گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

alone.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتم:
دست مرا بگیر
می ترسم گم شوم در ازدحام این همه تنهایی...
برایم وقت بگذار آنقدر که دوستم داری
من با تو ماندم
مثل پرنده ی مهاجری که
دل داده ی آشیانه ی بین راه
می شود و جا می ماند
و حالا شفاف شده ام
آنقدر که می توانی از ورای من
چندین پل شکسته ی بی بازگشت را ببینی!
دوستم داشته باش
 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
می گویند ضعیف شده ام!

میگویم سنگینی درس هایم است!

اما نمیدانند سنگینی درس هایی است که از دنیا و آدمهایش گرفتم...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
میگویند تنهایم
اما کسی چه میفهمد
تنهایم اخر
خیلی وقت میشود به ادمها بی اعتماد شده ام
خیلی وقت میشود انقدر لبخندهای هزار رنگ دیده ام که میترسم لبخند ساده ای تحویلشان بدهم
خیلی وقت میشود نگاهم را به سنگفرشها خیابان میدوزم نه نگاههای پر از هوس ادمها
خیلی وقت میشود فهمیده ام
هر کسی لیاقت ورود به تنهایی این دختر تنها را ندارد
او خیلی وقت میشود باورهایم تغییر کرده و نمیدانم اصلا لیاقت یعنی چه پس خودم را تنها کرده ام تا ترسم را پنهان کنم
تا کسی نفهمد دیگر به کسی نگاه هم نمیکنم چه برسد به اعتماد
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


با رفتنم آب از آب تکان نمی خورد...

طوفان نمی خواهد،

همین که بادی بوزد...

رد پای تنهایی ام پاک می شود از حافظه ها...


smart student
 
آخرین ویرایش:

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در خلوت خویش میسرایم
میدانی گاهی
نمیدانم اصلا چه بگویم
تنها گاهی
دلم سخت هوس میکند
که کسی دل تنگم شود یا دل نگرانم
اما میدانم
برای کسی فرقی نمیکند
پس به افتخار تنهایی
سکوت میکنم چند دقیقه
..
....
.......

حال میگویم
تنهاییم را زیبا میدانم اخر
یاد کسانی در ان حضور دارد که برایم عزیز هست
حتی با اینکه
خیلیهایشان مرا
به یاد هم نمیاورند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرگز نفهمیدم فراموش کردن درد داشت

یا فراموش شدن

به هر حال دارم فراموش میکنم فراموش شدنم را . . .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوستت داشتم
دوستت دارم
و دوستت خواهم داشت
از آن دوستت دارم
ها
که کسی نمی داند
که کسی نمی تواند
که کسی بلد نیست…
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
لبخند بزن
اینجا همیشه در تنهایی من حضور داری
گاهی انقدر نزدیکی که
حست میکنم
و همین مرا ارامش میدهد
حضورت در قلبم
همیشگیست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با شعر به سوي تنهايي خود
مي گريزم
و از تنهایي خود پيشتر
مي روم
تا انتهاي جهان..
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
میدانی
تنهاییی من چگونه هست
نه کسی دل تنگم میشود
نه کسی به یادم هست
میدانی
هر روز به سقف اتاقم خیره میشوم
تا زمان بگذرد
هر روز
هدفون و اهنگ غمگین
میایم اینجا
و مینویسم
تا احساس تنهایی کمتر بکنم
و نمیدانی
چه لذتی دارد
وقتی میدانم
کسی در این دنیا
حتی
به یاد من قطره ای اشک نمیریزد
و حتی
به یادش نیست
من چقدر
تنها هستم
تنها
به خیالش کلی ادم دوره ام کردند
ولی من
خالی از هر پری هستم
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]سرد است …[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]نیمکتی تنها در پارک نشسته است ، من تنها بر نیمکت و تو تنها در من …[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]میبینی ؟ چه در همیم و تنها ؟[/FONT]

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

این روزهــآ بـه تکــرآر "پوچ" بـآزے مے کنمـ

مـادآمـے کـ ِ تـو " گل " ـَم نیستـے !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

برایت خاطراتی برروی این دفتر سفید نوشتم

که هیچ کسی نخواهد توانست چنین خاطرات شیرینی را

برای بار دوم برایت بازگوید

چرا مرا شکستی؟ چرا؟

اشعاری برایت سرودم

که هیچ مجنونی نتوانست مهربانی ومظلومیت چهرهات راتوصیف کند

چراتنهایم گذاشتی؟چرا؟

چهره ی پاک ومعصومت را هزار بار برروی ورق های باقی مانده ی وجودم نگاشتم

چرا این چنین کردی بامن ؟چرا؟

زیبا ترین ستارگان اسمان رابرایت چیدم

خوشبو ترین گلهای سرخ رابه پایت ریختم

چرا این چنین شد؟چرا

من که بودم .که هستم

__________________
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به سراغ من اگر می آیی
دگر آسوده بیا
دیر گاهیست که فولاد شده
چینی نازک تنهایی من
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تنهایی همیشه بد نیست
انجا که تو هستی در تنهایی من
شیرین میگذرد
حال همه بگویند
تنهایی درد دارد
من میگویم
تنهایی گاهی انقدر شیرین میگذرد که
نمیخواهم به کسی بدهمش
جز خودت
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
"در بند آن نی ام که دشنام یا دعا ست
یادش بخیر هر که ز ما یاد میکند"
نجیب کاشانی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همه ی کارهایت را بخشیدم

جز آن تردید آخر هنگام رفتنت

که هنوز مرا

به برگشتنت امیدوار نگه داشته . . .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میخواهم عاشقی را از تو یاد بگیرم


که چنین بی وقفه در هر زمان و مکانی



یادت نمیرود باید عاشقی کنی


کاش من اینگونه عاشق بودم ..... ای کاش ...

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز




زین شاخه به آن شاخه پریدن ممنوع ، در ذهن بجز تو آفریدن ممنوع

غیر از تو ورود دیگران در قلبم ، عمرا ، ابدا ، هیچ ، اکیدا ، ممنوع!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه کسے خواهد دید

مُردنمـ رـا بـے تو ؟

گاه مے ـاندیشمـ

خــَبر مَرگ مَرا با تو چه کــَس مے ـگوید ؟

آن زمان کـه خبَر مَرگ مَرـا میشنوے

روے خندـان تو رـا

کاشکے میدیدمـ!

شانه بالـا زدنت رـا

بـے قید

وَ تکان دادن دستت

که مُهمـ نیست زیاد

وَ تکان دادَن سَر

راستے ...

چه کسے باوَر کرد

جنگل جــان مرا

آتش ـعشق تو خاکستر کرد ؟!

 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
"ای بی تو زمانه سرد و سنگین در من
ای حسرت روز های شیرین در من

بی مهری انسان معاصر در توست
تنهایی انسان نخستین در من"
میلاد عرفان پور
 

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
فنجان واژگون شده‌ی قهوه‌ی مرا بر روی میز تکان داد با ادا یک لحظه چشم دوخت به فنجان خالی‌ام تکرارکرد : .. ودرطالع شما قلبم تپید ریخت عرق روی صورتم گفتم بگو مسافر من می‌رسدو یا... با چشم‌های خیره به فنجان نگاه کرد گفتم چه شد؟! ... سکوت و تکرار لحظه‌ها آخر شروع کرد به تفسیر فال من با سر اشاره کرد که نزدیک‌تر بیا این‌جا فقط دو خط موازی نشسته است یعنی دو فرد دل‌شده‌ی تا ابد جدا انگار بی‌امان به سرم ضربه می‌زدند یعنی که هیچ وقت نمی‌آید او خدا؟ گفتم درست نیست از اول نگاه کن فریاد زد : ... بفهم! رها کرده او تو را
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی حس میکنی غمگین ترین آدم دنیایی،
اما یک تغییر کوچیک، یا یک اتفاق کوچولو جوری حالت رو عوض میکنه که همه چیز رو فراموش میکنی.
به امیدِ یک تغییر، یا اتفاقِ خوب و کوچولو، برای همه شما...
 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma, Arial, Verdana]دیشب خدارو دیدم...[/FONT]

[FONT=tahoma, Arial, Verdana]گوشه ای آرام میگریست...[/FONT]

[FONT=tahoma, Arial, Verdana]من هم کنارش رفتم و گریستم...[/FONT]

[FONT=tahoma, Arial, Verdana]هر دو یک درد داشتیم ...[/FONT]

[FONT=tahoma, Arial, Verdana] آدم ها...[/FONT]

[FONT=tahoma, Arial, Verdana]عجب از آدمایی ، که نشانه هایت را میبینند و انکارت میکند ...[/FONT]

[FONT=tahoma, Arial, Verdana]و عجب از تو که انکارشان را میبینی و مهربانی میکنی[/FONT]
 

olel_albab

مدیر تالار ریاضی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
بعضی وقت ها آدم صدای آهنگ رو انقدر زیاد می کنه که صدای هیچ کس، حتی خودش رو نشنوه. شاید این طوری توی تنهایی از تن ها در امون باشه
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در میان کوله باری
از زندگی تنها
یک چیز
دارم
تنهایی
و باز هم تنهایی
اما میدانی
تنهایی من
پر از یاد عزیزترینهایم هست
و هر کسی را دیگر راه نمیدهم به تنهایی خویش
همین عزیزانم تا
ابد کنارم میمانند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش غرورش رو کنار میذاشت

کاش میفهمید اگر انقدر سعی میکنم باهاش صحبت کنم حتما کار مهمی باهاش دارم

کاش میتونست بفهمه من چه حالی دارم
 

mahtab n

دستیار مدیر
کاربر ممتاز




برای روز میلاد تن خود

من آشفته رو تنها نذاری

برای دیدن باغ نگاهت

میون پیکر شب ها نذاری

همه تنهاییا با من رفیقن

منو در حسرت عشقت نذاری


برای روز میلاد تن خود

منو دور از دل و دیدت نذاری

دلم دلتنگه و مهر تو میخواهد

دلم رو در پی غم ها نذاری

میام تنها توی قلبت میشینم

منو قلبت رو جایی جا نذاری

عزیزم جشن میلادت مبارک

منو اون سوی جشن دل نذاری

برای روز میلاد تن خود

من آشفته رو تنها نذاری

برای دیدن باغ نگاهت

میون پیکر شب ها نذاری


همه تنهاییا با من رفیقن

منو در حسرت عشقت نذاری

برای روز میلاد تن خود

منو دور از دل و دیدت نذاری

عزیزم جشن میلادت مبارک

منو اون سوی جشن دل نذاری

عزیزم جشن میلادت مبارک

منو اون سوی جشن دل نذاری
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا