گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

saba27

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
امروز روز آخر است..فراموشت میکنم!دیروز هم روز آخر بود ..هر روز منبه بهت زدگی می گذرد..من هر روز فراموشت می کنم..اما چه فایده که با هر طلوع خورشیددوباره تمام من میشوی…مرگ هم تو را از خاطرات و ذهن من پاک نخواهد کرد..
 

saba27

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
اکنون کجاست؟چه میکند ؟سردش نیست؟غذا خورده است ؟حالش خوب است ؟همه بر وفق مراد است ؟میپرسید چه کسی ؟کسی که فراموشش کرده ام . . !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

می سرایم در باد
در پس دلواپسی شاخه ی بید
پشت سنگینی نگاهی غمناک
دل اینجا تنهاست
و عشق
زیر رگبار غرور له شده است...

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینجا دیگر هیچ چیز مثل گذشته نیست.

نه دیگر عشق رونقی دارد و نه عاشقی...

اینجا فقط من در گذشته مانده ام.

شده ام درس عبرتی که

هر روز دیکته ام می کنند

هر شب،هزاربار سرمشقم می گیرند:

""به جرم عاشقی""
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلتنگیها

دلتنگیها

دلتــــــــــنگـــــــی ها گاه از جنس اشــکند ....
و گاه از جنس بغــــــــض
گاه سکـــوت ميشوند و خاموش ميمـــــــانند
گاه هــق هـــق می شوند و می بارند
دلتنگــــی من برای تــــــــو
اما جنس غريبــــــــی دارد...
اشک ها قطره نیستند
بلکه کلماتی هستند که می افتند
فقط بخاطر اینکه :
پیدا نمیکنند کسی را
که معنی این کلمات را بفهمند...............
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلـتنگــي،
پيچيــده نيســــت.
يــک دل..
يک آسمان..
يــک بغــض ..
و آرزوهــاي تـَـرک خـورده !
به همين ســادگـي ...
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کنایه

کنایه

در تمام لحظه های باهم بودنمان کنایه هایش را با جان و دل پذیرفتم
فقط آنجایی شکستم که وقت رفتن گفت :
بازیچه ای بهتر برای دوست داشتن پیدا شده ، تو هم عادت کن که به هر ناکسی دل نبندی...
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزگار کثیفی داریم ما آدمهای انسان نما...
همین جا درون شعرهایم بمان
تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدمها مرا با خود نبرد
به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛
من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها
شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان
تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خودم

خودم

گاهی جلوی آینه می ایستم ...

خودم را در آن می بینم! ...

دست روی شانه هایش می گذارم ....

و میگویم:

چه تحملی دارد دلت ...
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میان ایـــ ــن همه " نامــ ـــردی" باید

" شیطــ ــان" را بستاییم کهــ دروغ نگفتــ ـــ

جهنـم را به جــ ــان خرید

امــ ــا

تظاهر بهـ " دوستـــ ــ داشتن " انســ ــان نکرد...
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آدمها

آدمها

آدمها دق مي كنند و يادشان مي رود
آدمها دروغ مي گويند و يادشان مي رود جمعش كنند !
آدمها سگ مي شوند و يادشان مي رود پاچه را ول كنند !
آدمها تصميم مي گيرند و يادشان مي رود عقل ندارند !
آدمها مي روند و يادشان مي رود بگويند به كجا !
آدمها مي روند و يادشان مي رود برگردند !
و آدمها هیچ وقت آدم نمیشوند ...
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سنگ کاغذ قیچی !!!
کدام باشم از تو بُرده ام دنیا؟؟؟
سنگ باشم؟؟؟
یا قیچی؟؟؟
بشکنم یا جدا کنم؟؟؟
کاغذ باشم که تو بنویسی و من اجرا کنم؟
آخ دنیا...!!!
آه دنیا با من همبازی نشو !!
سنگ کاغذ قیچی ! ! !
عشق قیچی شد...
وقتی که تو سنگ شدی
و من کاغذ بی رنگ !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتی که نخواهی رفت ...
خواهی ماند !
تا ابد دوست خواهی داشت ...
اما تمام نرفتن ها را رفتی !
تمام ماندن ها را نماندی !
تمام دوست داشتن ها را.... رها کردی !
دیگر از همه اطرافیانم حتی از در و دیوار سکوت وتنهائی ام خسته شده ام !
از همه ........
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
وقتی تو شبام ستاره نبـــــود
که تنها بود دل دوره گردمـــــ
دلم پی حس عاشقی بود آخر تورو پیدا کردمــــ
دیگه نمیتونه هیچ کسی به جز
تو مرهمی بشه واسه دردم
منتظر همین روزا بودم آخر تورو پیدا کردم

اگه که این حال منه
خوبو بدش کار توئه
روزایه خوبه زندگیمـــــــــــــ هرچی که هست مال توئه
محاله نگاهی به جز تو عزیز دلم بشه
روزایه خوبه زندگیم هرچی که هست کار توئه

تو وقتی کنارمی یه حس قشنگی با هامه
خواستنو داشتن تو ته آرزوهامه
اسمتو عشقمه
عشق تو رنگ صدامه
یه جایی تو گوشه قلبم میخوام فقط اسم تو باشه
یه حسی تو عشق تو پیداست دلم تویه حالو هواشه


اگه که این حال منه
خوبو بدش کار توئه
روزایه خوبه زندگیم هرچی که هست مال توئه
محاله نگاهی به جز تو عزیز دلم بشه
روزایه خوبه زندگیم هرچی که هست مال توئه
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چه باید گفت در تنهایی
نمیدانم
درد ودل کرد
خندید
یا گریست
اما یک چیز در تنهایی من هست
ان هم عشق من
که کنامر هست
کسی ان ران میبیند
ولی خدایم ان را میبیند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
صـدقه نــمیخواهم...
گــدایی نــمیکنم...
قـــــرض هــم نـــــمیگیرم....
به هر بــــــهایی که باشد خــریدارم..
کسی هــست...
...که..
تـــنها یک..
__ لبــــخــند ___
به من بفـُروشد...؟؟؟
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من به تنگ آمده ام از همه چیز


بگذارید هواری بزنم
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیوونگی یعنی :
عکسشو تو گوشیت هی نیگاه کنی ، واسه بار هزارم ...
انگار تا حالا ندیدیش ...!
بوسش کنی محکم مث دیوونه ها !!
بگی خو آخه دلم همش یه ذره میشه برات ...
بغض کنی و اشکات بریزه ...
شمارشو با ذوق بگیری شاید اینبار جوابتو داد ....
شاید با مهربونی بگه جونم ...
شاید ..شاید ..شاید ...
همین شاید گفتنات...
بازم همین صدای مسخره تو گوشت میپیچه :
مشترک مورد نظر پاسخگو نمی باشد،
لطفاً مجدداً بمیرید...!
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زمان

زمان

دل ـمْ میـ خوآسـتْ زَمـــــآטּ رآ بـ عَقَــبْــ بآز مـے گردآنـــــــــدَند نَـ

بَرآے اینکــــــ آטּ ـهایے کــ رَفتَنــــــــــد رآ بآز گــــــــردآنَم برآے

اینکــــــــــ نَگــــــذآرَم بی ـآیَنـــد ....!
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بـایــــد کـسـی را پـیـدا کـنـم
کـه دوسـتـم داشـتـه بـاشـــــد
آنـقـدر کـه یـکــــی از ایـن شـب هـای لـعـــنـتـــــــی
آغـوشـــش را بـرای مـن و یـک دنـیـا خـسـتــــگـی ام بـگـشــــایـد
هـیـــــچ نـگـویـد .
هـیـــــچ نـپـرسـد .
بــــرایــــم کتـــاب بـــخوانـــد
مـرا در آغـوش بـگـیـرد
و یـــک بوســـه
فـقـــــط همین
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باید کسی را پیداکنم

باید کسی را پیداکنم

... بـعـد هـمـانـجـا بـمـیــرم
تـا نـبـیـنـم روزهـای آیـنــده را
روزهـایـی کـه دروغ مـی گـویـد
روزهـایـی کـه دیـگـر دوسـتـم نـدارد
روزهـایـی کـه دیـگـر مـــرا در آغـوش نـمـی گـیـرد
روزهـایـی کـه عـاشـق دیـگـری مـی شـود...
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آن روز ها گنجشک را رنگ می کردند و جای قناری می فروختن
این روز ها هوس را رنگ می کنند و جای عشق می فروشند
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من و غم

من و غم

من
امشب
دست دردست غم...
آغوش به آغوش حسرت...
همگام باپشیمانی...
درکنارهم...
درکنارساحل گذرعمر...
تاصبح قدم میزنیم...
همه باهم درسکوتی مطلق
که جزصدای امواج زندگی چیزی سکوتش رانمیشکند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
این روزها
ادمها پشتم را به خاک مالیده اند
دقیقا همانهایی که
روزی میامدند
و در گوشم میگفتند میمانیم تا ته خط
ولی مدانی
همشان رفتند به سادگی پلک زدند
تنها به اطرافم مینگرم
یاد ماندنیها میافتادم برگشتم
ولی تنها خاطرات بهم باقی مانده بود
پس رفتم از تمام خاطراتم بیرون
میدانی دیده ام بعضیهایشان را
وقتی سلامشان میکنم
با لبخند میگویند
شما
این هست درد من
از یاد رفته ام
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ایـن روزهـــا...
هــــــوای دِلــــــــم
هــــوای فـاصِلـــــــــــــــــــ ــه هـاست
و دلتنگــــــِـ تـــــو
و نمـی دانـــــــم ...
تــــو هـم ; هَمچـون مــــــــــــــــن دلتنگـــــــی ؟؟؟
دروغگو نیستم
درست
اما گاهی اوقات
نباید حرف هایم را باور کنی
گاهی اوقات
بهتر است مرا پینوکیو بدانی
گاهی وقت ها
شاید قدری کلافگی
شاید اندکی خستگی
شاید هم یک دنیا دلتنگی
پشت حرف هایم قایم شده باشند
کاش هفت ساله بودم
روی نیمکت چوبی می نشستم
مداد سوسماری در دست
باصدای تو دیکته می نوشتم
تو می گفتی بنویس دلتنگی
من آن را اشتباه می نگاشتم
اخمی بر چهره می نشاندی و من
به جبران
دلتنگی را هزار بار می نوشتم!
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی مردم

وقتی مردم

ﻭﻗﺘــﯽ ﻣـــُـــﺮﺩﻡ
ﺑاﻟﺸﺘﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﯿﺪ!
ﻻﺯﻣﺶ ﺩﺍﺭﻡ. . .
ﺍﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﺎﻫﺪ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ!!!
 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیشب، یکهویی ، دلم خواست بلند شوم،بروم آسمان را تماشا کنم؛ حس کردم دلش برایم تنگ شده است!...
و چقدر خوب است آدم کسی را داشته باشد که گاهی حس کند دلش برایش تنگ شده...
اما، کاش هیچ کس از جایش بلند نشود...
آنسوی پنجره ها، هیچ کس منتظر ما، هیچ کس دلتنگ ما نیست!!
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هی فلانی ... میدانی !
میگویند رسم زمانه چنین است
می آیند ،
می مانند ،
عادت میدهند و میروند !!!
و تو تنها می مانی
راستی رسم تو چیست ؟ مثل فلانیهاست !؟
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا