در تنهایی کوچه
به درخت بیدی میمانم
که باد ان را به این سو و ان سو میبرد
و چه تلخ میشود
زمانی که
همچون بیدی به خود بلرزی
ولی همه
صلابتت را بنگرند
و بیاندیشند
که هیچ چیز
زانوانت را خم نخواهد کرد
یک نفس پنجره سهم تپش من کافیست
سحر باغ تو را رخصت دیدن کافیست
هم از این سو که منم جسته به آن سو که تویی
شرری رمز شب شعله ور من کافیست
نغمه یک پرده فراتر زده ام خواهش را
از خدا پنجره می خواهم و روزن کافیست
به دمی یا قدمی فاصله ها را بشکن
که مرا روح تمنای تو در تن کافیست
در دل تیره من هر چه که تب بود شکست
ای خدا خانه چشمان تو روشن کافیست
به طنین نفس عاشق من دل بسپار
جستجو در پی الفاظ سرودن کافیست
نفسی در طلب حضرت باران باشیم
بسرائیم که ای ابر سترون کافیست
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
که در افسون گل سرخ شکفتن کافیست
گاهی لبخند میزنم
اخر میدانی هر لحظه
تو از اینجا گذر کردی
و من
چه گذر کردنت را
دوست میدارم
تو از جاده ای میایی
و من
از همان جاده
میخواهم
تا همیشه در این جاده ها
همراه هم باشیم
دیگر یاد گرفته ام
وقتی دل تنگ میشوم
وقتی غمگین میشوم
وقتی اشک میریزم
از کسی شکایت نکنم
بلکه فقط در سکوت بمانم
تا کسی
صدای بغض الودم را نشنود
تا همه
لبخندم را ببینند
خیلی وقت هست
به همه
میگویم
بی خیال
تا همه فکر کنند
من نیز
بی خیال زندگی میکنم
خیلی وقت هست
از کوچه ها
پر از خاطره گذر میکنم
و کسی نمیبیند
اشکهایم را
و افتادنم را
تنها
میبینند
چگونه
با صلابتی مردانه
روی پاهایم ایستاده ام
و چگونه
خم به ابرو نمیاورم
و هر بار کمرم
خمتر میشود
تنهـــا همـــــــــــدردم یک لیوان نسکافــــــــه داغ!
تا عـــطرش مرا از دردهایم فــــــــــارغ کند ..
چه سخـــــت است نه؟!
وقتی که بــــوی عـــــطر تــنــی نیست
تا تسکین درد هایت باشد؛
آدم به عـــــطر یک لیوان نسکــــــــــــافه دل ببندد…!
شاملو:
بالا بلند
بر جلوخان منظرم
چون گردش اطلسى ابر قدم بردار
از هجوم پرنده بىپناهى
چون به خانه بازآیم
پیش از آنکه دربگشایم
بر تختگاه ایوان
جلوهاى کن
با رخسارى که
باران و زمزمه است
چنان کن که مجالى اندک را در خور است
که تبردار واقعه را
دیگر دست خسته به فرمان نیست
آنگاه بانوى پرغرور عشق خود
را دیدم در آستانهى پرنیلوفر،
که به آسمان بارانى مىاندیشید
و آن گاه بانوى پرغرور عشق خود را دیدم
در آستانهى پر نیلوفر باران
که پیرهنش دستخوش بادى شوخ بود
و آن گاه بانوى پرغرور باران را
در آستانه نیلوفرها
که از سفر دشوار آسمان باز مى آمد.