معماری با مصالحی از جنس دل

مریم.س

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

مریم.س

عضو جدید
کاربر ممتاز
به خاطر خودت می‌گویم
که سردت نشود
که دلت نلرزد
که ترس برت ندارد
که دستت خالی نماند
به خاطر خودت می‌گویم دوستم داشته باش
که در سالن انتظار، بلیط سینما را صدبار نخوانی که سرت را گرم کرده باشی
که در اتوبوس راحت بخوابی و نترسی ایستگاه را جا بمانی
که اس ام اسِ ساده ی "رسیدم، بخواب" ، دلت را خوش کند
که در مهمانی کسی ناگهان پشت گردنت را ببوسد
که بتوانی راحت شعر سیدعلی صالحی را کنار دفترت بنویسی
که ترست بریزد و تو هم شعر بنویسی
که ترست بریزد و در کوچه برقصی
که عصر جمعه دستت برود به من زنگ بزنی
به خاطر خودت می‌گویم
دوستم داشته باش
که ادبیات بی استفاده نماند
و شعرهای عاشقانه به کاری بیاید
به خاطر خودت می‌گویم
دوستم داشته باش
بی دوست داشتن تو که نمی‌شود
دوستم داشته باش لطفا
دوستم داشته باش تا از این سطور سطحی گذر کنیم
و به ادبیات برسیم
وگرنه من که سرم شلوغ است و
کاری به این کارها ندارم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درست همان جا که ساده میگیری
درست همان جا که به هر سازی میرقصی روی زمین صاف!
درست همان جا که وقتش نیست سکندری میخوری
این نگاه را خوب میشناسیسیاه مشق رگه ای از جوانی ات را یدک میکشد
دیگر مهم نیست که نفس هایش چه طعمی میدهد
مهم طعم گس نفسهای عمیق امشب توست
باورش برای خودم هم سخت است
اما من هنوز گاهی یواشکی خوابت را میبینم
یواشکی عکست را نگاه میکنم
گاهی وقتها حتی یواشکی دوستت دارمدوستت دارم
نمیدانم....
دوستت دارم را باید جور دیگری نوشت
از این صراحت بی جان حالم به هم میخورد

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﻬﺎ ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﺭ ﺯﺩﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻣﯿﺸﻦ
ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺧﻮﺑﻦ ﮐﻪ ﭼﺸﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﯾﻪ ﻓﺼﻠﯽ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺷﺪﻥ
ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﻣﯿﺸﻦ،
ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎﻡ ﮐﻪ ﺩﻟﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ، ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﯿﺒﺎﺭﻥ
ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﻓﻘﻂ ﺩﻭﺳﺸﻮﻥ ﺩﺍﺭﯼ
ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺑﻮﺩﻧﺸﻮﻥ ﺗﻮ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﺕ ﭘﺮﺭﻧﮕﻪ
ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﻫﻤﻪٔ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪﻫﺎﺗﻮ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﺑﻨﻮﯾﺴﯽ
ﺍﯾﻨﺎ ﻫﻤﻮﻧﺎﯾﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺧﻮﺍﺑﻬﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺷﯿﺮﯾﻨﻦ
ﺍﻣﺎ ﺣﯿﻒ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ
ﺑﺪﻭﻥ ﺩﺭ ﺯﺩﻥ ﻣﯿﺎﻥ ، ﯾﻮﺍﺷﮑﯿﻢ ﻣﯿﺮﻥ
ﺍﯾﻨﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﺁﺩﻣﺎﯾﯿﻦ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﻧﻤﯿﺸﻦ
ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻨﺸﻮﻥ ﯾﻪ ﻓﺼﻞ ﺳﺮﺩ، ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺮﺩ
ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽﺷﻪ
 

مریم.س

عضو جدید
کاربر ممتاز
همیشه "دوستت دارم" را نباید گفت
گاهی دوستت دارم را باید اشاره کرد
باید هدیه داد...
قهوه ریخت...
پیاده روی کرد

گاهی دوستت دارم را باید نامه ...
شعر ... قصه نوشت
و طرح سیب کشید و گل رز سفید خرید

و اما...
گاهی دوستت دارم را باید پنهان کرد
باید گذشت و
سکوت شد

و گاهی او بی خبر است
از تمام دوستت دارم هایت....
 

مریم.س

عضو جدید
کاربر ممتاز

از دست های من
تا موهای تو چقدر فاصله است
این درد را
همین جا به دریا خواهم گفت:
به شالی کاران پیر
به صیادان جوان
به تونل های بین راه
به گردنه ها خواهم گفت:
که ماهی کوچکی در چشم هایت شناور است
و خواهم گفت:
که ما همدیگر را سیر ندیدیم
 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
به یاد یک آشنای غریب فراموش شده

به یاد یک آشنای غریب فراموش شده

هميشه هم دوست داشتنها دليل نمي خواهد
مثل دوست داشتن بعضي آدمها، يا آهنگ صدايشان از پشت تلفن
مثل بعضي از ترانه ها، بعضي روزهاي تعطيل آخر هفته، بعضي خيابانها، بعضي جاده
هاي خارج شهر
مثل خيس شدن زير بعضي باران ها كه زنده ترند انگار
مثل بعضي كتابها، بعضي وبلاگها، بعضي نويسنده هاي وبلاگها
بعضي ايستادن ها جلوي كيوسك روزنامه فروشی و خواندن تیترها
بعضي رستورانها، بعضي كافه ها، بعضي نمايشگاهها
بعضي پاركها، بعضي رابطه ها، بعضي تلاقي نگاه ها در پياده رو
مثل بعضي انگشتها كه حلقه ميشوند دور انگشت آدم
مثل بعضي اسمها كه صدا كردنشان آهنگي خاص دارد
مثل خواندن بعضي پيامك ها
مثل بعضي ماهها، بعضي فصلها، بعضي سالها...
آدم گاهي همه اينها را بي دليل دوست دارد
چون انگار حس خوبي برايش زنده مي كنند كه خودش هم نميداند چيست فقط ميداند
گاهي دلش آن حس را مي خواهد.
مثل دلتنگي براي " دوستان ِ خيلي دوست " كه وقتي هستند انگار جاي هيچكس در
زندگي آدم خالي نيست و وقتی هم نیستند _به هر دليل_ جاي خاليشان با هيچ كسي
پر نميشود.
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خیلی وقته نه به بودنی اعتماد دارم نه از رفتنی میشکنم فقط نگاه میکنم
اصلا چرا میایند و وقتی قصد ماندن ندارند تظاهر میکنند میخواهند بمانند .....
 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
من روی چشم های تو
شرط بسته ام،
ازینجای شعر
همه چیز
بسته به چشم های توست...!
 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]شاید تقصیر آدمها نیست[/FONT]
[FONT=&quot]ڪ[/FONT][FONT=&quot]ه نمیتوانند[/FONT]
[FONT=&quot]روی حرفشان[/FONT]
[FONT=&quot]وعده هاشان[/FONT]
[FONT=&quot]و احساساتشان بمانند ![/FONT]
[FONT=&quot]آنها بر روی زمینی زندگی می[/FONT][FONT=&quot]ڪ[/FONT][FONT=&quot]نند[/FONT]
[FONT=&quot]ڪ[/FONT][FONT=&quot]ه روزی ی[/FONT][FONT=&quot]ڪ[/FONT][FONT=&quot]بار[/FONT]
[FONT=&quot]خودش را دور میزند !![/FONT]
 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
بیا تمام بن بست ها را
دوباره برویم
شاید این بار
یک دیوار
ریخته باشد ...!
[FONT=&quot]حال من خوب است اما گر چه بیمارم کمی[/FONT]
[FONT=&quot]عاشقی را دوست دارم گرچه بیزارم کمی[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]دل به دلداری سپردم. رفت و من تنها شدم[/FONT]
[FONT=&quot]خانه ام را کرد آباد گر چه ویرانم کمی[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]رفت اما رفتن او آخر دنیا که نیست[/FONT]
[FONT=&quot]نیست اما بیخیالم گرچه گریانم کمی[/FONT]
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درون مرا هيچ كس نمى تواند ببيند،
حتى نزديك ترين كسان من،
تازه چه مى توانند بكنند؟
در نهايت احساس همدردى...


 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
می شود انقدر تلخ نباشی؟
مگر چه می خواهد از تو؟
روزی یک وعده صبح بخیر گفتن چقدر از وقتت را می گیرد؟
یک شاخه گل هدیه خریدن چقدر از سرمایه ات کم می کند؟
یک دوستت دارم بگو،
باور کن این غروری که سنگش را با افتخار به سینه میزنی،
لذیذتر از دیدن لبخند کسی که تو را عاشقانه می پرستد نیست...
این غرور فقط ما را تنها تر می کند.
یعنی بیشتر از این می خواهی تنها شوی؟
بگذار وقتی گوشی اش را نگاه میکند،
تماس های از دست رفته ی تو را ببیند،
دلش ضعف برود و مثل بچه ها بالا و پایین بپرد،
کیف کند که تماس از دست رفت ولی رابطه از دست نرفته.
رابطه ای که هرچند از نظر تو دوست داشتن ساده ای باشد،
اما برای او، تمام زندگیست.

می شود انقدر تلخ نباشی؟
مثلا جمعه ها دم غروب تنهایش نگذاری.
مگر سه چهار تا خیابان قدم زدن چقدر خسته ات می کند؟
می توانی هفته ای یکبار،
بی خبر جلوی خانه اش منتظرش بمانی.
ولی نمی توانی بفهمی که وقتی می فهمد
برنامه زندگي اش را از حفظی،
انگار دنیا را به او دادی.

تا به حال چند بار آرزو کرده ای که دنیا مال تو باشد؟
خب حالا که خودت دنیای کس دیگری شده ای،
چرا خساست به خرج می دهی
و این خود لعنتی را از او دریغ می کنی؟
ساعت ها، روزها، هفته ها،
بدون آنکه خبری از او بگیری
با خیال آسوده
و با حسی فاتحانه به زندگی ادامه می دهی،
بی خبر از آنکه که فکر کردن به تو،
آنقدر ذهنش را مشغول کرده
که نه می تواند کتابی بخواند،
نه گردش برود، نه خواب راحتی بکند،
و نه حتی یک لحظه از ته دل بخندد.

لعنتی،
لا اقل یک ذره انصاف داشته باش
و کمی به او فکر کن.
 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]آدم که دلش بگیرد،[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]دردش را[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]به کدام پنجره بگوید[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]که دهانش[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]پیش هر غریبه ای باز نشود..!؟[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]#لیلا_کردبچه[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهی داشتن دوباره یک بودن
میتواند سوسوی چراغ کوچکی از امید را
در دلی زنده کند
گاهی لازم است برای آنهایی که برایت مهمند
بفهمانی که هستی
تا آخرش.............
 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]دنیا یکجور نمیماند ، همانطور که هوا ، که فصل ، که زمین یکطور نمیماند ، [/FONT]
[FONT=&quot]آدمها و رفتارها و دنیایشان هم...[/FONT]
[FONT=&quot]شاید روزهایی بوده که بهترین چیزهای زندگیت ، تنها مال او بوده و بس ، روزهائی که خیال نبودنش هم حتی ، اشکت را درآورده ، اما ،[/FONT]
[FONT=&quot] دنیا یکجور نمیماند...[/FONT]
[FONT=&quot]کسی که چشمهایت را بوسید و گفت تا ته دنیا فقط تو ،[/FONT]
[FONT=&quot] توی آغوش آدم دیگری آرام گرفت ،[/FONT]
[FONT=&quot] شبی که فکر میکردی هرگز نمیرسد به صبح ، نه تنها به فردا ، که به ده [/FONT]
[FONT=&quot]سال بعد هم رسید و هیچ هم نشد ، هیچ...[/FONT]
[FONT=&quot]آدمها را وادار به ماندن میکنیم ، وادار به گفتن ، وادار به چه و چه و چه ، [/FONT]
[FONT=&quot]چون میترسیم بروند و ما تمام شویم اما ، دنیا بی وقفه میگردد و ما هم جائی روی [/FONT]
[FONT=&quot]همین دنیا ، آرام میگردیم ، چه بخواهیم ، چه نخواهیم...[/FONT]
[FONT=&quot]چشمهایم را میبندم و اشک میریزم ، با اشک تو از چشمم سقوط میکنی ، می افتی ، و خدا را چه دیدی ، شاید ده سال بعد ، تو تنها خاطره ای تلخ باشی ، و من ، [/FONT]
[FONT=&quot]نمیدانم ، شاید همان ، یا خاطره ای فراموش شده...[/FONT]
 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
به بدرقه ی تو دست تکان می دهم
تنهایی
به استقبال خودش تعبیر کرد!

از علیرضا روشن
 
بالا