معماری با مصالحی از جنس دل

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهی آدمــــ دلش میخواهــــد

کفشهایش را دربیــــاورد![SUP]![/SUP]

»» یواشکــــی««

نوکـــ پــــآ نوکـــــ پـــــآ

+ از خودش دور شود...

 

A.8

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر وقت دلتنگ شدی

به اسمان نگاه کن

کسی هست که عاشقانه تو را می نگرد

و منتظر توست

اشکهای تو را پاک می کند

و دستهایت را صمیمانه می فشارد

تو را دوست دارد فقط به خاطر خودت

به یاد داشته باش

هر وقت دلتنگ شدی

به اسمان نگاه کن

و اگر باور داشته باشی

می بینی ستاره ها هم با تو حرف میزنند

باور کن که با او هرگز تنها نیستی

هرگز

فقط کافی است

عاشقا نه به اسمان نگاه کنی......
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم میخواهد …
چند وقــتی کرکره دلمو بکشم پاییـــن …
یه پارچـــه سیـاه بزنم درش و بنـویسم:
کسی نمـــــــرده
فقط دلـــــــــم گرفتــــــه…!
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه روزم میاد
من میام تو اتاقمی بینم پسرم داره سیگار می کشه
نمی دونم چی کار می کنم
اون موقع
شاید یکی بزنم زیر گوشش
نه به خاطر اینکه سیگار می کشه
به خاطر این که کم آورده...
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
مــــرد


چــیزی داره بــه نـــام
غــــرور


بــرای هـــمین هــمه فــکر مــیکـنن دلــش از ســنگــه



وگـــرنـه .. هـــزار بــار بــیشتر از زن بـه احـساسـات و نوازش نــیاز داره


بــاور نــداری ؟؟؟


آهـــنگــی غــمگـین تـر از صــدای گـریـه ی مــرد ســراغ داری ؟؟!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعضی از سکانس های زندگی ات را نه اینجا و نه هیچ جای دیگر نمی توانی بگویی و تا همیشه باید در قلبت نگهشان داری .
گاهی سه نقطه ها حرف های بسیاری دارند برای گفتن ، آنقدرها که می توانی با آنها اشک بریزی ، بخندی ، بمیری و دوباره زنده شوی...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهي دلم براي خودم تنگ ميشود...
گاهي دلم براي باورهاي گذشته ام تنگ ميشود....
گاه دلم براي پاكي هاي كودكانه ي قلبم مي گيرد....
گاهي دلم از رهگذراني كه در اين مسير بي انتها آمدند و رفتند، خسته مي شود....
گاهي دلم از راهزناني كه ناغافل دلم را مي شكنند مي گيرد....
... گاهي آرزو مي كنم اي كاش...
دلي نبود تا تنگ شود...
تا خسته شود... ...
تا بشكند.....
.................
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مردمانی هستند که می‌خواهند بدانند تو چه مرگت است،
و وقتی بفهمند چه مرگت است،
بهت می‌گویند بس کن،
انرژی منفی
نفرست
اینجاست که سکوت معنا پیدا می کند و تنهایی می شود تنها چاره!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دود می خیزد ز خلوتگاه من
کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟
با درون سوخته دارم سخن
کی به پایان می رسد افسانه ام ؟
دست از دامان شب برداشتم
تا بیاویزم به گیسوی سحر
خویش را از ساحل افکندم در آب
لیک از ژرفای دریای بی خبر
بر تن دیوارها طرح شکست
کس دگر رنگی در این سامان ندید
چشم می دوزد خیال روز و شب
از درون دل به تصویر امید
تا بدین منزل پا نهادم پای را
از درای کاروان بگسسته ام
گر چه می سوزم از این آتش به جان
لیک بر این سوختن دل بسته ام
تیرگی پا می کشد از بام ها
صبح می خندد به راه شهرمن
دود می خیزد هنوز از خلوتم
با درون سوخته دارم سخن
 

A.8

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعضی از سکانس های زندگی ات را نه اینجا و نه هیچ جای دیگر نمی توانی بگویی و تا همیشه باید در قلبت نگهشان داری .
گاهی سه نقطه ها حرف های بسیاری دارند برای گفتن ، آنقدرها که می توانی با آنها اشک بریزی ، بخندی ، بمیری و دوباره زنده شوی..
.
تمومه اونچه نوشتی دارم میخونم....
مثل همیشه غوغا کردی.....
عالی بود....
خیلی خوشم اومدوخیلی لذت بردم....
با ی تشکر نمیشد بگم چه حسی دارم.
ازت سپاسگذارم....
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدا جونم
دلم هوای دیروز را کرده
هوای روزهای کودکی را
دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم
آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد
دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان
هر چه میخواهید بکشیداین بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو
دلم میخواهد …
می شود باز هم کودک شد؟؟
 

(رها)

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
اگر کسی مرا خواست
بگویید رفته باران ها را تماشا کند ..
و اگر اصرار کرد ،
بگویید برای دیدن طوفان‌ها
رفته است !
و اگر باز هم سماجت کرد ،
بگویید
رفته است تا دیگر بازنگردد ..


{ بیژن جلالی }
 

(رها)

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تکـه یخی که عـاشـق ابــر ِ عـذاب می شود
سر قرار عـاشـقی همیـشـه آب می شود

به چشم فرش زیـر پـا سقف که مبتلا شود
روز وصـالشان کسی خانه خـراب می شود

کـنـار قـله های غـم نخوان برای سنگ ها
کوه که بغض می کند سنگ،مذاب می شود

بـاغ پر از گُلی که شب نظر به آسـمـان کند
صبح به دیگ می رود ؛ غنچه گلاب می شود

چه کـرده ای تـو بـا دلم که از تو پیش دیگران
گلایه هم که می کنم شعر حساب می شود ..

{ کاظم بهمنی }
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دیشب که باران آمد…
میخواستم سراغت را بگیرم!
اما..
خوب میدانستم این بار هم که پیدایت کنم,
باز زیر چتر دیگرانی…
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

ﮔــــﺎﻫــــﯽ
ﺩﻟﻢ ﺑــﺮﺍﯼ ﺯﻣـــﺎﻧﯽ
ﮐــﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﺎﺧﺘﻤﺖ ﺗﻨـــﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ…
 
بالا