گفتگو و آشنایی با دیگر اعضای تالار پزشکی

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خاطرات کاراموزی ها و معاینات بالینی

خاطرات کاراموزی ها و معاینات بالینی

با سلام به همه ی دوستان گروه پزشکی

خواستم با این تاپیک خاطرات بالینی خودمونو ثبت کنیم و به اشتراک بذاریم.
بیشتر منظورم خاطرات شیرین و علمیه ، چون خاطرات تلخ به اندازه ی کافی و وافی برای هممون اتفاق افتاده و تکرارش فقط باعث تکدر خاطر میشه.

پس بفرمایید ...
 
آخرین ویرایش:

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خو اول خودم

ترم 2 / بیمارستان امام خمینی / بخش نفرولوژی

اولین ترمی بود که میرفتیم کاراموزی و با محیط بیمارستان اصلا اشنا بودم. محیط و خیلی چیزا برام عجیب بود. دوستامم مطمئنا مث خودم بودن.
تو اتاق مریض بودیم و من داشتم پانسمان ی مریضو عوض میکردیم و ی دوستمم کنارم وایساده بود که اگه کمک خواستم بهم کمک کنه ، همون موقع کمک بخش اومد تو و چون میخواس لباس مریضو عوض کنه در اتاقو بست . (مریضای اون اتاق خانم بودن) 1 دیقه بعد ی استاجر پسر اومد و درو باز کرد، میخواس بیاد تو اتاق ، من و دوستم بهش گفتیم 2 دیقه صبر کن. اونم پشت در وایساد . کار من و کمک بخش با هم تموم شد و با هم از اتاق رفتیم بیرون ، اونم بعد ما رف تو اتاق .
فردا صبح تو اتاق سرپرستار نشسته بود ، ما رفتیم تو اتاق ، یهو شروع کرد به جمع کردن وسایلش و گف : الان من میرم بیرون !!! بعدشم رف بیرون ، من و دوستم با تعجب به هم نگاه میکردیم که چی میگه؟!؟ یهو یادم افتاد که این دیروز که ما بهش گفتیم نیا تو فکر کرده ما برا خودمون میگیم ، برا همینم الان رف بیرون ، کلی خندیدیم بهش =))))))))
 

behnam5670

عضو جدید
کاربر ممتاز
بی‌تربیت آدم به خودش فُش میده؟
 

Coraline

مدیر تالار پزشکی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
:biggrin:
شوخی کردم فنچول :gol:
از بعد از نهار مهربون شدی ها کلک


اینم تاپیک
خاطرات کاراموزی ها و معاینات بالینی

بفرماییـــــــــــــــــــــــــــــــــــد...
تاپیکت جنبه طنز داره چرا؟ :d
فکر کردم قراره به علممون اضافه بشه :d
ولی بازم مرسی باحاله
 

Coraline

مدیر تالار پزشکی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
عاقا من تجربه ی معاینه م کمه هنوز :d

یه بار تو بخش اورولوژی بودیم، یه پیرمردی بود که یه سوند بهش وصل بود (ظاهراً هماچوری داشت). منو که دید این دم و دستگاه سوندش رو بهم نشون داد و با زبون بی زبونی بهم گفت بیاح

گفتم پرستار اونجاست :surprised:
عجبا


یه ساعت بعد همین آقاهه اومد جلوی رفیق استاجر ما رو گرفت، گفت فک کنم فشارم پایین افتاده فشارمو بگیر. دختره هم فشارشو گرفت گفت طبیعیه. طرف ول کن نبود که فشارم پایینه

همچین که رفت، دختره گفت: "هیچیش نبود فقط از من خوشش اومده بود
"
 

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
از بعد از نهار مهربون شدی ها کلک



تاپیکت جنبه طنز داره چرا؟ :d
فکر کردم قراره به علممون اضافه بشه :d
ولی بازم مرسی باحاله

خو شما چیزای علمی هم بذار....
هر خاطره ای چه علمی چه خنده دار...فقط غمگین نباشه، من طاقت ندارم :|
 

Elmira2010

عضو جدید
کاربر ممتاز
الووو الووو صدام میاااد؟
المیرا همش میس بنداز تا من مجبور بشم زنگ بزنمممم!خسیس خخخ

چطوری یا نه؟:دی

هان چی میگه؟من وخساست؟:D
بنده فقیرم درویشم هیچی ندارم شباتوجوب میخابیم ندااااااااااااارم خووازکجاو پول شارژبیارم توبزنگ عزیزم میخام پولاموجمع کنم پرادوبخرم:D
 

Similar threads

بالا