گفتگوهای تنهایی

[AvA-6586]

گمان می کردم قانع باشی

و به شکستن دلم اکتفا کنی
نه این که…
فستیوالی از دروغ به راه بیاندازی
و در آخر بگویی:
من می روم…
تا تو اذیت نشوی بهترین من

 

[رجایی اشکان]

[FONT=&quot]تختی که هرشب[/FONT]
​

[FONT=&quot]تنها[/FONT]​

[FONT=&quot]با یاد کسی روش بخوابی[/FONT]
​

[FONT=&quot]تخت نیست...[/FONT]​

[FONT=&quot]تابوته...[/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

 

[AvA-6586]

خسته ام
​

مثل سرباز از پست​

مثل اعصاب از قرص …​

 

[بهار00]

בلـــَم گرفتــﮧ...

از همــﮧ ی بــی تفآوتــی هآ...

از همــﮧ فــَرآموشی هآ...

از هَمﮧ بــی اعتمــآدی هآ...

 

[AvA-6586]

از تکرار دوستت دارم خسته شدم
​

کمی هم تو بگو تا من ناز کنم​

نترس باورم نمی شود​

 

[بهار00]

بعضی وقتها باید یقه‌ ی احساست را بگیری

با تموم قدرت سرش داد بزنی و بگی:

تورو خدا بسه‌

بسه‌ دیگه‌
تا حالا هرچی کشیدم از دست تو بود.... ​

 

[رجایی اشکان]

[FONT=&quot]باران که می زند....[/FONT]
[FONT=&quot] هـمه چیز تازه می شود[/FONT]
[FONT=&quot]حتّی داغِ نبودن ِ تو . . .[/FONT]
[FONT=&quot]تنها ادامه می دهم در زیر باران[/FONT]
[FONT=&quot]حتی به درخواست چتر هم جواب رد میدهم[/FONT]
[FONT=&quot]میخواهم تنهایی ام را به رخ این هوای دو نفره بکشم[/FONT]
[FONT=&quot]ببار باران من نه چتر دارم نه یار[/FONT]

 

[رجایی اشکان]

[FONT=&quot]لعنتــــــــــــــــــــــــ به من[/FONT][FONT=&quot]!!![/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]پاره ی تنم به تن دیگری رفت.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]عادتم را که میدانی چندشم میشود[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]لباسی که به تن دیگری بوده رابپوشم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]اما پس چرا؟؟چراهنوزم میخوامش؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]

 

[ماه آسمونی]

آن پنجره ام که سالهاست

کسی در پس آن

منتظر هیچکس نیست .

 

[ماه آسمونی]

میدانی رفیق
نه زیبایم . . .
نه مهربان . . .
فراری از دختران آهن پرست و پسران مانکن پرست . . .
فقط برای خودم هستم . . .
خوده خودم . . .
صبورم و سنگین . . .
سرگردان . . .
مغرور . . .
قانع . . .
با یک پیچیدگی ساده . . .
و مقداری بی حوصلگی زیاد . . .
هیچ ندارم . . .
راهت را بگیر و برو . . .
حوالی ما توقف ممنوع است . . .
​

 

[رجایی اشکان]

[FONT=&quot]آنقــدر مرا سرد کرد[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]از خودش .. از عشق ..کــه حالا بــه جای دلبستن یخ بسته ام[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]آهای!!! روی احساسم پا نگذاریــد ..لیز می‌‌خوریــد[/FONT]

 

[رجایی اشکان]

[FONT=&quot]هر که را دیدم خیانت کرد و رفت[/FONT]
[FONT=&quot]هر که با من بود یار من نبود[/FONT]
[FONT=&quot]هر که آمد بر دلم زخمی گذاشت[/FONT]
[FONT=&quot]خود ندانستم از این غمها چه سود[/FONT]

 

[رجایی اشکان]

[FONT=&quot]ما خاطره ها را می سازیم و خاطره ها ما را ویران می کنند[/FONT][FONT=&quot] …

[/FONT]

 

[ماه آسمونی]

آدمی تنها تر از آن است که سکوتش می گوید
دیشب تنهایی ام
تا نوک مدادت
آمده بود
اگر می نوشتی ام!
اگر می نوشتی ام!
گاه
تنهایی تنها تر از آن است که دیده شود.
محمد علی بهمنی

 

[رجایی اشکان]

[FONT=&quot]آن روزها من به سلیقه کسی که دوستم داشت و دوستش داشتم[/FONT]
[FONT=&quot]سر تا پایِ زندگیم را آبی کرده بودم ،[/FONT]
[FONT=&quot]آبیِ آبی .. آبی به رنگ دریـا ..[/FONT]
[FONT=&quot]و ناگهان یک روز او را دست در دست کسی دیدم که[/FONT]
[FONT=&quot]سر تا پایش زرد بود .. زرد ، مثل نـور[/FONT]
[FONT=&quot]من شنا نمی دانستم .[/FONT]
[FONT=&quot]دلم فرصت نداد تا شنا یاد بگیرم .[/FONT]
[FONT=&quot]و غرق شدم[/FONT]
[FONT=&quot]در دریایِ آبی بیکران رویاها و کابوسها ! ![/FONT]
[FONT=&quot]حسین پناهی[/FONT]

 

[بهار00]

[h=5]گاهی اوقات دلم میخواهد خرمایی بخورم

و برای خود فاتحه ای بفرستم ؛

شادیش ارزانی کسانی که رفتنم را لحظه شماری میکردند ![/h]

 

[رجایی اشکان]

[FONT=&quot]کافییست کسی اسمم را صدا بزند[/FONT]
[FONT=&quot]بعد از اسمم ویرگولی بگذارد[/FONT]
[FONT=&quot]کمی مکث کند و ..[/FONT]
[FONT=&quot]بگوید: "خوبی؟!"[/FONT]
[FONT=&quot]آنوقت بغضم غوغا کند[/FONT]

 

[AvA-6586]

دیشب با تنهایی هام مچ انداختم بد باختم
نامرد خیلی قوی شده بود...

 

[AvA-6586]

به اندازه همه خداحافظی های بی سلام
به قدر تمام نامه های بی جواب
به اندازه ایستادن های بی شمار
و همه ی بودن های نا تمام
خسته ام
راست گفته اند
ایستادگی تنهایی می آورد...!

 

[AvA-6586]

حالم حال بچه ایست که با ذوق به کوچه رفت ولى هیچ کس بازیش نداد

 

[بهار00]

لَبخـنــבْ ڪـِﮧ مے زنـمــْ

בَر בُنیـآے ڪـوבڪـآنـﮧ פֿـوבتآטּْ فڪـر مے ڪُـنیـב؛

בَرבے نیسـﭞْ ...

زَجرے نیسـﭞ ...

غَــمے نیسـﭞ ...

اَمــآ ...

بـآ هَـر لَبخـنــבْ روحَـمــْ زَخـمــْ بـَر مے בآرבْ ...-

قـَﮧ قَـﮧ ڪـِﮧ مےْ زَنـمــْ בْلمــْ ضَجـﮧ مےْ زنـבْ ...

ایـטּْ آَسـﭞْ حڪآیـﭞ ِ ڪَسےْ ڪـﮧ

بـآ خَنـבه هآیشْ בُنیـآیےْ رآ مےْ خنـבانـב!ْ

 

[AvA-6586]

شاید پاکترین هوای دنیا ، متعلق به لحظه ای است که دلمان هوای هم میکند . . .

 

[بهار00]

هر روز تکراریست...
خسته ام از این غروب تلخ
از این همه های و هوی بیهوده
از این واژه های سرد
از این دوست داشتن ها
خسته ام از این حس ِ غریب
بوی تنفر گرفتم آنقدر دود سیگار نفرت را به سویم هاااا کردی
دیگر بریدم
میخواهم گریه کنم اما چه کنم که این لبخند تلخ را بر لبانم دوخته اند
حُکمم را بِـبُـر قاضی...
خسته شدم از بس میله های این زندانِ سرد خیره ماندند به من...
حُکمم را بِـبُـر...​

 

[AvA-6586]

 

[رجایی اشکان]

 

[رجایی اشکان]

[FONT=&quot] شب یلدای من آغاز شد[/FONT]
[FONT=&quot]نه سرخی انار[/FONT]
[FONT=&quot]نه لبخند پسته[/FONT]
[FONT=&quot]نه شیرینی هندوانه[/FONT]
[FONT=&quot]برای من یلدا زجر آورترین شب دنیاست [/FONT][FONT=&quot]…[/FONT][FONT=&quot][/FONT]

 

[رجایی اشکان]

[FONT=&quot]ایـــن روزهــــا خــوابــــم نمـی آیــد [/FONT][FONT=&quot]…[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]فـقــط مـــی خـــوابـــــم[/FONT]
[FONT=&quot]کــــه بیـــــدار نبــــاشــــم![/FONT]

 

[رجایی اشکان]

[FONT=&quot]آدمک[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آخر دنیاست بخند[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آدمک[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]مرگ همین جاست بخند[/FONT][FONT=&quot]...
[/FONT][FONT=&quot]دست خطی که تو را عاشق کرد[/FONT][FONT=&quot]...
[/FONT][FONT=&quot]شوخی کاغذی ماست بخند[/FONT][FONT=&quot]...
[/FONT][FONT=&quot]آدمک[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]خل نشوی گریه کنی[/FONT][FONT=&quot]...
[/FONT][FONT=&quot]کل دنیا سراب است بخند[/FONT][FONT=&quot]...
[/FONT][FONT=&quot]آن خدایی که بزرگش خواندی[/FONT][FONT=&quot]...
[/FONT][FONT=&quot]به خدا مثله تو تنهاست بخند[/FONT][FONT=&quot]...[/FONT][FONT=&quot][/FONT]

 

[بهار00]

ڪـمـے בروغ بـگـو پـيـنـوڪـيـو !

בروغ هـاے تـو قـابـل تـحـمّـل تـر بـوב !

بـہ خـاطـر ڪـودڪـے بـوב و شـیـطـنـت . . .

بـہ خـاطـر ایـטּ بـود ڪـہ בنــیـاے آבم هـا را تـجـربـہ نـڪـرבه بـوבے ؛

ڪـہ بـبـیـنـے یـڪ בروغ ، چـہ هـا مـےڪـنـد !


ایـטּ جـا آבمـ هـا בروغـشـاטּ بـہ بَـہاے یـڪ زنـבگـے تـمـام مـےشـوב ؛

بـہ بَـہاے یـڪ בل شـڪـسـتـטּ . . .

ایـنـجـا בروغ هـا بـاعـث مـرگ عـشـق و اعـتـمـاב مـےشـوב !

ايـטּ جـا آבم هـا בروغ هـاے شـاخ בار مـےگـويـنـב

بـعـב בمـاغ בراز خـوב را جـراحـے پـلاسـتـيـڪ مـےڪننـב . . .

 

[بهار00]

حرفهایی هست ، بدجور دل میشکنند !

بدجور دل می سوزانند ! بدجور خراب میکنند !

حرفهایی از نزدیکترین کسانت ...

از عزیزترین کسانت !

گاهی دلت میخواهد ،

نزدیک ترین ، آنقدر عزیز نبود !

یا اگر بود ،

کمی بیشـــتر ..

حواسش ، به تاثیر ِ حرفهایش بود ...
​