گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)
- شروع کننده موضوع نسیم
- تاریخ شروع
خداوندا..
به دل نگیر اگر گاهی
زبانم از شکرت باز می ایستد !!...
تقصیری ندارد...
قاصر است
کم می آورد در برابر بزرگی ات...
لکنت می گیرند واژه هایم در برابرت
در دلم اما همیشه
ذکر خیرت جاریست !!...
به دل نگیر اگر گاهی
زبانم از شکرت باز می ایستد !!...
تقصیری ندارد...
قاصر است
کم می آورد در برابر بزرگی ات...
لکنت می گیرند واژه هایم در برابرت
در دلم اما همیشه
ذکر خیرت جاریست !!...
آنکس که چشم دارد خواهد دید و آنکس که گوش دارد خواهد شنید و آنکس که قلب دارد احساس خواهد کرد که :
خدا انجا نیست ؛ همینجاست
بعدا نیست که همین حالاست
غریبه نیست ؛آشناست
گاهی نیست ؛ همیشگیست
دور نیست ؛ نزدیک است.....
بودنش از آن جهت نیست که تنها امیر تو باشد؛ آمده است که محبوب تو باشد!
خداییش از آن جهت نیست که تو تنها گاه گاهی بگویی ؛ * خدایا کمکم کن *
آمده است که تو همواره بگویی *محبوبتربنم دوستت دارم*
آری....................
آنکس که چشم دارد ؛خواهد دید و آنکس که گوش دارد خواهد شنید و آنکس که قلب دارد احساس خواهد کرد که خدا آنجا نیست ...همینجاست
بعدا نیست ؛همین حالاست...............
خدا انجا نیست ؛ همینجاست
بعدا نیست که همین حالاست
غریبه نیست ؛آشناست
گاهی نیست ؛ همیشگیست
دور نیست ؛ نزدیک است.....
بودنش از آن جهت نیست که تنها امیر تو باشد؛ آمده است که محبوب تو باشد!
خداییش از آن جهت نیست که تو تنها گاه گاهی بگویی ؛ * خدایا کمکم کن *
آمده است که تو همواره بگویی *محبوبتربنم دوستت دارم*
آری....................
آنکس که چشم دارد ؛خواهد دید و آنکس که گوش دارد خواهد شنید و آنکس که قلب دارد احساس خواهد کرد که خدا آنجا نیست ...همینجاست
بعدا نیست ؛همین حالاست...............
آخرین ویرایش توسط مدیر:
.........................................
به اندازه تمام آدمها
راه است برای رسیدن به خدا
راه است برای رسیدن به خدا
میخوام حکایتی تعریف کنم که خالی از لطف نیست.
حضرت استاد عظیم الشان و عبد صالح خدا آیت الله مجتهدی ره که خداوند ایشون رو با صلحا محشور فرماید انشاءلله میفرمودند :
روزی به قصد زیارت امام هشتم علیه السلام عازم مشهد بودیم.یکی از دوستان به نام حاج علی به من سفارش کرد و گفت به زیارت که رفتی به آقا بگو حاج علی سلان رساند و چیزی نامفهوم در گوش من زمزمه کرد.منم که به حرم رفتم سلام رساندم و گفتم حاج علی سلام میرساند و چنین و چنان.
مقصود این است که پروردگار عالم نیازی به گفتن مشکلات و گرفتاری و حاجات ما نداردو حتی ایمه اطهار سلام الله علیها هم نیازی ندا رند.فقط کافیست سلامی عرض کنیم و همه چی را به آنها بسپاریم.
ایشون میفرمودند که گدایی کردن رو از گداهای سمج باید یاد بگیریم.اینقدر ناله و زاری کنیم که بهره ای ببریم و توشه ای بیافزاییم.
یه روزی و وقتی که به پرونده هامون رسیدگی میشه میبینیم که چه پرونده پرباری داریم.سوال میکنیم که ما و این پرونده عالی و پر و پیمان کجا؟ حواب میرسه که اینها پاداش اون حاجات و دعاهاییه که تو دنیا اجابت نشده.اونوقته که آرزو میکنیم که ای کاش هیچ دعا و حاجتی روا نمیشد و ثوابش میموند برای روز جزا.
التماس دعا
حضرت استاد عظیم الشان و عبد صالح خدا آیت الله مجتهدی ره که خداوند ایشون رو با صلحا محشور فرماید انشاءلله میفرمودند :
روزی به قصد زیارت امام هشتم علیه السلام عازم مشهد بودیم.یکی از دوستان به نام حاج علی به من سفارش کرد و گفت به زیارت که رفتی به آقا بگو حاج علی سلان رساند و چیزی نامفهوم در گوش من زمزمه کرد.منم که به حرم رفتم سلام رساندم و گفتم حاج علی سلام میرساند و چنین و چنان.
مقصود این است که پروردگار عالم نیازی به گفتن مشکلات و گرفتاری و حاجات ما نداردو حتی ایمه اطهار سلام الله علیها هم نیازی ندا رند.فقط کافیست سلامی عرض کنیم و همه چی را به آنها بسپاریم.
ایشون میفرمودند که گدایی کردن رو از گداهای سمج باید یاد بگیریم.اینقدر ناله و زاری کنیم که بهره ای ببریم و توشه ای بیافزاییم.
یه روزی و وقتی که به پرونده هامون رسیدگی میشه میبینیم که چه پرونده پرباری داریم.سوال میکنیم که ما و این پرونده عالی و پر و پیمان کجا؟ حواب میرسه که اینها پاداش اون حاجات و دعاهاییه که تو دنیا اجابت نشده.اونوقته که آرزو میکنیم که ای کاش هیچ دعا و حاجتی روا نمیشد و ثوابش میموند برای روز جزا.
التماس دعا
برای دل خودم
برای دل خودم
برای دل خودم
خـــــــــدایــــــــــــ ـا
جـای ســوره ای بـه نـام عــــشـــــــق درقــرآنــت خـالـیـســـــت
که ایـن گـونـه آغـــــــاز شـود
و قــســـــم بـه روزی کـه دلــت را خــواهــنــد شــکــســــــت
و تـکـیـه گـاهـی جــز خــــــــــــدا نـخـواهـی یـافــــــت
جـای ســوره ای بـه نـام عــــشـــــــق درقــرآنــت خـالـیـســـــت
که ایـن گـونـه آغـــــــاز شـود
و قــســـــم بـه روزی کـه دلــت را خــواهــنــد شــکــســــــت
و تـکـیـه گـاهـی جــز خــــــــــــدا نـخـواهـی یـافــــــت
خدای من، دوست دارم از بالا کنار عرش به زندگی نگاه کنم ببینم بزرگواری چون تو بقیه ش رو چطور می بینه؟ خیره یا ...؟
با شناختی که من از تو دارم حتما خیره، خیالم راحت شد، همین پایین خوبه
با شناختی که من از تو دارم حتما خیره، خیالم راحت شد، همین پایین خوبه
پناه می برم به تو...
به تو از تمام جغرافیای دنیای بد اخم ها و فکر می کنم چه آرام است یادم با
نامت .
پناه می آورم به تو...
بعد از هرباران،بعد از هر زخم ،قبل از هراتفاق ،بعد از هر حادثه
و بگو جز تو چه کسی می تواند مرهم باشد بردلم .
پناه می برم به نامت به یادت و هرچه که مرا جداسازد از ناامیدی.
مرا ببر به اتفاق های خوب ، ساعت های ناب
آن روزها که دلشوره هایم بزرگتر از فاجعه نبود
و مرا بیاور به اکنون ، به باور آنکه خوب می شود لحظه ها
و درست می شود اندام حقیقت .
پناه می برم به تو تا آنچه که نباید بایدم شود
و آنچه که باید نباید شود را اشتباه نکنم .
پناه می برم به آغوش زمستان تا فصل بهار رحمتت کالبدی از زندگیم شود .
به تو از تمام جغرافیای دنیای بد اخم ها و فکر می کنم چه آرام است یادم با
نامت .
پناه می آورم به تو...
بعد از هرباران،بعد از هر زخم ،قبل از هراتفاق ،بعد از هر حادثه
و بگو جز تو چه کسی می تواند مرهم باشد بردلم .
پناه می برم به نامت به یادت و هرچه که مرا جداسازد از ناامیدی.
مرا ببر به اتفاق های خوب ، ساعت های ناب
آن روزها که دلشوره هایم بزرگتر از فاجعه نبود
و مرا بیاور به اکنون ، به باور آنکه خوب می شود لحظه ها
و درست می شود اندام حقیقت .
پناه می برم به تو تا آنچه که نباید بایدم شود
و آنچه که باید نباید شود را اشتباه نکنم .
پناه می برم به آغوش زمستان تا فصل بهار رحمتت کالبدی از زندگیم شود .
یا رب نظر تو بر نگردد..............
یا رب نظر تو بر نگردد..............
تو را شکر میگویم به داده هایت و آرام هستم به نداده هایت...!
چه در آسایش و چه در گرفتاری....چه در حال شدت و چه در حال آرامش......!
تو بالاتر از آنی که چشم ها تو را درک کنند ولی تو چشم ها را درک میکنی...هر چشمی زیر نظر توست؛ ولی چشم ها تو را نمیبینند...!
علم تو به همه چیز احاطه دارد؛در حالی که در جای خود هستی و همه ی مخلوقات را با قدرت و برهان خود تحت سیطره داری....
خدایی که همه چیز در مقابل عظمت او تواضع کرده
خدایی که عزت دست اوستو همه چیز در مقابل عزت او ذلیل گردیده....
خدایی که مورد ستایش بوده و همچنان مورد ستایش خواهد بود....
خدایی که میخنداند و میگریاند ؛ فقیر میکند و غنی میسازد ؛ نزدیک میکند و دور میکند ؛
منع میکند و عطا میکند.....
خدایی که اجابت کننده ی دعا ؛ بسیار عطا کننده ؛شمارنده ی نفس ها و پروردگار جن و انس که هیچ امری بر او مشکل نیست!
خدایی که فریاد داد خواهان او را منضجر نمیکند و اصرار ؛اصرار کنندگان او را خسته نمی نماید.....
هیچ احدی نمیتواند با دیدن صفاتش به او راه یابد و کسی به چگونگی او از پنهان و آشکار دست نمی یابد ؛ مگر به آنچه خود خداوند عز و جل راهنما کرده است...!
یا رب نظر تو بر نگردد..............
تو را شکر میگویم به داده هایت و آرام هستم به نداده هایت...!
چه در آسایش و چه در گرفتاری....چه در حال شدت و چه در حال آرامش......!
تو بالاتر از آنی که چشم ها تو را درک کنند ولی تو چشم ها را درک میکنی...هر چشمی زیر نظر توست؛ ولی چشم ها تو را نمیبینند...!
علم تو به همه چیز احاطه دارد؛در حالی که در جای خود هستی و همه ی مخلوقات را با قدرت و برهان خود تحت سیطره داری....
خدایی که همه چیز در مقابل عظمت او تواضع کرده
خدایی که عزت دست اوستو همه چیز در مقابل عزت او ذلیل گردیده....
خدایی که مورد ستایش بوده و همچنان مورد ستایش خواهد بود....
خدایی که میخنداند و میگریاند ؛ فقیر میکند و غنی میسازد ؛ نزدیک میکند و دور میکند ؛
منع میکند و عطا میکند.....
خدایی که اجابت کننده ی دعا ؛ بسیار عطا کننده ؛شمارنده ی نفس ها و پروردگار جن و انس که هیچ امری بر او مشکل نیست!
خدایی که فریاد داد خواهان او را منضجر نمیکند و اصرار ؛اصرار کنندگان او را خسته نمی نماید.....
هیچ احدی نمیتواند با دیدن صفاتش به او راه یابد و کسی به چگونگی او از پنهان و آشکار دست نمی یابد ؛ مگر به آنچه خود خداوند عز و جل راهنما کرده است...!
آخرین ویرایش توسط مدیر:
nafis...
مدیر بازنشسته
خدایا تو حکمت همه ی دعاهای مستجاب نشده من را میدانی!
و باز انگار گرفتار تکرار قصه های قدیمی شده ام
و باز بهانه های همیشگی دلِ من
و باز من بهانه گیرِ بی خبر از حکمت تو
.
.
.
اصلا بگذار بگذریم
انگار درد این شب هایم را باز میدانم
انگار که این شب ها حجم دنیای درونم از وجود تو خالی شده
لبریزم کن از خودت
و باز انگار گرفتار تکرار قصه های قدیمی شده ام
و باز بهانه های همیشگی دلِ من
و باز من بهانه گیرِ بی خبر از حکمت تو
.
.
.
اصلا بگذار بگذریم
انگار درد این شب هایم را باز میدانم
انگار که این شب ها حجم دنیای درونم از وجود تو خالی شده
لبریزم کن از خودت
پیوست ها
-
tamanna.jpg
خدایا...منم بنده ی مضطرت...میدونی که عجیب دلم گرفته از دست خلق تو...خودت میدونی بی گناه متهم شدم...میدونی که چقدر عرصه بهم تنگ شده...خدایا سنگ صبوری جز تو ندارم...مشکلات از توان من بیشتر شدن. داری می بینی که چجوری خورد میشم...خدایا کم آوردم...آرومم کن. به حق همه ی دلتنگی ها و بی قراری هایی که کشیدم.
خدایا همه چیزو باختم تو کمکم کن. دیگه بریدم.
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السو
. خدایا نذار از رحمتت ناامید بشم...تو که شاهد همه ی سختی هام بودی....
خدایا همه چیزو باختم تو کمکم کن. دیگه بریدم.
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السو
. خدایا نذار از رحمتت ناامید بشم...تو که شاهد همه ی سختی هام بودی....
اگــــــــــــــــه دیگه از زندگیت خســـــــــــته شدی ...
اگــــــــــــــــه تمام بلا های دنیا برات پیش اومــــــــــده ...
اگــــــــــــــــه دوست داری زود تر از این دنیـــــــــــا بری ...
اگــــــــــــــــه باورتو نســــــــبت به خودت از دست دادی ...
نا امیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد نشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو ...
یــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــکی هســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت ...
که همیشه به فـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــکرتــــــــــــــــــــــــــــــــــــه ...
و اون کسی نیست جز خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا ...
اگــــــــــــــــه تمام بلا های دنیا برات پیش اومــــــــــده ...
اگــــــــــــــــه دوست داری زود تر از این دنیـــــــــــا بری ...
اگــــــــــــــــه باورتو نســــــــبت به خودت از دست دادی ...
نا امیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد نشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو ...
یــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــکی هســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت ...
که همیشه به فـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــکرتــــــــــــــــــــــــــــــــــــه ...
و اون کسی نیست جز خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا ...
خدایا. . .
کی کات میدهی؟
هزاربار یک پلان را گرفته ای . . .
من بازیگر خوبی نمیشوم قبول کن!!!
کی کات میدهی؟
هزاربار یک پلان را گرفته ای . . .
من بازیگر خوبی نمیشوم قبول کن!!!
I dreamed I had an Interview with god
خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم.
So you would like to Interview me? "God asked."
خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی؟
If you have the time "I said"
گفتم : اگر وقت داشته باشید.
God smiled
خدا لبخند زد
My time is eternity
وقت من ابدی است.
What questions do you have in mind for me?
چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی بپرسی؟
What surprises you most about humankind?
چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند؟
Go answered ....
خدا پاسخ داد ...
That they get bored with childhood.
این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند.
They rush to grow up and then long to be children again.
عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند.
That they lose their health to make money
این که سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند.
And then lose their money to restore their health.
و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی میکنند.
By thinking anxiously about the future. That
این که با نگرانی نسبت به آینده فکر میکنند.
They forget the present.
زمان حال فراموش شان می شود.
Such that they live in neither the present nor the future.
آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال.
That they live as if they will never die.
این که چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد.
And die as if they had never lived.
و آنچنان میمیرند که گویی هرگز زنده نبوده اند.
And then I asked ...
بعد پرسیدم ...
As the creator of people what are some of life's lessons you want them to learn?
به عنوان خالق انسان ها ، میخواهید آنها چه درس هایی اززندگی را یاد بگیرند؟
God replied with a smile.
خدا دوباره با لبخند پاسخ داد.
To learn they cannot make anyone love them.
یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد.
What they can do is let themselves be loved.
اما می توان محبوب دیگران شد.
learn that it is not good to compare themselves to others.
یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند.
To learn that a rich person is not one who has the most.
یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد.
But is one who needs the least.
بلکه کسی است که نیاز کم تری دارد
To learn that it takes only a few seconds to open profound wounds in persons we love.
یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوست شان داریم ایجاد کنیم.
And it takes many years to heal them.
و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد.
To learn to forgive by practicing forgiveness.
با بخشیدن ، بخشش یاد بگیرند.
To learn that there are persons who love them dearly.
یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند.
But simply do not know how to express or show their feelings.
اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند.
To learn that two people can look at the same thing and see it differently.
یاد بگیرند که میشود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند.
To learn that it is not always enough that they are forgiven by others.
یاد بگیرند که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند.
They must forgive themselves.
بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند.
And to learn that I am here
خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم.
So you would like to Interview me? "God asked."
خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی؟
If you have the time "I said"
گفتم : اگر وقت داشته باشید.
God smiled
خدا لبخند زد
My time is eternity
وقت من ابدی است.
What questions do you have in mind for me?
چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی بپرسی؟
What surprises you most about humankind?
چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند؟
Go answered ....
خدا پاسخ داد ...
That they get bored with childhood.
این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند.
They rush to grow up and then long to be children again.
عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند.
That they lose their health to make money
این که سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند.
And then lose their money to restore their health.
و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی میکنند.
By thinking anxiously about the future. That
این که با نگرانی نسبت به آینده فکر میکنند.
They forget the present.
زمان حال فراموش شان می شود.
Such that they live in neither the present nor the future.
آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال.
That they live as if they will never die.
این که چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد.
And die as if they had never lived.
و آنچنان میمیرند که گویی هرگز زنده نبوده اند.
And then I asked ...
بعد پرسیدم ...
As the creator of people what are some of life's lessons you want them to learn?
به عنوان خالق انسان ها ، میخواهید آنها چه درس هایی اززندگی را یاد بگیرند؟
God replied with a smile.
خدا دوباره با لبخند پاسخ داد.
To learn they cannot make anyone love them.
یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد.
What they can do is let themselves be loved.
اما می توان محبوب دیگران شد.
learn that it is not good to compare themselves to others.
یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند.
To learn that a rich person is not one who has the most.
یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد.
But is one who needs the least.
بلکه کسی است که نیاز کم تری دارد
To learn that it takes only a few seconds to open profound wounds in persons we love.
یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوست شان داریم ایجاد کنیم.
And it takes many years to heal them.
و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد.
To learn to forgive by practicing forgiveness.
با بخشیدن ، بخشش یاد بگیرند.
To learn that there are persons who love them dearly.
یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند.
But simply do not know how to express or show their feelings.
اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند.
To learn that two people can look at the same thing and see it differently.
یاد بگیرند که میشود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند.
To learn that it is not always enough that they are forgiven by others.
یاد بگیرند که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند.
They must forgive themselves.
بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند.
And to learn that I am here