قهقهه های مستانه
می دانی از چه؟
از هر چه نامردی است می خندم
دیوانه شدم دیگر
بدون هیچ شاخ و دمی
سرخوش می دانی چیست؟
همان کس که در دریای غم غرق و در قعر تاریکی لبخند می زند
شامی بس غریبانه است
شاید این روزهای من همان شام غریبان است که می گویند
غریبانه می نوشم از جام تهی
در خیال سر می کنم
مست و بی هوش
می دانی از چه؟
از هر چه نامردی است می خندم
دیوانه شدم دیگر
بدون هیچ شاخ و دمی
سرخوش می دانی چیست؟
همان کس که در دریای غم غرق و در قعر تاریکی لبخند می زند
شامی بس غریبانه است
شاید این روزهای من همان شام غریبان است که می گویند
غریبانه می نوشم از جام تهی
در خیال سر می کنم
مست و بی هوش