گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

$marziyeh67$

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا آنچنان غریق دریای غربتمان نکن
که به هر خاشاک عاطفه ای دست دراز نکنیم
رنج تلخ است،ولی وقتی آن را به تنهایی میکشیم تا دوست را به یاری نخوانیم
و چه تلخ است لذت را تنها بردن
و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن
و چه بدبختی آزار دهنده ایست تنها خوشبخت بودن
در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است
در بهار هر نسیمی که به چهره ات میزند یاد تنهایی را در سرت زنده می کند.
تنها خوشبخت بودن خوشبختی ای رنج آور و نیمه تمام است
تنها بودن،بودنی به نیمه است..

دکتر شریعتی


 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
خدایا این بنده ی همیشه شاکی را
راضی بگردان!
و ذره ایی ز رضای حسین
به ما بچشان!


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

خـــــــــــدایا ؛

بس که نادیدنـــی از مردم دنیا دیدم،
روشنم گشت که آسایش نابینا چیست...

 

R@ha1

عضو جدید
کاربر ممتاز
کسی که بینایی را خلق کرده است یقینا بیناست.
یک کور نمی تواند بینایی را خلق کند .

پس او تو را می بیند، از او کمک بخواه...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
الهی !

توفیقم ده که بیش از طلب همدلی، همدلی کنم

بیش از آنکه دوستم بدارند، دوست بدارم.

زیرا در عطا کردن است که ستوده می شویم

و در بخشیدن است که بخشیده می شویم

 

M@TI$A

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خدا جون دلم از بعضي آدما گرفته...
چرا اينقدر دورويي!
چرا اينقدر دروغ!
چرا اينقدر حسادت!
خداجونم كمك كن بين اين همه راهمونو گم نكنيم و سربلند بشيم و پاك بمونيم ...
 

olel_albab

مدیر تالار ریاضی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
خدایا تصمیم گرفتم یه تحول بزرگ توی زندگیم ایجاد کنم. البته خودت میدونی که تازگی نداره اما دووم نداشته تا حالا. یاد اون لحظات سبز بخیر، چه نوری داشت.
بسم الله اارحمن الرحیم
 

yaldayi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر چه می شد می گفتم
عیب ندارد ..خدا که هست
خدا بود
...
هرچه شد
هر چه هست
...
خدا که هست
...
مگر نه خدا؟؟!!
هان؟؟!
هستی؟؟!!
هستی
..
پس چرا...؟؟!
 

e n g.s h

عضو جدید
پس چرا چی؟
گاهی خدا مصلحتی رو برات می اندیشه که تو از اون غافلی...
من مطمئنم اینا همه آزمایش خداست
قبلا ها خیلی اصرار به کاری میکردم
اما الان فهمیدم باید تسلیم خواست خدا بود
اومدن و رفتن هر آدمی و حادثه ای حکمتی داره
من فقط براش آرزوی خوشبختی دارم
نه اینکه دیگه بخوامش نه
من انسانم غرورم جریحه دار میشه منم دلم میشکنه
منم وقتی بهم پشت بشه مثل اون دل می برم
و واقعا هم دیگه بریدم
اما ناامید نیستم
شاید خط من و اون از هم جدا شده باشه
با این همه فردا روز دیگریست
ولی خوش حالم که تمام تلاشمو کردم و عشق و عاشقی رو بهش تموم کردم
و دیگه مدیونش نیستم
 

nafis...

مدیر بازنشسته
بازم دو هیچ به نفع تو 3>

بازم دو هیچ به نفع تو 3>

خدا اومدم این بار یک اعترافی کنم!
راستش خسته شده بودم از این همه گله کردن از تو!
همه چی از اون شب شروع شد.
از اون شبی که تصمیم گرفتم یه دفعه همه چیو به دست خودت بسپارم!
از اون شبی که تصمیم گرفتم بی تابی و گریه رو کنار بذارم.
و فقط حوصله کنم!
حوصله کنم به هرچی که تو برام میخوای!
و چقدر قشنگ برام خواستی...!!
.
.
.
.


میدونم که محاله بذاری دل بندت بگیره
تو هوای همه ی دل هارو داری؟!مگه نه!!
کمک کن که بتونم اجرایش کنم
من دلم قرصه به تو! هوامو داری؟! مگه نه!!
 

olel_albab

مدیر تالار ریاضی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
کی میدونه آخرش چی میشه؟ البته که فقط تو
الهی به امید تو


کنون که آمدی تا به اوج ها، مرا بشوی با شراب موج ها
مرا دگر رها مکن، مرا از این ستاره ها جدا مکن
 
آخرین ویرایش:

R@ha1

عضو جدید
کاربر ممتاز
پس از آفرینش آدم، خدا گفت به او:
نازنینم آدم،
با تو رازی دارم!
اندکی پیشتر اَی..
آدم آرام و نجیب، آمد پیش!!
زیر چشمی به خدا می نگریست..
محو لبخند غم آلود خدا! دلش انگار گریست
نازنینم آدم! قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید!!!
یاد من باش،که بس تنهایم..
بغض آدم ترکید؛گونه هایش لرزید!!
به خدا گفت:
من به اندازه‌ی..
من به اندازه‌ی گلهای بهشت.. نه..
به اندازه‌ی عرش ..نه ..نه
من به اندازه‌ی تنهاییت، ای هستی من، دوستدارت هستم!!
آدم، کوله اش را برداشت
خسته و سخت قدم برمی‌داشت..
راهی ظلمت پر شور زمین
طفلکی بنده غمگین، آدم!
در میان لحظه‌ی جانکاه هبوط..
زیر لب‌های خدا باز شنید..
نازنینم اَدم! نه به اندازه‌ی تنهایی من
نه به اندازه‌ی عرش..نه به اندازه‌ی گل‌های بهشت!
که به اندازه‌ی یک دانه گندم، تو فقط یادم باش!!!
نازنینم اَدم،
نبری از یادم...

 

دانشجوي كامپيوتر

دستیار مدیر تالار هنر
کاربر ممتاز
خدایا ...

خدایا ...

خدایا !
چقدر سخت است بی تو بودن و بی تو ادامه دادن !
و بی تو در خیال واحساس سیر کردن !
می دانم ،
با اراده ی توست که من اراده می کنم ،
با حس لطیف توست که غرق در احساس می شوم و برای ادامه دادن ، شور تازه ای در رگهایم جاری می شود !
بگذار همیشه حضورت را در قلبم حس کنم ،آنگاه می توانم هر گاه بخواهم با تو درد دل کنم ،
چرا که تنها تویی که به اسرارم آگاهی و باز بهترین شنونده تو هستی و تویی محرم اسرار دل من ... http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
 

bojol

عضو جدید
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]شـــب [/FONT][FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]هایم عجیب درد میکند . . . ![/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]حتی دردهایم هم درد میکند . . . !
ایــن روزها از جـــنس دردم . . .
عـــلاجی نیست . ..
بــاکی نیست . . .
پر دردی هم عــالمی دارد . . .
” درد ” خودش درد ندارد . . .
این بـــی هــــمدم بودن است که درد را به رخ آدم میکشد . . .
ســرم درد میکند از این هــمه ســـردرگمی . . .
از این هـــمه سرگرمی های پـــوچ . . .
چشــمانم سوز دارد . . .
نــــه سوز سرما ! نه !
بلکه چـــشمانم میسوزد از این هــــمه آلـــودگی فکر و ذهن . . .
کــاش دنیـــا هم مکثی میـــکرد . . .
کــاش دنیـــا هم سرعت گیر داشت . . .
کــاش توقف میکرد انـــدکی در برابر غـــم هایم . . .
هه انگار عـــادت کرده ام به غصه خوردن . . . !
از تمام شیـــرینی های دنـــیا , این غـــصه ی تـــلخ بود که نصیب مــــن شد . . .
از بچگی “تلخی” را دوست داشتم . . .
امـــا نه تا این حد که تـــمام زنــــدگیم بشود یـــک تـــلخی بـــــــی پایان . . .
اما باز هم به خودم افــتخار میکنم که تا به حال قــهوه تلــخ غـــم هایم را به هـــیچکس تعارف نکردم . . .
همـــیشه تلخی هایم را در پس شیــــرینی لــــبخند قـــایم کرده ام . . .
لبخند را هدیه دادم به دیـــگران و غـــم هایم را برای یـــادگـــاری پیش خودم نگه داشته ام . . . !
در زنـــدگی از کسانی که تـــوقع داشتم هـــیچ نـــدیدم …
شــــاید . . .
شاید به خاطر همین است که اکنون همانند لــاک پــشت در خودم قایم میشوم و مسیر زندگی را آهسته و با احتیاط طی میکنم . . .
مـــــن از غــریبه ها نـــمی ترسم . . .
بلکه از غــریبه های آشـــنا مـــی ترسم . . .
آن هایی که زمانی آشـــنا بودند ولی “غریبه” رفـــتند . . .
در زنـــدگی دشمن ها چه نــــزدیک و دوست ها چه دورند . . . .
و بـــدخواهان چه بســـیار هستند و طــرفداران چه کـــم . . .
شـــاید تــــنهایی ما انسان ها از این دور بـــودن ها و کم بـــودن هاست . . .
امـــا به راستی به چه کـــسی میتوان اعتماد کرد ؟
به چه کســی میشود نــزدیک شد و بعد پشیمان نشد ؟
آیـــا دیگر اعـــتباری برای انسانیت هست ؟
دلـــم گرفته است از این همـــه بـــی وفــایی . . .
بــــی اعتمادی . . .
بـــی اعــتباری . . .
چـــرا تا وصـــال هست جــــــــدایـــــــــی ؟
چـــرا تا رضـایت هست خیــــــانـــت ؟
چـــرا تا لـــبخند هست اخــــم ؟
چـــرا روز به روز قیمت اجناس بالا میرود ، ولی ارزش انسان ها پــــایـــین . . . ؟
دیگر خســـته شده ام از این همه تــظاهر…دورویی و حیــــله . . .
از این هــمه نـــــقاب های بــــره مانند که صورت گـــرگ را پـــوشش می دهد !
خـــسته شده ام از آدم هایی که برای صـــعود خودشان نردبانــت میکنند …. و وقـــتی که به اوج رسیدند برایـــشان غـــریبه ای میشوی گــــمنام . . .
خــــدایا می بیــــنی روزگــارمان را که چه سریع با ســیاهی ترکیب شده …. ؟
بیــــا و لــــطفی کن . . .
خودت رو ســـپیدمان کن در بـــرابر این هـــمه ظــلمت گــناه . . .
مگر خودت در کتاب آســـمانی ات نگفته ای که خداوند با صــابرین است ؟
بــــاشد صـــبر میکنیم در برابر این دردها , این غم ها . . .
ولـــی تــــو هم دســـتمان را رهــا مکن . . .
نـــگذار که غـــرق شویم در این دریای پــر عـــمق مشـــکلات . . .
خــــدایا
در زنـــدگی مهر کسی را در دلـــمان بیــنداز که همچون خودت مهــربان و بـا وفـــا باشد . . .
نـــگذار مهـــرمان پیـــش یک بــــی مهر جا بــماند . . .
نـــگذار درگیـــر کسی شویم که درگیر دیگری ست . . .
خـــدا جـــونم یک نـــگاهی به بـــندگانت بکن . . .
بـــبـــین
مــــا هم ، چون خودت تـــــنهاییــم . . .
پــــس هـــوایمان را در این تــنهایی ها و ســـردی های روزگار داشته باش . . .
[/FONT]
 

nafis...

مدیر بازنشسته
این من
این من ناتوان
این من کم صبر
به درگاهت، با تمام وجود و جسارت دعا میکند

که
دوباره دچارش کنی
مثل شب های مدینه و مکه ...!!! 3>

پ.ن: نمیدانم کی قرار است به این باور برسم که دنیای بدون تو برایم دردسرساز است!
 

olel_albab

مدیر تالار ریاضی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
تا وقتی از پلیدی های دنیا فاصله نگرفتم، فکر کردن به سیر سلوک بی فایده است. شرط مهمان دعوت کردن به خانه دل، زدودن کثافات و پلشتی ها از اون هست. چه سری هست در خو کردن به دنیا و از تو دور شدن! نمی دونم، فقط همین رو می دونم که هر چی به دنیا بیشتر فکر می کنم و تو رو به خیال خودم قلم می گیرم، پست تر میشم. خدایا عزم برای رسیدن به تو هست، تلاش هم هست، تو انقدر بزرگی که به تلاش ناچیز بنده و قصورش نگاه نکنی و با مهربوی و سخاوت خودت سیرابش کنی.
یا رب! کمک کن و توبه ام رو بپذیر،
قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ
 

nafis...

مدیر بازنشسته
ومن یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل و هو حسبه

میدانم که تو قادری!
راضیم به رضای تو!
راضیم به هرچه که تو برایم بخواهی
توکل به خودت کردم
فقط بهانه گیری های دلم را امشب کمی ارام تر کن
پ.ن: روزِ خوبِ فردا 3> 25


 
بالا