرد تحصيلكرده يا ....

به نظر من زندگي دنيا، يعني گذشتن از روي يك پل و ديدن مناظر اطراف آن تا به آنطرف برسي ... بعضيها خيلي سريع رد ميشن و فرصتي براي ديدن اطرافشون ندارند.(خيليها توي سنين پائين ميميرند) ...در هر صورت همه ما از پل دير يا زود رد ميشويم ... فقط تا ميتوانيم بايد سبك برويم و دل به دنيا نبنديم، مسافر بايد بارش سبك باشد... اگر هدفي براي انسان وجود داشته باشد، توي اين دنيا نيست... اگر كسي در تقويت روح و روان خودش بكوشد براي آن دنيا توشه اي برداشته ...

براي من حس آزادي مطلق انگار تو خلا شناورم و بي فكري مطلق و نخواستن هيچ چيز و اينكه توي قلبم هيچ چيز نباشه جز احساس اينكه به عنوان جزئي از هستي در زير پرتو عشق الهي قرار دارم...

آدمها دنبال چهار چيزند: زيبايي،ثروت،شهوت،مقام كه نهايتي براشون نيست.



 
آخرین ویرایش:

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی خوب بود فقط همون طوری که آرامش زندگی هم گفتن اگه طرز استفادش رو هم بگین عالی میشه

اگه پست 627 رو نگاه كنيد چاكراي اول رو نوشتم
بقيه چاكراها رو هم براتون پستش رو مي‌ذارم.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:

 

feshfeshe

عضو جدید
کاربر ممتاز
:)دوستان يه سوال دارم مي‌خواستم نظر شما را راجع به آن بدونم:
به نظر شما هدف از زندگي چيه؟
چه چيزه كه براي آدم‌ها از همه مهتره؟
آدم‌ها به دنبال چه چيزي اينقدر تلاش مي كنن و وارد شدن استرس و ... را به جان مي‌خرند؟
جواب فلسفي نمي‌خوام لطفا طوري پاسخ بديد كه يه فرد عامي بتونه قانع بشه نه پاسخي براي يه فرد تحصيلكرده يا ....


سلام
آرامش جان اولا یه سوالت سه تا بود حالا ببین سه تات چندتاس
راستش من یه مطلب خیلی کوچیک میگم اونم اینه که الان فقط راحت بودن با خودمون میتونه کمک کنه
هدف: مقصده که با داشتن اون میتونیم امید داشته باشیم برای رسیدن به ....... حالا اگر بخوام هدف زندگی کردن رو بگم به نظرم خیلی چیزهاست ولی سوالت خیلی کلیه باز با این حال میشه چندتاش رو انتخاب کرد عشق،لذت بردن،دیدن خوبیها،نزدیک شدن به خدا،تلاش،فرار از رنج،پاک شدن،رسیدن به عرش،گشتن به دور دنیا،داشتن کانون گرم خانواده و خلاصه هر چیزی که باعث به قول استاد حلت حالشو ببری
مهمترین چیز: موفقیت در هر زمینه ای حتی منفی .....
آدمها برای رسیدن به جایی که الان اونجا نیستن تلاش میکنن
آرامش جان سوالات خیلی کلی بود ولی کاش هر سوال رو در موردش میشد بیشتر بحث کنیم نه نظر خواهی شه به این ترتیب که هر کسی به طور مجزا در موردش با بقیه تبادل اطلاعات کنه :gol:
موفق باشی:gol:
 

feshfeshe

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزی بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته و کالا های گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد امده است .

فکر می کنید آن مرد چه کرد؟؟

خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟ و یا اشک ریخت ؟

او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت : "خدایا ! می خواهی که اکنون چه کنم؟

مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود ، تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته بود :

 

sima.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
درسي از اديسون

درسي از اديسون

ادیسون در سنین پیری پس از کشف لامپ، یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار میرفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که ساختمان بزرگی بود هزینه می کرد...
این آزمایشگاه، بزرگترین عشق پیرمرد بود. هر روز اختراعی جدید در آن شکل می گرفت تا آماده بهینه سازی و ورود به بازار شود.
در همین روزها بود که نیمه های شب از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند، آزمایشگاه پدرش در آتش می سوزد و حقیقتا کاری از دست کسی بر نمی آید و تمام تلاش ماموان فقط برای جلوگیری از گسترش آتش به سایر ساختمانها است!
آنها تقاضا داشتند که موضوع به نحو قابل قبولی به اطلاع پیرمرد رسانده شود...
پسر با خود اندیشید که احتمالا پیرمرد با شنیدن این خبر سکته می کند و لذا از بیدار کردن او منصرف شد و خودش را به محل حادثه رساند و با کمال تعجب دید که پیرمرد در مقابل ساختمان آزمایشگاه روی یک صندلی نشسته است و سوختن حاصل تمام عمرش را نظاره می کند!!!
پسر تصمیم گرفت جلو نرود و پدر را آزار ندهد. او می اندیشید که پدر در بدترین شرایط عمرش بسر می برد.
ناگهان پدر سرش را برگرداند و پسر را دید و با صدای بلند و سر شار از شادی گفت: پسر تو اینجایی؟ می بینی چقدر زیباست؟!! رنگ آمیزی شعله ها را می بینی؟!! حیرت آور است!!!
من فکر می کنم که آن شعله های بنفش به علت سوختن گوگرد در کنار فسفر به وجود آمده است! وای! خدای من، خیلی زیباست! کاش مادرت هم اینجا بود و این منظره زیبا را می دید. کمتر کسی در طول عمرش امکان دیدن چنین منظره زیبایی را خواهد داشت! نظر تو چیست پسرم؟!!
پسر حیران و گیج جواب داد: پدر تمام زندگیت در آتش می سوزد و تو از زیبایی رنگ شعله ها صحبت می کنی؟!!!!!!
چطور میتوانی؟! من تمام بدنم می لرزد و تو خونسرد نشسته ای؟!

پدر گفت: پسرم از دست من و تو که کاری بر نمی آید. مامورین هم که تمام تلاششان را می کنند. در این لحظه بهترین کار لذت بردن از منظره ایست که دیگر تکرار نخواهد شد...!
در مورد آزمایشگاه و باز سازی یا نو سازی آن فردا فکر می کنیم! الآن موقع این کار نیست! به شعله های زیبا نگاه کن که دیگر چنین امکانی را نخواهی داشت!!!
توماس آلوا ادیسون سال بعد مجددا در آزمایشگاه جدیدش مشغول کار بود و همان سال یکی از بزرگترین اختراع بشریت یعنی ضبط صدا را تقدیم جهانیان نمود. آری او گرامافون را درست یک سال پس از آن واقعه اختراع کرد...
 

rosemehr87

عضو جدید
سلام بچه ها
اگه کتاب راز رو خونده باشین, در قسمت "راز شما" به این پاراگراف میرسین:

ببخشید اگه طولانی بود
حالا سوال اینه:
آیا همون طور که "جیمز ری" میگه, ما میدان های انرژی هستیم؟
و مهمتر از اون: آیا خدا یک میدان انرژی بزرگه؟!!!!
ازتون خواهش میکنم خوب فکر کنین و جوابای عجولانه ندین
ممنون
خیلی موضوع سختیه
خوب آره خدا واقعا میدان انرژیه و ما هم چون خلق شده به دست خدا هستیم از انرژی ساخته شدیم( منظور از ما روح آدمیه نه بدنش )وقتی تو کارای روزانه دقت کنیم متوجه میشیم که واقعا با فکرکردن و حرف زدن با خدا سرحال میشیم
 

آرامش زندگي

عضو جدید
سلام
آرامش جان اولا یه سوالت سه تا بود حالا ببین سه تات چندتاس
راستش من یه مطلب خیلی کوچیک میگم اونم اینه که الان فقط راحت بودن با خودمون میتونه کمک کنه
هدف: مقصده که با داشتن اون میتونیم امید داشته باشیم برای رسیدن به ....... حالا اگر بخوام هدف زندگی کردن رو بگم به نظرم خیلی چیزهاست ولی سوالت خیلی کلیه باز با این حال میشه چندتاش رو انتخاب کرد عشق،لذت بردن،دیدن خوبیها،نزدیک شدن به خدا،تلاش،فرار از رنج،پاک شدن،رسیدن به عرش،گشتن به دور دنیا،داشتن کانون گرم خانواده و خلاصه هر چیزی که باعث به قول استاد حلت حالشو ببری
مهمترین چیز: موفقیت در هر زمینه ای حتی منفی .....
آدمها برای رسیدن به جایی که الان اونجا نیستن تلاش میکنن
سلام فشفشه جان
اول: ببخشيد كه يه سوالم سه تا شد آخه وقتي آدم بدونه دوستان خوبي مثل شما داره توقعش بالا مي‌ره.:D
دوم: منظورت اين بود كه آدم هدف داشته باشه و در راه رسيدن به هدفش شاد باشه.;)
خيلي خوب و جالب بود. جايي خونده بودم (فكر كنم كتاب مديريت زمان بود) كه در مسير بودن خودش هدفه.
سوم: از جوابت خيلي ممنونم.
 

آرامش زندگي

عضو جدید
به نظر من زندگي دنيا، يعني گذشتن از روي يك پل و ديدن مناظر اطراف آن تا به آنطرف برسي ... بعضيها خيلي سريع رد ميشن و فرصتي براي ديدن اطرافشون ندارند.(خيليها توي سنين پائين ميميرند) ...در هر صورت همه ما از پل دير يا زود رد ميشويم ... فقط تا ميتوانيم بايد سبك برويم و دل به دنيا نبنديم، مسافر بايد بارش سبك باشد... اگر هدفي براي انسان وجود داشته باشد، توي اين دنيا نيست... اگر كسي در تقويت روح و روان خودش بكوشد براي آن دنيا توشه اي برداشته ...

براي من حس آزادي مطلق انگار تو خلا شناورم و بي فكري مطلق و نخواستن هيچ چيز و اينكه توي قلبم هيچ چيز نباشه جز احساس اينكه به عنوان جزئي از هستي در زير پرتو عشق الهي قرار دارم...
آدمها دنبال چهار چيزند: زيبايي،ثروت،شهوت،مقام كه نهايتي براشون نيست.
سلام طراوت جان
خيلي جواب جالبي دادي،‌ با توجه به نوشته‌ات فكر مي‌كنم خانم‌ها در عرفان از آقايان پيش‌قدم‌تر باشند.:cool:
 

آرامش زندگي

عضو جدید
خیلی موضوع سختیه
خوب آره خدا واقعا میدان انرژیه و ما هم چون خلق شده به دست خدا هستیم از انرژی ساخته شدیم( منظور از ما روح آدمیه نه بدنش )وقتی تو کارای روزانه دقت کنیم متوجه میشیم که واقعا با فکرکردن و حرف زدن با خدا سرحال میشیم


شايد رمز خلقت همين باشه، كه انرژي از بين نمي‌ره فقط از شكلي به شكلي ديگر تبديل مي‌شه.:) به همين خاطر هم هست كه بعضي‌ها انرژي منفي را تبديل مي‌كنن به انرژيه مثبت يعني توان تبديل انرژي از يك شكل به شكل ديگه. و اين از توانمندي ما انسان‌هاست كه مي‌تونيم اين عمل را انجام بديم.;) كي مي‌دونه شايد يه روز يه مخترعي پيدا بشه كه بتونه تبديل انرژي منفي به مثبت را با يك دستگاه هم انجام بده!:eek:
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
فعال کردن چاکراي دوم

فعال کردن چاکراي دوم

چاكراي دوم مركز احساسات نخستين تصفيه نشده انرژي .... و خلاقيت مي باشد. عملكرد هماهنگ چاكراي دوم باعث مي شود كه در ارتباط با ديگران خصوصا در برابر جنس مخالف رفتاري طبيعي داشته باشيد و جريان انرژي خلاق حيات را در درون بدن و روان ذهن تان جاري احساس كنيد. اين هماهنگي باعث مي شود كه نه تنها در زندگي خودتان كه براي ديگران نيز انگيزه ايجاد كنيد مهتاب و تماشا يا لمس آب هاي زلال خارج از شهر چاكراي دوم را فعال مي كند. ماه به خصوص در زمان بدر كامل احساسات شما را زنده مي كند و باعث مي شود تا پيام هاي روح تان را از راه تجسم و روياهايتان بگيريد. مشاهدة‌ آب هاي زلال طبيعي و يا غوطه ور شدن در آن يا نوشيدن جرعه أي از آب چشمه در پاكسازي و تزكيه روح به شما كمك مي كند و باعث آزاد شدن احساسات تان از گرفتگي ها و گره ها مي شود به اين معنا كه نيروي حيات مجددا مي تواند آزادانه در درون تان جاري شوداگر بتوانيد مشاهدة‌ ماه و لمس اب را همزمان تلفيق كنيد اثر آن بر روي چاكراي دوم چشمگير خواهد بود
بدكار كردن چاكراي دوم معمولا در سن بلوغ به وجود مي آيد. بيدار شدن انرژي هاي ..... بي ثباتي ايجاد مي كند و والدين و مربيان به ندرت توانايي آموزش درست به جوان ها را دارند كه چگونه اين انرژي را كنترل كنند. غالبا كمبود محبت و نوازش كه ريشه در دوران كودكي دارد ممكن است بعدا به نفي يا سركوب اميال ..... منتهي شود، در نتيجه انرژي ..... در را ه نامناسب، خود را نشان مي دهد. اغلب با زياده روي در رابطة ..... ، خيال پردازي و يا سركوب اميال كه گاه گاه به صورت طغيان انرژي اتفاق مي افتد و هم چنين ممكن است به حالتي شبيه به اعتياد به مواد مخدر درآيد، مشاهده مي شود. در اينجا انرژي......... درست شناخته نشده و در جهت غلط به كار برده مي شود
......رهايي از احساسات سركوب شده

براي رهايي از احساسات سركوب شده ..... خصوصا در دوران نوجواني گوش دادن به صداي پرندگان، صداي جريان آب و حتي نواي شرشر يك فوارهء كوچك يا پخش صداي ضبط شدهء‌ آن در لحظاتي از شب يا روز بسيار ثمربخش است و چاكراي دوم را آرام مي كند
موسيقي درماني
هرنوع موزيك كه شادي و سرور ايجاد مي كند براي فعال كردن چاكراي دوم مناسب است. براي آرام كردن و يا هماهنگ ساختن انرژي چاكراي دوم مي توانيد به صداي پرندگان،‌ صداي جريان آب ،‌ حتي نواي شرشر يك چشمه يا فوارة‌ كوچك در منزل يا خارج از منزل گوش دهيد.
رنگ درماني
رنگ نارنجي روشن چاكراي دوم را فعال مي كند. اين رنگ عزت نفس را تقويت كرده و باعث افزايش نشاط مي شود.
رايحه درماني

روغن چوب صندل در تعالي رابطة‌ دو عاشق به سطح معنوي مؤثر است. علاوه بر اين باعث تلفيق انرژي هاي معنوي در تمام سطوح فكر، احساس و عمل مي شودبراي تعادل هورموني در زن ها از سنگ قمر مي توان استفاده كرد. اين سنگ بر روي چاكراي دوم تاثير مي گذارد.
اگر ترس در شما زياد است از سنگ قمر استفاده كنيد.
اين سنگ احساساتتان را بر شما آشكار مي كند و آنها را با هم هماهنگ كرده و ترس را از شما دور مي سازد
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:

 

آرامش زندگي

عضو جدید
نامه عمربن الخطاب ، به یزدگرد سوم و جواب یزدگرد سوم
نسخه اصلی این نامه ها در موزه لندن نگهداری می شود. زمان نگاشته شدن این نامه ها مربوط می شود به پس از جنگ قادسیه و پیش از جنگ نهاوند که حدوداً چهار ماه به طول انجاميد
پس از نبرد دليرانه و رزم پهلوانی قادسيه وکشته شدن سپهسالار ايران 'رستم فرخزاد' به دست اعراب که توفان شن بر سپاهيان ايران فرو ريخت و مايه شکستشان شد، نيروهای رزمنده ايران پراکنده شدند.
يزدگردسوم شاهنشاه دلاور و بيباک ايران، به اميد فراهم کردن نيروهای کار آمد و پيکارجوی تازه، تلاشی همه سويه را آغاز کرد. ميان نبرد قادسيه تا نهاوند، چهار ماه به درازا کشيد. عمرابن خطاب در اين ميانه نامه اي به شاهنشاه ايران می فرستد که پاسخی دندان شکن دريافت می کند.
او در اين نامه يزدگرد را به خدا پرستی و دست کشيدن از آتش پرستی و روی آوردن به خدای تازيان به نام 'الله و اکبر' و پذيرفتن دين اسلام فرا می خواند
متن نامه عمربن الخطاب ، به یزدگرد سوم
بسم الله الرحمن الرحیم
از : عمربن الخطاب خليفه مسلمين
به: يزدگرد سوم شاه فارسی
من آينده خوبی برای تو و ملتت نمی بينم ، مگر اينکه پيشنهاد من را قبول کرده و بيعت نمايی .
زمانی سرزمين تو بر نيمی از جهان شناخته شده حکومت می کرد ليکن اکنون چگونه افول کرده ؟ ارتش تو در تمام جبهه ها شکست خورده و ملت تو محکوم به فناست . من راهی را برای نجات به تو پيشنهاد می کنم .شروع کن به عبادت خدای يگانه ، يک خدای واحد، تنها خدايی که خالق همه چيز در جهان است ما پيغام او را برای تو و جهان می آوريم به ملتت فرمان ده که آتش پرستی را که کذب می باشد ، متوقف کنند و به ما بپيوندند ، برای پيوستن به حقيقت .
الله خدای حقيقی را بپرستيد ، خالق جهان را ، الله را پرستش نماييد و اسلام را به عنوان راه رستگاری خود قبول کنيد اکنون به راههای شرک و پرستشهای کذب پايان ده و اسلام بياوريد تا بتوانيد الله اکبر را به عنوان ناجی خود قبول کنيد . با اجرای اين تو تنها راه بقای خود و صلح برای پارسيان را پيدا خواهی نمود ،‌ اگر تو بدانی چه چيز برای پارسيان بهتر است تو اين راه را انتخاب خواهی کرد ، بيعت تنها راه می باشد .

الله اکبر
(محل مهر عمر)
خليفه مسلمين عمربن الخطاب

يزدگرد سوم ، شاهنشاه ايران به او چنين پاسخ می دهد

به نام اهورا مزدا، آفريننده جان و خرد
از سوی شاهنشاه ايران، يزدگرد به عمرابن خطاب خليفه تازيان
تو در اين نامه ما ايرانيان را به سوی خدای خود که 'الله اکبر'نام داده ايد، می خوانيد و از روی نادانی و بيابان نشينی، خود بی آنکه بدانيد ما کيستيم و چه می پرستيم، می خواهيد که به سوی خدای شما بياييم و 'الله اکبر' پرست شويم
شگفتا که تو در پايه خليفه عرب نشسته يي ولی آگاهيهای تو از يک عرب بيابان نشين فراتر نمی رود. به من پيشنهاد می کنی که خدا پرست شوم. ای مردک، هزاران سالست که آرياييان در اين سرزمين فرهنگ و هنر، يکتا پرست می باشند و روزانه پنج بار به درگاهش نيايش می کنند. هنگامی که ما پايه های مردمی و نيکو ورزی و مهربانی را در سراسر جهان می ريختيم و پرچم 'پندار نيک، گفتار نيک و کردار نيک' را در دست داشتيم، تو و نياکانت در بيابانها می گشتيد و مار و سوسمار می خورديد و دختران بيگناهتان را زنده به گور می کرديد
تازيان که برای آفريده های خدا ارزشی نمی شناسند و سنگدلانه آنها را از دم تيغ می گذرانند و زنان را آزار می دهند و دختران را زنده به گور می کنند و به کاروانها می تازند و به راهزنی و کشتار و ربودن زن و همسر مردم دست می زنند، چگونه مارا که از همه اين زشتيها بيزاريم، می خواهند آموزش خدا پرستی بدهند؟
به من می گويي که از آتش پرستی دست بردارم و خدا پرست شوم؟ ما مردم ايران، خدا را در روشنايي می بينيم. فروغ و روشنايي تابناک و گرمای خورشيدی آتش در دل و روان ما، جان می بخشند و گرمی دلپذير آنها، دلها و روانهای ما را به يکديگر نزديک می کنند تا مردم دوست، مهربان، مردم دار، نيکخواه باشيم و رادی و گذشت را پيشه سازيم و پرتو يزدانی را در دلهای خود هماره زنده نگهداريم.
خدای ما 'اهورا مزدای' بزرگ است و شگفت انگيز است که تازه شما هم او را خواسته ايد نام بدهيد و 'الله و اکبر' را برای او بر گزيده ايد و او را به اين نام صدا می کنيد. ولی ما با شما يکسان نيستيم، زيرا ما به نام 'اهورا مزدا' مهرورزی و نيکی و خوبی و گذشت می کنيم و به درماندگان و سيه روزان، ياری می رسانيم و شما به نام 'الله اکبر' خدای آفريده خودتان دست به کشتار و بدبختی آفرينی و سيه روزی ديگران می زنيد.
چه کسی در اين ميان تبهکار است، خدای شما که فرمان کشتار و تاراج و نابودی را می دهد؟ يا شما که به نام او چنين می کنيد؟ يا هردو؟
شما از دل بيابانهای تفته و سوخته که همه روزگارتان را به ددمنشی و بيابان گردی گذرانده ايد، برخاسته ايد و با شمشير و لشکر کشی می خواهيد آموزش خدا پرستی به مردمانی بدهيد که هزاران سالست شهريگرند و فرهنگ و دانش و هنر را همچون پشتوانه نيرو مندی در دست دارند؟ شما به نام 'الله اکبر' به اين لشکريان اسلام جز ويرانی و تاراج و کشتار چه آموخته ايد که می خواهيد ديگران را هم به سوی اين خدای خودتان بکشيد؟
امروز تنها نا يکسانی که مردم ايران با گذشته دارند آن است که ارتش آنها که فرمانبردار 'اهورا مزدا' بوده، از ارتش تازيان، که تازه پيرو'الله اکبر'شده اند، شکست خورده اند و مردم ايران به زور شمشير شما تازيان بايد همان خدا را ولی با نام تازی بپذيرند و بپرستند و در روز پنج بار به زبان عربی برايش نماز بگذارند. زيرا 'الله اکبر' شما تنها زبان عربی می داند.
به تو سفارش می کنم به دل همان بيابانهای سوزان پر سوسمار خويش برگرد و مشتی تازی بيابان گرد و سنگدل را به سوی شهرهای آباد همچون جانوران هار، رها مکن و از کشتار مردم و تاراج دارايي آنان و ربودن همسران و دخترانشان به نام 'الله اکبر' خود داری نما و دست از اين زشتکاری ها و تبهکاريها بکش.
آرياييان، مردمی با گذشت، مهربان و نيک انديشند. هر جا رفته اند تخم نيکی و دوستی و درستی پاشيده اند. از اين رو از کيفر دادن شما برای نابکاريهای تو و تازيان، چشم خواهند پوشيد.
شما با همان 'الله اکبر' تان در همان بيابان بمانيد و به شهرها نزديک مشويد که باورتان بسيار هراسناک و رفتارتان ددمنشانه است.
مهر
یزدگرد ساسانی برگرفته از كتاب كارنامه دكتر كوروش آريامنش
 

آرامش زندگي

عضو جدید
با كلمات ديگري سخن بگوئيم:


بگوییم : از اینکه وقت خود را دراختیار من گذاشتید، متشکرم نگوییم: ببخشید که مزاحمتون شدم

بگوییم: در فرصت مناسب درخدمت شما خواهم بود نگوییم: گرفتارم

بگوییم: خدا سلامتی بده! نگوییم: خدا بده نده!

بگوییم: هدیه برای شما نگوییم: قابلی ندارد.

بگوییم: با تجربه شده نگوییم: شکست خورده

بگوییم: عالی هستم نگوییم: نسبتا خوب هستم.

بگوییم: ثروت کمی دارم نگوییم: فقیرهستم

بگوییم: قشنگ نیست نگوییم: زشت است

بگوییم: خوب هستم نگوییم: بد نیستم

بگوییم: کار را بعدا انجام می دهم. نگوییم: دچار یاس شدم.

بگوییم: مناسب من نیست. نگوییم: به درد من نمی خورد

بگوییم: با این کار چه لذتی می بری؟ نگوییم: چرا اذیت می کنی؟

بگوییم: من به اهدافم خواهم رسید. نگوییم: نمی توانم به اهدافم برسم.

بگوییم: شاد و پر انرژی باشید. نگوییم: خسته نباشید.

بگوییم: من نگوییم : اینجانب

بگوییم: آسان نیست نگوییم: مشکل است

بگوییم: دوست ندارم نگوییم: متنفرم

بگوییم: مسئله دارم نگوییم: مشکل دارم

بگوییم: سرم شلوغ است نگوییم: مشکل دارم

بگوییم: من انتخاب می کنم نگوییم: من نمی توانم

بگوییم: بفرمایید نگوییم: در خدمت هستم

بگوییم: طول میکشد تا یاد بگیری نگوییم: هیچ وقت چیزی یاد نمی گیری
بگوییم: به امیدهفتادمين سالگرد ازدواجتون! نگوییم: ان شاالله به پای هم پیر شوید.
 

EHSAN1988

عضو جدید
ببین این احساس ناتوانی از هر کجا که اومده باشه نتیجه اش معلومه : شخص به هدفش نمی رسه ، ولی قانون جذب اصلاً خیالبافی و امید واهی دادن نیست بلکه به نوعی می خواد مرزهای ذهنی آدمها رو از بین ببره ، چون معمولاً انسانها برای خودشون در طول زندگی دلایلی دست و پا می کنند که خودشون رو تو یه زمینه هایی محدود کنن، این قانون میگه هیچ حدی برای خواسته ها وجود نداره، اصلاً مهم نیست کی هستی و تا حالا چطور زندگی کردی ، اگر افکارت رو عوض کنی و برای خودت مسلم بدونی که به چیزی می رسی هیچ چیز توی دنیا قویتر از خواسته ی تو نیست ، به شرطی که به طور کامل بهش باور داشته باشی ، و وقتی کسی چیزی رو باور داشته باشه مطمئناً احساس ضعف نمی کنه که بخواد تو رؤیا خودشو خوشبخت ببینه یا خیالبافی کنه!:w10:
salam gofti to ghanon jazebe be harch sabet ghadam bashi miresi pas chera farhad be shirin naresid
 

EHSAN1988

عضو جدید
yani migi az rahe aglani mitoni be ye nafar beresi aya in be dast gerftane afkare tarafe moghabel va naghze ghanon jazebe nist
 

xphoenix

عضو جدید
برای رسیدن به آرزوهات فقط 68 ثانیه تمرکز کن !!
بسیاری از سخنرانان موفق به خصوص در حوزه قانون جذب نظیر ایسترهیکس نظریه جالبی دارند. آنها میگویند اگر انسان بتواند فقط 18 ثانیه روی چیزی که واقعا میخواهد تمرکز کند یک زنگ بزرگ در کاینات به صدا در می آید که توجه کل هستی را به سمت این شخص جلب میکند.
اگر این 18 ثانیه بتواند تا 68 ثانیه ادامه یابد دیگر کار تمام است و کل هستی به تکاپو می افتد تا برای فکر متمرکز شده یک راه حل پیدا کند. اگر آرزوست برآورده اش کند و اگر سوال است برایش جوابی بیابد.
در نگاه اول شاید این عدد 68 ثانیه خیلی کم و ناچیز به نظر برسد. 68 ثانیه یعنی فقط یک دقیقه و هشت ثانیه و بسیاری از افراد میگویند که تمرکز به مدت 68 ثانیه هیچ کاری ندارد؟!
خوب آیا شما هم همین طور فکر میکنید؟ بسیار عالی است! امتحان کنید. خواهید دید که هنوز 18 ثانیه اول رد نشده فکرتان منحرف میشود. ایده ای جدید بلافاصله از اعماق افکارتان ظاهر میشود و نجواگر درونی تان به سخن در می آْید که جدی نگیر و دست از این بازی ها بردار و به مسایل مهم تر زندگی بپرداز و ...
ما عادت کرده ایم و در حقیقت عادت داده شده ایم که بدون فکر و بر اساس عادت زندگی کنیم. ما صبح از خواب بر می خیزیم بدون این که فقط 68 ثانیه برای کارهای روزانه وقت بگذاریم شروع می کنیم به خوردن صبحانه و سر کار رفتن.
بدون اینکه 68 ثانیه مستمر ناقابل برای ارزیابی کارهایمان وقت بگذاریم اسب سرکش ذهن را به این سو و آن سو می تازانیم تا ظهر شود و ناهاری بخوریم و استراحتی و بعد دوباره کار و سپس شب و دور هم جمع شدن و تلویزیون دیدن و بعد خوابیدن.
هر ساعت 60 دقیقه است و شبانه روز شاملا 24 تا 60 دقیقه یعنی هزارو چهارصد و چهل دقیقه است اما ما خیلی مواقع در این 1440 دقیقه شبانه روزمان نمی توانیم 68 ثانیه روی یک موضوع خاص فکرمان را متمرکز کنیم!!
به راستی این فکر پر جست و خیز که نمیتواند 68 ثانیه آرام بگیرد به چه دردی می خورد؟! فکر پریشان و ناآرام چیزی جز بی قراری و آشفتگی به همراه ندارد. پیر و جوان و زن و مرد هم نمی شناسد. فکری که نتواند آرام گیرد و چند لحظه ای روی موضوعی که صاحب فکر صلاح می داند متمرکز شود، مطمئنا به هنگام نیاز و بحران که تمرکز بیشتر لازم است، کارآیی ندارد و فلج می شود. باید همین الان هر کاری که داریم زمین بگذاریم و به سراغ ذهن ناآرام خود برویم و 68 ثانیه آن را مهار کنیم. 68 ثانیه به شرایطی که الان در آن قرار داریم بیندیشیم. 68 ثانیه بعد به این که واقعا در زندگی چه می خواهیم فکر کنیم. 68 ثانیه بعد به خوشبختی های خودمان بیندیشیم و 68 ثانیه دیگر به این فکر کنیم که چقدر آرام می شویم وقتی روی مسائل زندگی خودمان با آرامش فکر می کنیم.
کاینات بیرون از بدن ما گوش به فرمان ماست تا هر چه را می خواهیم به او ابلاغ کنیم. اما به یک شرط و آن این است که موقع دستور دادن این طرف و آن طرف نپریم. 68 ثانیه یک جا بایستیم و صریح و شفاف بگوییم چه می خواهیم. آن وقت می توانیم کناری بنشینیم و معجزه عدد 68 را در زندگی خود ببینیم!
 

feshfeshe

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای رسیدن به آرزوهات فقط 68 ثانیه تمرکز کن !!
شرط و آن این است که موقع دستور دادن این طرف و آن طرف نپریم. 68 ثانیه یک جا بایستیم و صریح و شفاف بگوییم چه می خواهیم. آن وقت می توانیم کناری بنشینیم و معجزه عدد 68 را در زندگی خود ببینیم!


سلام به شما دوست گرامی xphoenix
بابت متنت خیلی ممنون خیلی جالب بود واقعا به یه موضوعی اشاره کردی که برای من حداقل واقعی بود
موفق باشی فونیکس جان
:gol:
 

j.et

عضو جدید
بشاید باور نکنید بنده بوسیله قانون جاذبه

بین مادر شوهر و عروس آشتی برقرارکردم بعد از 3 سال دوری که باعث کینه های فراوانی شده بود

گفتم میشه میتونم و شد و تونستم


خواهش می کنم از شما دوستان که فعلهای منفی رو از تو حرفاتون خارج کنید مثل نمی شه ، نمی تونم و ...
 

Similar threads

بالا