معماری با مصالحی از جنس دل

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنها و روي ساحل
مردي به راه مي گذرد
نزديك پاي او
دريا همه صدا
شب گيج درتلاطم امواج
باد هراس پيكر
رو ميكند به ساحل و درچشم هاي مرد
نقش خطر را پر رنگ ميكند
انگار
هي مي زند كه : مرد! كجا ميروي كجا ؟
و مرد مي رود به ره خويش
و باد سرگردان
هي مي زند دوباره : كجا مي روي؟
و مرد مي رود و باد همچنان
امواج بي امان
از راه مي رسند
لبريز از غرور تهاجم
موجي پر از نهيب
ره مي كشد به ساحل و مي بلعد
يك سايه را كه برده شب از پيكرش شكيب
دريا همه صدا
شب گيج در تلاطم امواج
باد هراس پيكر
رو ميكند به ساحل و .....





 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آري از پشت كوه آمده ام . . .
چه ميدانستم اين ور كوه بايد
براي ثروت ، حرام خورد!
براي عشق ، خيانت كرد!
براي خوب ديده شدن ، ديگري را بد نشان داد!
و براي به عرش رسيدن ، بايد ديگري را به فرش كشاند!
وقتي هم با تمام سادگي دليلش را ميپرسم ، ميگويند:
"از پشت كوه آمده!"
ترجيح ميدهم به پشت همان كوه برگردم و تنها دغدغه ام سالم بازگرداندن گوسفندان از دست گرگها باشد تا اينكه اين ور كوه باشم و خود گرگی در میان گوسفندان . . .
.................................................. .....

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از کـسـی کــه دلـش گــرفـتــه

نــپـــرسـیــد : چــــرا ؟

آدمــهــــا وقــتــی نـمـــی تــوانـنـــد

"دلـیـل نـاراحـتـیـشـان " را بـیــان کـنـنـد

دلــشــان مــــی گـــیـــرد . . .

 

کلبه تنهایی من

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
بی طاقتم ،عشق تو منم که پرسه میزنم
نمیشه باورت که عاشقت منم
نیستیو که عطر پیرهنت مونده رو تنم
بعد از تو
میشینم هردقییقه
پای عکسات،
هنوزه توگوشمه صداتو وحرفات
توفکرمه ،که بعد من
میزاره دست رو دستات

فقط امیدم به تو بسته است
بگو تو هم حالمو داری
عمری برات خاطره ساختم
کجایی ؟موندم تو بی قراری

بی طاقت ازحسین منتظری
 
آخرین ویرایش:

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 

ترانه3

کاربر بیش فعال
می دوم

با پاهای پر آبله

و دستانی پینه بسته

و انگار یک شبه

هزار سال است که می دوم و نمی رسم

هزار سال است که نامت را هجی می کنم

و هنوز گنگم

هزار سال است به دنبال خودم

سایه ها را بو کردم

عطرها را نوشیدم

و هنوز به دنبالت می گردم.




 
آخرین ویرایش:

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه لحظات باشکوهیست
انجا که
هیچ کس
مرا به یاد نمیاورد
و من
گاهی
هر روز
تنها
به اجبار لبخند
میزنم
به تک تک کسانی که
میدانم
خیلی
ساده
مرا از
یاد میبرند
و بی حرف اشکهایم را پاک میکنم
*نقل از یه نفر*
 

paisa

کاربر بیش فعال
اگر رفته اید واقعا بروید
وقتی بلاک کردید دیگر آنبلاک نکنید
وقتی با خیانت رفته اید و خوش میگذرانید و عکس های پروفایلتان را عاشقانه میکنید کمی یاد گذشته تان هم باشید
حالا چه شده که آنبلاک کرده ای و عکس های پروفایلت بوی خیانت میدهد؟
پس چه شد آن همه عشق
با او به مشکل خوردی؟
به او هم خیانت کرده اید یا او به شما خیانت کرد
آخر شنیدم هر عملی عکس العملی دارد
چرا بعد رفتنتان کاری می کنید که آدم توی برزخ بماند
بخدا این شکستن قلب آدم ها سخت تاوان دارد
از من گفتن ...
روزهای سخت ما گذشت
ولی سختی ها عجیب در خاطرمان مانده
مخصوصا شبهایی که با گریه صبح شد...
 
بالا