گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

مریدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی سخته که لبخند بزنی اما تو دلت گریه کنی
خوبی دنیای مجازی اینه که تو هی شکلک لبخند میزاری اما اینور اشکات همینجوری هی رو صورتت میریزه رو انگشتات
چقدر این دنیای مجازی رو دوست دارم
میتونی پشتش قایم بشی
میتونی همیشه بخندی همیشه:cry:
 

معمار فرناز

عضو جدید
باید فراموشت کنم چندیست تمرین میکنم
من می توانم ! می شود ! آرام تلقین میکنم
حالم، نه اصلا خوب نیست، تا بعد، بهتر می شود
فکری برای این دل آرام غمگین میکنم
من می پذیرم شکست خویش را
می روم از رفتنم دل شاد باش !!!
خود را برای درک این، صد بار تحسین میکنم
کم کم ز یادم می روی این روزگار و رسم اوست !
این جمله را با تلخی اش صد بار تضمین میکنم.




رفتم، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهی بجز گریز برایم نمانده بود
این عشق آتشین پر از درد و بی امید
در وادی گناه و جنونم کشانده بود
 

معمار فرناز

عضو جدید
آواز عاشقانه‌ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست


دیگر دلم هوای سرودن نمی‌کند
تنها بهانه‌ی دل ما در گلو شکست


سربسته ماند بغض گره‌خورده در دلم
آن گریه‌های عقده‌گشا در گلو شکست


ای داد، کس به داغ دل باغ دل نداد
ای وای، های های عزا در گلو شکست


آن روزهای خوب که دیدیم، خواب بود
خوابم پرید و خاطره‌ها در گلو شکست


" بادا " مباد گشت و " مبادا " به باد رفت
" آیا " ز یاد رفت و " چرا " در گلو شکست


فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست


تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا .... در گلو شکست
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم گرفته

وقتی دلت گرفته باشه

تمام آرامش یک ساحل را هم به تو بدهند

باز هم دل تو بارانیست

خیس تراز دریا خراب تر از امواج .
 

معمار فرناز

عضو جدید
تو كه از من دل بريده اي
چشم هايم را به
نفس هاي آينه هاي
خسته ام پس بده
بگذار كه از ترديد نبودن ساعت هاي
دلتنگي قاصدك ها
در قاموس باد
به تنهايي واژه ها در
تقدير سياه نوشت دفتر ها
جاده ها را به مسافر هاي بي راه
نبازد
من از دل بريدن به ريشه هاي
خون آشام رسيده ام
پس بگذار كه از مرگ دل دادگي هامان
تنها به خاك آرزو هامان
تن بسپاريم
 

معمار فرناز

عضو جدید
اين حق من نبود.....
كجاي قصه بد بود ناز نگاه من در ترديد واژه هاي ساده در مدار كمرنگ زمان ، كجاي قصه بد نوشت كه بد خواندي مشق سياه سرنوشت مرا بر تقدير چشم هاي بي گناه خورشيد ؟
اين حق من نبود .....
باورم سخت شكست خورد در بازي عشق تو ، آه چه درد ناك بود دل دادن هاي بي انصاف واژهاي بي مهار تو ، باورم نميشود دوباره خط ها را از سر گرفته ام ، ببين با نگاهم، لحن بد آواز تو چه كرد ، غرق شدم دوباره در فكر تنهايي خويش ، چگونه باور كنم دست باران تو عشق مرا نديد !
 

معمار فرناز

عضو جدید
امروزم را با تمام من از فصل دلتنگ تو
به خواب پروانه ها بخشيدم
بگذار عاشق باشند
پرستو هاي از كوچ جا مانده
من همه نفس هايم را
به دستهاي باران خورده ات
ميسپارم
به سر سپردن واژه ها در
غزل هاي بي معنا مي سپارم
تو از من جاري ميشوي
و من از تو گم ميشوم در تقويم
ديواري
سالهايم را همه به
ثانيه شمار زندگيت
اين قلب تپند مي بازم
من از احساس تو به
پرواز مي آويزم
ترانه ها را كه مينگارد
قلم تلخ سرنوشت
ساده من تو را در
اتنظار جمله ميسازم
بساز با ساز من گرچه كوك نيست
دست تقدير است كه چشم من
بيدار نيست
از رفتن تا به نهايت رسيدن
كار هر روز بغض من بود
بيا به احترام اشك هايم
كمي آرامتر
آرام تر
در تكرار دوستت دارم ها
نقطه بگذار بر خط من
من از هجوم نقطه هاي معنا دار
مي هراسم
قلب من كمي آرام تر....
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يـه حـرفـايـي . . .
تـو دلـم هـست . . .
که فـقط حاضـرم بـه کســي بگـمشون . . .
که فـردا قــراره بميـــــره
 

معمار فرناز

عضو جدید
سفر تلخي بود ، عبور تو از خط تقديرمن ، به چه بهانه دل خوشي هاي قلب كوچك بي پناه پرستو هاي دلم را به اسارت هرزگي چشم هايت چنگ زدي ؟ نامرد ، بلند بخوانيد آوازتان را قتاري هاي ترانه فروش به تن فروشي دستهاي خاموشش كه مهر سكوت را ميتراشيد بر لب هاي يخ بسته قاصدك هايي اسير در پنچه وحشي باد ، بلند بخوانيد شايد گوش كر فاصله هايش از نزديك ترين درد، بغض هاي طوفان خورده ات را به تماشاي رهايي پرستو هاي از كوچ جا مانده وادارد ، بسوزي اي دل كه به سوختن خاطره ها تن ساختي ، كنون بنگر از دور ببين اينجا پر شكستن واژه هاي مرا در خواب بي رنگ آرزو هايش ، نفس گير شده قاب خالي چشم هايم از دوري نگاهي كه از ترنم پنجره حتي بسته چشم هايم بو.ي باران عشق مرا استشمام ميكرد كو ؟ آن دل كه بايد ؟ مرده باد دست من ، كه بي وقفه از نبض بي رگش در شعر ثانيه ها، قافيه ها را به ديدار ساعت ها مي بخشيد ، نفرين بر من ، من، اين تن نويس ، ساده باور ، نفرين بر نگاهي كه چشم گشود تو نديد و براي نبودنت از سر سرود.....
 

معمار فرناز

عضو جدید
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست...؟
چه بگویم با تو ؟
دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ، ننگ که نیست
چه بگویم با تو ؟
که سحرگه دل من باز از دست تو ای رفته ز دست
سخت در سینه به تنگ آمده بود
 

معمار فرناز

عضو جدید
بگــذار بگـوینـد مغرورم ... !
مـــــــــــن دوسـتـت دارم هــایـم را خـرج کـسـی کـه
لیاقتش را دارد میکنم
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این شبها چقدر دلم میخواهد کسی آرام به من بگوید:

"بمیری انشاالله"

و من بلند فریاد بزنم:

"آمین"
 

معمار فرناز

عضو جدید
با ساز ناكوكت
مي رقصاند بغض مرا
در شب هاي سرد و دلتنگي
چشم هاي باران خورده ات
بنگر مرا كه از رقص
خاطره ها بر مزار آرزو هامان
اشك مي پاشم
 

معمار فرناز

عضو جدید
میروم شاید در رفتن امیدی برای شروعی دیگر باشد.کفشهایم پاره و پاهایم نای رفتن ندارند ودلم تنها به دنبال آشیانه ای برای خود میگردد.ای دل خسته برو تا شاید جای خالی نبودنت بودنت را اثبات کند.برو.....
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنها که میشوم
روحم مهی غلیظ میشود
تنها که میشوم
در مه پرسه میزنم
تنها که میشوم
به راحتی گم میشوم
تنها که میشوم
هر دستی را اشتباه میگیرم
تنها که میشوم
به راحتی ویران میشوم:cry:
 

معمار فرناز

عضو جدید
از دل من تا قلم راهي بس دشوار است
هرگاه كه دلم شكست اشكم باريد و نوبت به قلم نرسيد
آخر با يك بغل بغض و دلي شكسته چه ميتوان نوشت؟
از دل من تا قلم باندازه يك دنيا اشك فاصله است
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هیچ کس بود.....!
چيزي نگفت................!
تنها مترسكي درآخرين ايستگاه.............!
به احترام هيچ كس...................!
كلاهش راازسرش برداشت................!
ومرددميان خيال و واقعيت.......!
درانتظارقطاري ماند...................!
كه نميدانست.........!
رفته است يا...................................!
مي آيد.......!
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم میگیرد وقتی میدونم در دنیا به این بزرگی هیچ دلی نیست ک برای من تنگ بشه....
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دلم سخت گرفته است...
چرایش را نمی دانم....

بغض است...

فرو می دهم....

دل است دیگر...

بی بهانه می گیرد

چشم است دیگر...

بی بهانه می بارد....


 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا