عجب!!!!! فهمیدین چطورشد!؟ تا15سالگی وقتشونو باپسرا پرمیکردن حالا بادخترا....دییییییییییی من دختر خوبی بودم و هستم وخواهم بود اصلانم فک نکنین که کسی دادش ازم دراومده ها....من خیلی شر بودم هزار مدل بلا فقط سر داداش کوچیکم آوردم طفلی! دیگه مردمو در وهمسایه که جای خود دارد تا 15 سالگی بیشتر اوقات با پسرا بودم همیشه هم میزدمشون آخی گناه داشتن طفلکیا یادش بخیر چه زود بزرگ شدیم.
وقتی بین 7 تا 15 سال سن داشتی چطور بچه ای بودی ؟ شلوغ ؟! شر ؟! .........
اونقدر شر بودم که تا حالا یک بار همه استخوان های بدنم شکسته من حتی با پای گچ گرفته هم میدویدم تازه یه بار هم نزدیک چشمم تو ابروم خورد به کنج سنگ ساختمان که نزدیک بود به دیار باقی بشتابم.
مادرم همیشه میگه من سخت ترین بچش برا بزرگ کردن بودم اما الان که بزرگ شدم یه برقی تو چشاشه هروقت بهم نگاه میکنه!
تازه من تا 4 سالگی به خاطر بیماری قلبی از صبح تا شب یه سره گریه میکردم تا اینکه تو 3.5 سالگی عمل کردم و حالم بهتر شد!
مامانی میدونم دوسم داری تورو همه جوره دوست دارم.
فوق العاده شر وشیطون.....
خدا به مامانت صبره ایوب داده.....
اله باوا من که میتونم بگم به جرات مادرمو بیچاره کردم تازه از 7 سالگی به بعد دل و روده همهچیو میریختم بیرون اما کم کم تونستم یاد بگیرم چیزا رو دوباره سر هم کنم کلا اگه بخوام از چیزی استفاده کنم راهنماشو میندازم دور و عملی سعی میکنم یاد بگیرم!
من آروم بودم یه کوچولو شیطون...
آروم , خجالتی
میسی.نظر لطفتونه..شما هم اردیبهشتی هستین؟میدونم عزیزم .. اردیبهشتی ها اینطوری ین دیگه ... متین و آروم و یه خورده شیطون
میسی.نظر لطفتونه..شما هم اردیبهشتی هستین؟
اره گلم ...
من دیگه برم..شبت خوش..
خوشگل