من يک آتئيست هستم:
خدای من خرد من است، خدايی كه ميداند كامل و همه چيزدان نيست و حرفش را حجت نميداند. با مطالعه و منطق و تجربه مسير درست را از نادرست تشخيص داده و مرا راهنمايی ميكند، خدايی كه اگر روزی باورم را با دستاوردی جديد تغيير دهم مرا سرزنش نميكند، مرا از خود نميراند و وعده جهنم برای عذاب مخلوقش نميدهد. به من ناسزا نميگويد و كشتنم را واجب نميداند، خدای من هميشه و به بهترين شكل ممكن مراقب من بوده و هست، خدای من لبريز احساسات است و با ديدن دو انسان عاشق برچسب بی عفتی به عشقشان نميزند، و از پيوند دو انسان عاشق پيشه لذت ميبرد.
خدای احساساتی من بخاطر جان دادن يک انسان و يا حيوان اشک به چشمانم هديه ميدهد و دستور كشتار انسانها به بهانه مخالفت با عقايدش و يا حيوانات به بهانه نجس بودن را نميدهد. خدای من آئينی بنام انسانيت به من هديه داد، آئينی كه در آن همه انسانها برابرند، نژاد و رنگ و مذهب و جنس بی معناست و تنها برتری در انديشه هاست، در آئين من زنها ناموس مردها نيستند بلكه انسانند و همانند هر انسان ديگر مستحق آزادی و برابريند، كودكان از حق كودک بودنشان استفاده ميكنند و در سنين خردسالی به "خانه سياهِ بخت" كه پايان كابوس وار و زودرس كودكی و آرزوهای ناب است فرستاده نميشوند، در آئين من انسانها آزادند تا بدون آسيب به ديگران و زير پا گذاشتن حقوق شهروندی رؤيای خود را زندگی كنند و از آزادی خود لذت ببرند، در آئين من بهشت و جهنم در يک واژه خلاصه ميشود.
*وجدان*
وجدان من شايسته ترين و عادل ترين قاضی برای مجازات و پاداش است، وجدان آرام و آرامش زندگی برای من معنی ديگر بهشت و عذاب وجدان خيلی دردناكتر و زجرآور تر از جهنم سوزان وعده داده شده است، جهان پس از مرگ برای من جهانيست كه از خود به يادگار باقی خواهم گذاشت، ميتوانم جهان پس از مرگ خود را با نامی نيک كه لبخندی از رضايت بر لبان بازماندگانم مينشاند بسازم، ميتوانم نامی بر جای بگذارم كه نسلها و نسلها بعد از شنيدنش نفرت را مهمان ناخوانده دلهايشان كنند.
من يک آتئيستم، خدای من خرد من و آئينم انسانيت است.
خدای من خرد من است، خدايی كه ميداند كامل و همه چيزدان نيست و حرفش را حجت نميداند. با مطالعه و منطق و تجربه مسير درست را از نادرست تشخيص داده و مرا راهنمايی ميكند، خدايی كه اگر روزی باورم را با دستاوردی جديد تغيير دهم مرا سرزنش نميكند، مرا از خود نميراند و وعده جهنم برای عذاب مخلوقش نميدهد. به من ناسزا نميگويد و كشتنم را واجب نميداند، خدای من هميشه و به بهترين شكل ممكن مراقب من بوده و هست، خدای من لبريز احساسات است و با ديدن دو انسان عاشق برچسب بی عفتی به عشقشان نميزند، و از پيوند دو انسان عاشق پيشه لذت ميبرد.
خدای احساساتی من بخاطر جان دادن يک انسان و يا حيوان اشک به چشمانم هديه ميدهد و دستور كشتار انسانها به بهانه مخالفت با عقايدش و يا حيوانات به بهانه نجس بودن را نميدهد. خدای من آئينی بنام انسانيت به من هديه داد، آئينی كه در آن همه انسانها برابرند، نژاد و رنگ و مذهب و جنس بی معناست و تنها برتری در انديشه هاست، در آئين من زنها ناموس مردها نيستند بلكه انسانند و همانند هر انسان ديگر مستحق آزادی و برابريند، كودكان از حق كودک بودنشان استفاده ميكنند و در سنين خردسالی به "خانه سياهِ بخت" كه پايان كابوس وار و زودرس كودكی و آرزوهای ناب است فرستاده نميشوند، در آئين من انسانها آزادند تا بدون آسيب به ديگران و زير پا گذاشتن حقوق شهروندی رؤيای خود را زندگی كنند و از آزادی خود لذت ببرند، در آئين من بهشت و جهنم در يک واژه خلاصه ميشود.
*وجدان*
وجدان من شايسته ترين و عادل ترين قاضی برای مجازات و پاداش است، وجدان آرام و آرامش زندگی برای من معنی ديگر بهشت و عذاب وجدان خيلی دردناكتر و زجرآور تر از جهنم سوزان وعده داده شده است، جهان پس از مرگ برای من جهانيست كه از خود به يادگار باقی خواهم گذاشت، ميتوانم جهان پس از مرگ خود را با نامی نيک كه لبخندی از رضايت بر لبان بازماندگانم مينشاند بسازم، ميتوانم نامی بر جای بگذارم كه نسلها و نسلها بعد از شنيدنش نفرت را مهمان ناخوانده دلهايشان كنند.
من يک آتئيستم، خدای من خرد من و آئينم انسانيت است.