در ادامه ی صحبت هام میخام سه تکته ی اساسی در مورد نظرات برخی دوستان بیان کنم ؛
1 . من چندین و چند بار بعضی از پست ها رو خوندم برای خودم اینطور تبیین کردم که منظور استارتر از انتخاب شدن خواستگاری رفتن اقا بوده که ایشون جای این دو کلمه رو باهم عوض کردن چه بسا عوض کردن کلمات معنی جمله رو به کلی عوض میکنه ! خب این خودش باعث پیچیدگی موضوع و برداشت های مختلف میشه به این دو جمله دقت کنید :
بخشش؛ لازم نیس اعدامش کنید
بخشش لازم نیس ؛ اعدامش کنید
دو جمله ی کاملا یکسان با دو معنی مختلف
2.دوستانی که اظهار میکنن خواستگاری رفتن دخترها درست نیست ماهم میگیم
حرف شما درسته چون این موضوع وجود نداره! از شما میخام چند دیقه چشماتونو ببیندین و دختری رو تصور کنید که به همراه خانواده ش گل و شیرینی به دست به خونه ی اقا پسر میرن و میگن که ما اومدیم پسرتونو به غلامی قبول کنیم

بعد اون اقا میره چایی میاره و.... لطفا تصور کنید در ذهن انسان میتونه هر چیزی رو به تصویر بکشه نگید امکان نداره هیچ دختری خانواده دار و با اصالتی حداقل تو ایران این کارو نمیکنه من که ندیدم شاید شما دیده باشید
من فک نمیکنم این امکان داشته باشه حتی فک کردن بهش چندش آوره
من فک میکنم شما ی همچین دیدی دارید اگر بخوایم منطقی تر به قضیه نگاه کنیم
محمد اقا گفتن که مواردی دیده شده که دختر خودکشی کرده که نآشی از خواستگاری کردن دختران بوده ! من با اجازتون میخام بگم شما اشتباه میکنید
در واقع این نمیشه اسم خواستگاری روش گذاشت اینها در دام دوستی هایی گرفتار شدن که از ریشه و پایه غلط بوده و گذراست و به ازدواج ختم نمیشه
صادقانه بگم شاید نزدیک به ۸۰ % قشر پسر های ما تا بفهمن دختری بهشون علاقه داره شروع به سو استفاده ازین محبت میکنن و اصلا هم مشخص نیس پشت چهره خوبشون چی قایم کردن برای همین خب دختر خانم ها باید مراقب باشن
شاید به همین دلیل بسیاری از دخترانی که عاشق میشن همیشه اونو توی دلشون نگه میدارن و بازگو نمیکنن چون شناخت کافی از طرف مقابلشون ندارن
اما موارد خیلی کمی هم وجود داره که اول خانم ابزار علاقه شو نشون داده
و تا اخر هم پای هم موندن که به شرایط زیادی بستگی داره ؛ شاید از هزار زوج
پنج زوج یا کمتر به این صورت اشنا شدن ! اولین شرطش اینه شناخت کامل وجود داشته باشه از طرف دختر نسبت به پسر حالا این شناخت میتونه از راههایی به دست بیاد و دو طرف با حجب و حیا باشن که گرفتار سو استفاده ها نشن
درک و فهم یک پسر و انسان بودنش واقعا میتونه به این مسائله کمک کنه ظرفیت بالایی رو از جانب یک پسر میطلبه که چطور با داستان کنار بیاد واسه همینم هست که من میگم شناخت طرفین از هم باید زیاد باشه و خانواده ها در درجه ی دوم هستن که فک میکنن من طرفدار ازدواج سفیدم! اگه شناخت کافی نباشه خب مشخصه خانواده هم وارد ماجرا و اذن پدر دخیل نخواهد شد
خب مشخصه که هر کسی این شرایط رو نداره ؛ حتی پسر باید در چنین شرایطی خودش به خواستگاری دختر اقدام کنه نه اینکه اون خانم برای خواستگاری اقدام کنه!
حتی باید طوری وانمود کنه که ابتدا خودش به اون خانم علاقه پیدا کرده تا به خانم ضربه ی روحی وارد نشه در نهایت وقتی وارد زندگی شدن این یک راز میان آن دو خواهد ماند
خب به خاطر شرایط خاصی که داره میتونیم اون رو یک ازدواج کمییاب بنامیم
این رو هم نمیشه خواستگاری کردن خانم ها نامید صد در صد .
3 . برام جای سواله که ما چرا فک میکنیم تمام غرب در فساد کامل و انحطاط غرق شده البته این تفکر درستی هست اما خب نه بطور کامل در خارج از ایران هم ازدواج با موافقت کامل خانواده ها صورت میگیره که این نشانه ی پایبندی به ارزش ها یا مقید نبودن به اون صورت میگیره