گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مـ ـا نـسـلـی هـسـتـیـم
کـه مـهـم تـریـن حـرفـای خـود را نـگـفـتـیـم و نـوشـتـیـم
واقعی بودیم ، باورمان نکردند
مجازی شدیم ، فیلترمان کردند ،
و چه دنیای ساخته اند برای ما ، نسل سوخته...!
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حرف من با خدایی ست که می دانست
چشمانم را پای نانجیبی گذاشتم که
تاوانش غسل شبانه ست
و چگونست که خواستی مرا به این عشق کثیف امتحان کنی ؟
سرفرازی پاکدامنیش برای خودت . . .
من عمری را باختم . . .
فقط برای حکمت نادرست تو
 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
برو از پیش من
نمیخوام ببینی که چشام دارن واسه تو اشک میریزن
تو میخوای بدونی که اگه نباشی میمیرم عزیزم
نمیخوای بدونی
که آروم ندارم با این اشک چشام روز و شب ندارم
نمیخوای بدونی
تو اگه نباشی محاله بتونم که طاقت بیارم
برو از پیش من
نمیخوام ببینی که شدم پُره از ترس و دلهره
نمیخوای بدونی که یکی واسه رفتن تو دلخوره
نمیخوای بدونی
که موندم تو قفس کی بود اونکه اومد دل من رو شکست
نمیخوای که منو
تو دلت جا کنی یه فکری به حال منه تنها کنی

نمیخوای بدونی
که چشام به دره تو یه روز برسی تا که غصه بره

پُره عطر تو شه
توی این خونه و بارون عشق تو رو سرم بباره
نمیخوای بدونی
تمام آرزوم توی دنیا اینه که بهت برسم
دستاتو بگیرم
با تو حرف بزنم به تو نگاه کنم ولی دلواپسم
بذار چند روزی تنهاشمو توی حال خودم بمونم
برو از پیش من نذار گریه بیوفته بازم به جونم
برو که نمیخوام
حالمو ببینی با این حال و روزم کنارم بشینی
برو که نمیخوام
دیگه درد بکشی با این حال بدم پُره غصه بشی نمیخوای بدونی
که چشام به دره تو یه روز برسی تا که غصه بره

عاشق این اهنگم برو از پیش من ندیم

 
آخرین ویرایش:

mahsa.1392

عضو جدید
 

starlet.

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک نفر امد قرارم را گرفت / برگ و بار و شاخسارم را گرفت
چهار فصل من بهار بود ، حیف / باد پائیزی بهارم را گرفت
اعتباری داشتم در پیش عشق / با نگاهی ، اعتبارم را گرفت
عشق یا چیزی شبیه عشق بود / آمد و دار و ندارم را گرفت
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینجا به جز درد و دروغ همخانه‌ای با ما نبود
در غربت من مثل من هرگز کسی تنها نبود
عشق و شعور و اعتقاد کالای بازار کساد
سوداگران در شکل دوست بر نارفیقان شرم باد
هجرت سرابی بود و بس خوابی که تعبیری نداشت
هر کس که روزی یار بود اینجا مرا تنها گذاشت
اینجا مرا تنها گذاشت
ای نازنین، ای نازنین در آینه ما را ببین
از شرم این صدچهره‌ها در آینه افتاده چین
من با تو گریه کرده‌ام در سوگ همراهان خویش
آنان که عاشق مانده‌اند در خانه بر پیمان خویش
ای مثل من در خود اسیر لیلای
من با من بمیر
تنها به یُمن مرگ ما این قصه
می‌ماند به جا
هجرت سرابی بود و بس خوابی که تعبیری
نداشت
هر کس که روزی یار بود اینجا مرا تنها گذاشت

اینجا مرا تنها گذاشت !
 

starlet.

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارون ، به جای اینکه بپرسه “چته ؟ چی شده ؟” ؛ بغلت کنه و بگه “گریه کن” …
 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
من همه چیزم قبل تو انگار یخ زده سرده

حس تو توی این دل تنهام معجزه کرده
من تو رو خواستم، تو رو دارم، نمخوام دیگه اون روزا برگرده

سخته بتونم بی تو بمونم حالا میدونم
گم شدی تو دنیای منو خیلی پریشونم
سخته بمونم تو غریبی، تو که میدونی بی تو نمیتونم

من حسی جز تو ندارم

نه این بار نمیزارم، هیشکی جای تو باشه دنیام داره میپاشه

آزادم کن از این درد، تنهایی بغلم کرد دور از دستات
تو این دنیای دو روزه حیفه قلبی بسوزه
آتیش تو نفسامه درده خاطره هامه
عادت کردم عزیزم اشکامو اینجا بریزم پیش چشمات
پیش چشمات …


خیلی جاها بود که با تو قبلا اونجا نبودم
وقتی تو بودی تنها بودم باز تنها نبودم
میمیرم حالا تو نباشی چی می شد جدا از تو نمیموندم
عاشقتم که مثل همیشه فکر منی تو
حیف که نفهمیدم دل تنها میمیره بی تو
تو یه کاری کن که بفهمم حرف حساب تو
من حسی جز تو ندارم
نه این بار نمیزارم، هیشکی جای تو باشه دنیام داره میپاشه

آزادم کن از این درد، تنهایی بغلم کرد دور از دستات
تو این دنیای دو روزه حیفه قلبی بسوزه
آتیش تو نفسامه درده خاطره هامه
عادت کردم عزیزم اشکامو اینجا بریزم پیش چشمات
پیش چشمات


 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بــــــه ســــلامتی اونـــی کـــــه میبینـــــه

عشقــــش واســـه یکـــی دیگه میخنـــده

امـــا بغــــض گلوشــــو قـــــــورت میـــــده

و آروم زیــــــر لــــب میگـــــــه :

بی معرفـــــت چقــــدر قشنـــگ میخنده ....!
 

mahdis.

عضو جدید
کاربر ممتاز
به قمار خانه رفتم همه پاکباز دیدم
به صومعه رسیدم همه ریاکار بودند

دوست عزیز بیت به شکل زیر درسته:

به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم

چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی

فخرالّدین عراقی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا هرگز نخواهم بخشید کسی را که مهر خریت بر پیشانی ام زد و با تصور همین ساده لوحی من تمام حرمت های میانمان را شکست ،و تمام من را چنان تحقیر کرد که جایش هنوز درد میکند ، خدایا هرگز نخواهم بخشید کسی را که بر پاکی اش قسم میخورند و تنها من و تو میدانیم که این پاکی و مهربانی نقابیست بر تمام پستی ها و نامردی هایش و افسوس که هیچ کس جز من و تو نمیداند ، به زندگیش و به کسی که میدانست دیوانه وار عاشقش است ، عاشق خودش که نه ، عاشق همین نقاب پاکی اش ، حال تو قضاوت کن چه کسی ساده است ؟ من یا او ؟ خدایا میترسم ، نکند من هم عاشق شده ام و طعم تلخ خیانت را بچشم ! آه خدا میبینی ؟ تمام افکار پاکم را سیاه کرده و این خود بزرگترین خیانت است ، خدایا نجاتم بده ، نجاتم بده از اینهمه تردید ، نجاتم بده از اینهمه غربت...
 
آخرین ویرایش:

SaNaZ Sa

عضو جدید
کاربر ممتاز
زنده باد تنهایی..
لااقل کسی نیس بگه "باز چته...؟؟" تو هم که همش اخمات تو همه.... اه..
والا... درمون نمیشی لااقل درد نشو رو زخمام... تنهاییم زنده باد
 

m@hboubeh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﺩﻝ ﻣﻦ ﺗﻨﮓ ﺗﻮ ﺷﺪ ، ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﺑﺸﻮﯼ
ﮐﻪ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺗﻨﮕﯽِ ﺩﻝ ﺟﺎ ﺑﺸﻮی

ﺗﻮ ﻓﻘﻂ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﺩﻝ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﺒﺮﯼ؟
ﺑﺮﻭﯼ ، ﺩﻭﺭ ﺷﻮﯼ ، ﻗﺼﻪ ﻭ ﺭﻭﯾﺎ ﺑﺸﻮﯼ؟

ﻣﻦ ﭘﺲ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺩﺍﺩﻡ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻫﻢ
ﺑﯿﻤﻪ ﯼ ﻋﻤﺮ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺯ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺑﺸﻮﯼ

ﻏﺮﻕ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺷﺪﻡ ، ﺑﻠﮑﻪ ﺗﻮ ﺷﺎﯾﺪ ﺭﻭﺯﯼ
ﺩﻝ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺰﻧﯽ ، ﻋﺎﺯﻡ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺸﻮﯼ

ﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ، ﻟﺐ ﺩﺭﯾﺎ ، ﻏﻢ ﺗﻮ ، ﺗﻨﮓ ﻏﺮﻭﺏ
ﺩﻝ ﻣﻦ ﺗﻨﮓ ﺗﻮ ﺷﺪ ، ﮐﺎﺵ ﮐﻪ پیدا بشوی
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوباره کلمات توی ذهنم این پا و آن پا می کنند،
می آیند و نمی آیند...
همیشه فكر می كنم كه چرا خیلی ها باور دارندكه حقیقت آدمی با تنهایی سرشته شده .....
می خواهم باور نكنم اما باز هم باور نمی كنم!
چرا كه همیشه كسی را كه دوست داری باهاش حرف بزنی ، نیست و كسی را كه دوست نداری باهاش هم صحبت بشی ، هست!
من به دنبال كسی دیگر هستم و دیگری به دنبال من من هرگز به کسی كه می خواهم نمی رسم و کسی كه مرا می خواهد ، به من نمی رسد
و شايد همین است كه همه انسانها در درونشان تنها هستند بعضی ها این تنهایی را می شناسند و با آن كنار می آیندو بعضی ها .....
 

معمار فرناز

عضو جدید
و من ،
تنهاییم را به آغوش میکشم
و هم نوا باباران...
به خوابی عمیق پناه میبرم...
ریتم ِ سکوت ِ تنهایی
و همهمه ی قطرات ِ باران
کاش خوابم ابدی باشد
من از تکرار این روزها ،خسته ام...
خ س ت ه...
 

معمار فرناز

عضو جدید
گاهی یکی می آید..
می گوید و می خواند و می شنود..
اما ناگاه میرود..
بی خداحافظی،
بی نگاهی،
بی هیچ چیزی،
آخر چه میداند چه تلخ است
منتظر ماندن در پس کوچه های انتظار..
 

معمار فرناز

عضو جدید
این روزها بغض دارم.کریه دارم.تا دلت بخواهد اه دارم...ولی
بازیگرخوبی شده ام ..میخندم


به دنبال ویلچری هستم برای روزگار...ظاهرا پایی برای امدن بامن ندارد...


خدایا ازتجربه تنهاییت برایم بگو این روزها سراپاگوشم...
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا