شب از نیمه گذشته و ابرهایِ آسمان هنوز ..
فریاد می کشند بر سر زمین و قطره ها بی شکیب و پُر صدا
می بارند و قیل و قالِشان بیخواب کرده است مرا
حق با تو بود
می بایست می خوابیدم
اما چیزی خوابم را آشفته کرده است
سردمه
مثل یك قايق يخ کرده روی دریاچه يخ ‚ يخ کردم
عین آغاز زمین
سردمه
مثل آغاز حیات گل يخ
سردمه
مثل پایان زمین
تلخ تلخم
مثل یك خارک سبز
سردمه و می دونم هيچ زمانی دیگه خرما نمی شم
چه غريبم روی این خوشه سرخ
من می خوام برگردم به کودکی
فریاد می کشند بر سر زمین و قطره ها بی شکیب و پُر صدا
می بارند و قیل و قالِشان بیخواب کرده است مرا
حق با تو بود
می بایست می خوابیدم
اما چیزی خوابم را آشفته کرده است
سردمه
مثل یك قايق يخ کرده روی دریاچه يخ ‚ يخ کردم
عین آغاز زمین
سردمه
مثل آغاز حیات گل يخ
سردمه
مثل پایان زمین
تلخ تلخم
مثل یك خارک سبز
سردمه و می دونم هيچ زمانی دیگه خرما نمی شم
چه غريبم روی این خوشه سرخ
من می خوام برگردم به کودکی
