نام اولین معلمتون؟ خاطره اولین روز؟

ahmadi-2010

عضو جدید
بچه ها، بیاید به مناسبت هفته و روز معلم هر کسی اسم اولین معلمشو بگه و اگه یادتونه خاطره اولین روز مدرسشو بنویسه....
اگه خواستید اسم مدرستون رو هم بنویسید شاید قسمت شد همینجا یه فیس بوک ایرانی راه انداختیم ...دوستا همدیگرو پیدا کردن.....
 

ahmadi-2010

عضو جدید
اول از خودم شروع میکنم....
البته من آمادگی رفتم (همون پیش دبستانی) اسم معلم آمادگیم خانم بهری و اول دبستانم هم خانم سلیمی بود ...هر جا هستن خدا حفظشون کنه...مدرسه نیک پرور....
یادمه روز اول کلاس اول که بودم تازه سر کلاس نشسته بودیم که در باز شد یه دختری که اگه اشتباه نکنم اسمش زهره بود با داداشش وارد شد مثل ابر بهاری گریه میکرد و دست دادشش رو ول نمی کرد...از مدرسه میترسید...معلم هم هر کاری میکرد تو نمیومد....من بهش گفتم من قبلا مدرسه اومدم بیا پیش من بشین با هم بازی کنیم (انگار مدرسه جای بازیه)...اون هم اومد...از اون به بعد اون شد دوست صمیمی من و جالب تر اینکه درسش هم از بقیه بهتر شد....(البته اینا بخاطر من بودا!!!!)
 

hamid15

عضو جدید
کاربر ممتاز
6 سالم بود رفتم امادگی
معلم مون زن بود اسمشو یادم نیست
من از همه هم سن وسالام بلندتر و درشتر بودم
روز اول رفتیم نشستیم کنار یه بچه دیگه اسمش کیوان بود
معلممون از این خانوما سانتی مانتال که هی به ناخونشون ور میرن و اینا بود البته خیلی هم خوشگل بود همش دلم میخواست یه بوسش کنم بگذریم
این اقا کیوان از اونایی بود که پیچ مهره هاشون شله
ما همینجوری نشسته بودیم یهو دیدیم زیرمون گرم شد
بعله اقا کیوان شاشیده بودن
خدا منوببخشه اقا ماهم این کیوان بدبختو گرفتیم د بزن که بچه مگه نمیدونی کلاس جای این کارا نیست معلم خنگ ما هم جایی که مارو از هم جدا کنه رفت ناظمو بیاره مارو جداکنه
بنده خدا کیوان :(
 

Maryam.Silent

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون تاپیک جالبی میشه
اسم معلم کلاس اولم خانم ابوالحسنی بود
من بچه کوچیکه خونم روز اول همگی (خواهر، برادر، مامان، بابا) تا مدرسه همراهیم کردن یه عالمه عکسم ازم گرفتن که همش سوختو چاپ نشد از این بچه لوسایی که گریه میکننم نبودم
 

fatiostad

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
آمادگی رو 10 روز بیشتر نرفتم... آخه خواب رو بیشتر دوست داشتم...

اما معلم کلاس اولم رو خیــــــــــــلی دوست داشتم و دارم...:w40:
فامیلیش خانم هزاروند بود.
روز اول که رفتم مدرسه، وقتی رفتیم تو کلاس، معلممون گفت: همه دست راستشون رو یعنی اون دستی که مدادتون رو باهاش میگیرید بگیرید بالا...
من دست چپم رو بردم بالا... همه بهم خندیدن...:w15::w15:

خوب من چکار کنم ...آخه من چپ دست بودم :w05::w05:
 

ترمه جون

عضو جدید
من مهدکودک و آمادگی نرفتم.خوش به حالِ هر کی رفته.انقد دلم میخواد برم.:(
معلم سال اولم خانم صادقی بود.
خاطره اینکه:خودم رفتم مدرسه.خودم برگشتم.گریه نکردم.هیگکی هم واسم ذوق نکرد.انگار نه انگار که شق القمر نمودم رفتم اول دبستان.:w05:
 

Atheist

عضو جدید
من مهدکودک و آمادگی نرفتم.خوش به حالِ هر کی رفته.انقد دلم میخواد برم.:(
معلم سال اولم خانم صادقی بود.
خاطره اینکه:خودم رفتم مدرسه.خودم برگشتم.گریه نکردم.هیگکی هم واسم ذوق نکرد.انگار نه انگار که شق القمر نمودم رفتم اول دبستان.:w05:

منم دقیقا مثل خودت.

من فقط تنها خاطره ای که یادمه اینه که روز اول یه پسره بالا آورد رو میز یکی دیگه هم روم به دیوار , گلاب به روتون ... کار دیگه کرد به خودش... خلاصه روز پر حادثه ای بود.:(
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم آمادگی و مهد نرفتم و هنوزم که هنوزه به مامانم میگم چرا منونبردی....:cry::cry:
معلم کلاس اولمون خانم محمدی دیونه بود...هر روز بچه هارو میزد.:mad::razz:...منم با گریه هرروز میرفتم مدرسه و با گریه هم برمیگشتم خونه...تازه این معلمه منوخیلی دوست داشت..من و یه دختر عرب که اسمش کوثر بود.:heart:...چقدر دلم براش تنگ شده،بعد سرنگونی صدام رفت عراق....هیچ خبری هم ازش ندارم..البته مامانش ایرانی بود...کوثر کجایی؟؟؟:cry::cry::heart:
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
اسم اولین معلمم>>خانم دلدار بود مهین دلدار....خیلییییی دوسش داشتم...اینقد بچگیام لپی بودم همیشه لپامومیکشید....ناظممونم خانم علیزاده هروقت منو میدید میگفت جمعه میخوایم ابگوشتت کنیم بخوریمت....مدیرمون خانم کلانتر بود...(حال میکنی حافظه رو؟) مدرسه اطهر میرفتم..
خاطره که والا زیاده ....ولی شاید این جالب باشه>>>
مامانم کلاس دوم معلمم بود ...تو مدرسه بچه ها خیلی از من میترسیدن نمدونم چرا؟من خیلی مهربون بودما ولی از من حساب میبردن
یه روز رفته بودم بالای صندلی که بالای تخته بسم الله الرحمن الرحیم بنویسم
یه دفه یکی از پشت سر زد به......گفت:با این خط گندت نمیخواد پای تخته چیزی بنویسی:surprised::eek::eek::eek:
همین که برگشتم اینجوری شد::cry::cry::cry::confused::confused: ا تویی؟ ببخشید فک کردم ...فلانیه....ببخشید توروخدا
نمیدونم چرا رو من مث یه لولو خرخره حساب میکرد!!!؟؟:redface::redface:
 

mina jojo

عضو جدید
کاربر ممتاز
مهدم یادم نمیاد اصلانم دوسش نداشتم نامرد دعوام میکرد




اما اول دبستان خانومه سعیدی که واقعا دستشم میبوسم
همون روز وقتی مامانم منو برد دیدم یه دختر خوشگل داره گریه میکنه منم رفتم گولش زدم
باهاش دوس شدم تا دبیرستان با هم بودیم الانم همو گاهی میبینیم چند وقت پیشم با bfesh دیدم:D

هییییییییی پیر شدیم ترشیدیم:surprised:
 

hamid15

عضو جدید
کاربر ممتاز
من مهدکودک و آمادگی نرفتم.خوش به حالِ هر کی رفته.انقد دلم میخواد برم.:(
معلم سال اولم خانم صادقی بود.
خاطره اینکه:خودم رفتم مدرسه.خودم برگشتم.گریه نکردم.هیگکی هم واسم ذوق نکرد.انگار نه انگار که شق القمر نمودم رفتم اول دبستان.:w05:
اخی عزیزم نازی
ماشالا دخمل خوشجلم که رفتی کلاس اول بیا بلیم بلات یه بستنی بخلم :w12:آفلین حالا بزار یه بوست کنم اهااااااااان
بیا بابایی اون مقنعتم در ار گرمت شده
اخمتم وا کن بگو ببینم کلاس خوش گذشت؟:gol::gol:
 

شقایق21

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اخی عزیزم نازی
ماشالا دخمل خوشجلم که رفتی کلاس اول بیا بلیم بلات یه بستنی بخلم :w12:آفلین حالا بزار یه بوست کنم اهااااااااان
بیا بابایی اون مقنعتم در ار گرمت شده
اخمتم وا کن بگو ببینم کلاس خوش گذشت؟:gol::gol:
آهای حمید خجالت نمیکشی داری با یه بستنی سر دختر مردم و شیره میمالی هی ماچش میکنی و تازه مقنعش و هم میگی در بیاره حیا کن:mad::w02:


ترمه جون بیا پیش خودم:w07:
 

maryam_th

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا مرگم بده من از روز اول مدرسه هیچ، هیچ، هیچ خاطره ای ندارم.....
فقط یادمه اسم خانوممون ارجمند بود.
ولی هیچی از روز اول یادم نمیاد....
میگن وقتی خاطرات بد باشه مغز خودبه خود پاکشون میکنه..
 

hamid15

عضو جدید
کاربر ممتاز
آهای حمید خجالت نمیکشی داری با یه بستنی سر دختر مردم و شیره میمالی هی ماچش میکنی و تازه مقنعش و هم میگی در بیاره حیا کن:mad::w02:


ترمه جون بیا پیش خودم:w07:
خوب همه دختر کلاس اولیا مقنعه شونو در میارن تو خیابون تاب میدنو میرن خونه
ترمه جون گفت کسی ذوق نکرد
دلم سوخت ذوق کردم براش
میگم بستنیش خوشمزه سا بیا یه بستنی با هم بخوریم:w12::w12:
 

شقایق21

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خوب همه دختر کلاس اولیا مقنعه شونو در میارن تو خیابون تاب میدنو میرن خونه
ترمه جون گفت کسی ذوق نکرد
دلم سوخت ذوق کردم براش
میگم بستنیش خوشمزه سا بیا یه بستنی با هم بخوریم:w12::w12:
نمیخوام خودم بستنی دارم:surprised::eek:
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
من مهدکودکمو خوب یادمه..........خانم محمدی.ولی نمیدونم چرا با دخترا نمیتونستم دوست بشم.سه تا دوست صمیمی داشتم ولی پسر بودن.همون روز اول دوست شدم.:redface:اسماشون متین،امیرحسین،ساسان بود.فقط بخاطر اینا مهدکودک میرفتم.
 

baha i-e

عضو جدید
معلم اول ابتداییم آقای فرید نژاد بود وقتی میخواست تنبیه کنه به سبک مکتب میگفت چند نفر دانش آموز خطا کارو میخوابوندن بعدم کفشاشو در میآوردن که ترکش کنه اما همیشه از قبل برنامه ریزی شده بود تا میخواست چوب اول رو بزنه مستخدم مدرسه میرسید و پادر مینی میکرد و میشد قهرمان داستان
خاطره روز اول مدرسم اینه که همه بچه ها وایسادن پیش هم عکس گرفتن ولی من وایسادم پیش مامانم چون خجالت میکشیدم:redface:
 

shadmehrbaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
معلم آمادگيم خانوم يوسفي بود الان اصن چيزي ازش يادم نمياد ! ولي يادمه معلم اول دبستانمون خانوم اخوان بود كه جاي خطكشاش هنوز روي دستمه ! :d كلاس اول يه اكيپ درست كرده بوديم زنگ تفريحها با كلاساي ديگه دعوا ميكرديم همه رو هم شكست داده بوديم !! :surprised: يه بار دندون يكي شكست ديگه بردنمون دفتر مديرمون گفت پرونده هاشونو در بياريد بايد اخراج بشن ! ميخواست بترسونتمون :razz: بعد بچه هاي اكيپمون همه زدن زير گريه مديرم يكي يكي ميگفت تو پسر خوبي هستي اين دفعه ميبخشيمت من هر كاري كردم گريه م نگرفت ولي نميدونم چرا بخشيده شدم! :surprised:
 

afshin_ss

عضو جدید
کاربر ممتاز
معلم اول دبستان من آقاي سلطان بني بايرام بود كه خانوادگي ميشناختيمش و بعد ها پسرش صميمي ترين دوست من شد و هم كلاس بوديم ولي يادمه از اونجايي كه من خيلي شر بودم اول دبستان و هميشه دم در مي موندم معلم ميومد مي دويدم از رو ميز مي رفتم سر جام يه بار لحظه ي آخر من و پسرش رو گرفت و هر دو تا كتك خورديم ولي معلم باحالي بود يادش بخير هييييييييييييييييي كلاس اول كجايي؟؟؟

روز اولم رفتم مدرسه و به گريه بچه هاي تازه وارد كلي خنديديم يادش بخير!!!
 

Lillian

عضو جدید

روز اول خیلی ها زود رسیده بودن و اکثرا دم در وایستاده بودن....منم با اینکه بچه آخری ام خیلی سلام صلوات دنبالم نبود...:(فقط خواهر گرام لطف کردن منو تا دم در رسوندن....
همون تو کوچه که منتظر باز شدن در مدرسه بودیم با یه دختری که خیلی مامانی بود و نگرون بود دوس شدم اسمش سارا بود.....:D(کلا زود دوس میشم...یه مقدار زیادی زود و بابام منو به خاطر این اخلا قم همیشه سرزنش میکنه:cry:.)........ولی دوستی ما فقط به هفته اول ختم شد چون اون تو کلاس خانم علی اکبری رفت ومن تو کلاس خانم کنی فرد افتادم....:w05:
هییی...یادش به خیر.....چه زود گذشت.....
:crying2:
 

tootya

عضو جدید
منم مهدوآمادگی نرفتم.معلم کلاس اولمون خانم جعفری بود که خیلی خوب بود ولی بعد ازچند ماه رفت ویه معلم دیگه(خانم مفتون) به جای اون اومد که خیلی دوستش داشتم ودلم براش تنگ شده(البته من خوش شانس بودم که خانم مفتون کلاس پنجم هم معلمم بود:smile:)من روز اول بامامانم به مدرسه رفتم همون روز بایکی دوست شدم به نام اعظم،که هنوزم از حال هم باخبریم.:gol:
 

pooran.mehr

عضو جدید
کاربر ممتاز
معلم کلاس اولم خانم اسدی

هیچ وقت یادم نمیده اسمش رو چون تنها معلمی بود که کلی ازش کتک خوردم
 

nersis-68

عضو جدید
يادش به خير، اسم معلم من برادران بود،خيلي دوسش داشتم روز اول وقتي ار توي پنجره كلاسش ديدمش به زور مامانم رو بردم دفتر تا اسمم رو توي كلاسش بنويسه،
البته فكركنم گاهي حسرت ميخورد كه كاش قبول نميكرد ، چون من خيلي با ارامش ميونه ندارم .
 

spow

اخراجی موقت
چه جالب
زمان ما که بمباران بود
دبستان ملاصدرا اسمش هم اقای مرتضایی بود
تاثیرگذارترین معلمی بود که تو عمرم داشتم
یه بارم یه تاپیک براش زده بودم
هرجا هست اگه زندست موفق وشاد وکامیاب باشه واگر خدای نکرده فوت کرده روحش قرین ارامش
خاطره تا دلتون بخواد ولی تعریف نمیکنم براتون
شاد باشید
 

سمندون

عضو جدید
منم جز اون دسته هایی هستم که هیچ کس باهام نیومد روز اول:D
منم قاطی کردهبودم تو صف پنجمی ها رفته بودم همش با خودم میگفتم چقد همه از من بزرگترن:surprised:همین دیگه
اسم معلم اول دبستان هم خانوم مقدم بهترین معلمم خیلی هم دوسش دارم:gol::heart:
 

MAHSA3+*

عضو جدید
سلام اسم معلم ما خانم کاذر بود... دوستش نداشتم

کنار دختر مدیرمون مینشستم یه بار داشتم دفترمو پا ک میکردم هی بش میگفتم سرتو ببر اون طرف ( سرشو گذاشته بود رو میز ) منم از لجم خورده پاک کنا را فوت کردم رفت تو چشمش!!!! بقیشم خودتون حدس بزنین....
 

Similar threads

بالا