معماری با مصالحی از جنس دل

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﮔﺎﻫـﮯﺣﺘـﮯ ﺟﺮﺍﺕ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻡ ﺭﺍﻧـﮕﺎﻩ ﮐـﻨـــﻢ ،ﮐﻪ ﺑـﺒـﯿـﻨـﻢﺟـﺎﻡ
ﺧﺎﻟﯿـﻪ ، ﯾﺎ ﻧـﻪ !؟...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فصل پاییز که شد
...
قسمتی از روح من پرواز کرد
...
شاپرک هم ناز کرد
*
باز در اندوه بارانی
خودم را شسته ام
حرف های بی محابا گفته ام
...
*
فصل پاییز که شد
...
انتقام از من نگیر ای روزگار
من خودم از زهر هجرش پر نصیب

از فراق یار گشتم بی شکیب
...
با سکوت و گریه های انتظار
فصل پاییز که شد
...
*
او که نقاش ازل بوده و هست
رنگ زردی به درختم بخشید
باد سردی به حیا طم پیچید
بوی باران به اتاقم آمیخت
و اناری خندید
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آن قَدَر حرف در دلـَــم مانــده
کــه در دهانــَم گره می خورنـد
و لبــــ هایم را بــ ه هـَــم می دوزنـــد
و تــو خیال می کنی
مـَـرا با تــو حرفی نیستــــ ـــ ـ !
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بـلي حـيرتدي بـوچـرخـين قراري بـلونـمزايشــدي، عـالم كار و بـاري بــيري سيـنه مــيسّر نـاز ونـعمت بـيري سي آج، چكـر يوزمين مـذلّت بـيری سي چيريوب ياغلي پـلودان بـيري سـي دویـمیوبدورنـان جـودان بیری سی نین یاغـاردولت باشیندان بـیری سی گـورمیوب بیرپـول یاشینـدان بيري سي باشه قويموش تاج شاهي بيري سي باش آچیق يوخدوركلاهي بـيري نوكر، بيريسي خان اولو بدور بيري تابين، بـيري سـلطان اولوبـدور

ملامحمد باقر خلخالی
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاه دلتنگ میشوم ،
دلتنگتر از همه دلتنگها ،
گوشه ای مینشینم و میشمارم
حسرتها را و محاکمه میکنم
وجدانم را ،
من کدام قلب را شکستم
و کدام احساس را له کردم
و کدام خواهش را نشنیدم
و به کدام دلتنگی خندیدم
که اینچنین دلتنگم
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی سکوت

یعنی اما … یعنی اگر …

یعنی هزار و یک دلیل که “دل” میترسد بلند بگوید …
 

Elham*92

کاربر بیش فعال


می دونی چیه؟!

قدیمیا هم همچین درست نمیگفتن که اعتقاد داشتن: " واس کـــــَسی بمیر که واست تب کنه! "

آخه می دونی من روزی هزار بار واست می میرم اما خدا نکنه یه بار فقط یه بار تو تب کنی عشقم .ツ
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
صدایـِ موزیــک همیشگی ..

قـورت دادنِ بغـض ..

هــجوم آوردنِ خاطراتـــ ..

حلقه ی شفافـه جمع شده دور چشمـا ...

زمزمــه ی آهنـگ ...

سرزنش کردن خودم ...

و خیس شـدن بی اختیار گـــونه ها...و مرگ تدریجــی ...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنهایی یعنی کسی رونداشته باشی حتی حالتوبپرسه فقط خودتی وخودت
وقتی برای خودت حرفاتو تواس ام اس بنویسی اما کسی رونداشته باشی حرفاتو وبهش بگی میشینی حرف دلتو تایپ میکنی اما هرچی نگاه میکنی میبینی کسی نیست براش بفرستی حتی کسی نیست براش مهم باشی حالت براش مهم باشه اونموقع اشک توچشمات جمع میشه پاکش میکنی
برای کسی مهم نباشی بدونی هربلای سرت بیاد کسی متوجه نمیشه
تنهایی یعنی بعضی وقتها انقدر حرف نزدی صدای خودتوفراموش کنی بس که کسی نبوده
تنهایی یعنی دلت بغل بخواد اما خودت خودتو بغل کنی اما به روت نیاری
تنهایی یعنی وقتی تو مترو نشستی وقتی دوتا عاشق میبینی که روشونه هم تکیه دادن اما بعدش به خودت نگاه کنی ببینی توحواست نبوده به شیشه پنجره تکیه دادی
تنهایی یعنی...............................
................................
...

((به نقل از یک نفر!))
 
بالا