معماری با مصالحی از جنس دل

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چقدر تنهاست

شاعری که عاشقانه هایش


دست به دست می روند


به دست تو اما ،


نمی رسند !

 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شعر چیزی نیست

لحن گفتن "دوستت می دارم" است...


من


لال و کور و فلج و بی دست و پا شوم اگر


شعر نتوانم گفت شاید


اما


دوستت خواهم داشت حتما...!


 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنها در خلوت اتاق

با هر چیز می شود حرف زد


با میز


با دفتر تلفن


با گل های شمعدانی


با هر چه که هست...


اما من دیوانه ام


میان این همه هست


با تو حرف می زنم که نیستی...

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتی یه آدم میــــــــگه

هیچ کس منو دوســــــــت نداره

منظورش از هیچ کــــس

یک نفــــــــر بیشتر نیست…

همون یه نفری که برای اون همه کســــــــه!!!
 

jhigol

عضو جدید
هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودال میریزد،
مرواریدی صید نخواهد کرد.

من
پری گوچک غمگینی را
میشناسم که در اقیانوسی مسکن دارد
و دلش را در یک نیلبک چوبین
مینوازد آرام، آرام
پری کوچک غمگینی
که شب از یک بوسه میمیرد
و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد.


 

$marziyeh67$

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گرمای دستت

گرمای دستت

 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﺳﻬﻢ ﻣﻦ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟
ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺪﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻟﻪ ﻧﮑﻨﻢ ،
کجا ﺑﺎﯾﺪ ﺩل ﺒﺒﻨﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﯾﺮ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻢ ،
ﮐﺠﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﺎﮐﯽ ﮐﻮﻟﻪ ﺑﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺗﻮﻗﻒ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﻧﺒﺎﺷﺪ ؟
ﺑﮕﻮﮐﺠﺎ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭ کنم ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﮕﻮﯾﺪ،ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺟﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ..!
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بخاطر بسپار:
وقتی ردپای احساس سبز انسانیت خویش را در قلب کسی باقی بگذاری
بیشتر از حاضرین حاضر خواهی بود.
حتی اگر غایب باشی !!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
یکی باید باشد ‎
همانکه وقت درد همدردت شود
صورت به عرق نشسته ازدردت را بوسه زند
وتو تمام دردت را دردستانش بفشاری ‎
واو مردانه برای تسکینت آغوشش را تنگ ترکند ‎
یکی باید باشد ‎
همانکه وقتی بخاطرحضورش تشکرمیکنی‎
لبخند زنان بگوید درهمه شرایط با توام
وتو اینبار نه ازعشقت که ازخدایش تشکرمیکنی
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلخوشيم که در نيمه ي تاريک دنيا
کسي ما را گم کرده است
و دارد در به در
دنبالمان مي گردد
کسي که زنگ در را
هميشه بعد از هجرت ما
به صدا در خواهد آورد ..
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی رسم خوشایندی است.


زندگی بال و پری دارد، با وسعت مرگ.

پرشی دارد اندازه عشق.

سهراب


 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می خواستم بمانم،
رفتم.
می خواستم بروم،
ماندم.
نه رفتن مهم بود و
نه ماندن
مهم
من بودم
که نبودم..
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دختر بچه : دوسِت دارم

پسر بچه : مثل آدم بزرگا؟!

دختر بچه : نـــــــه … راستـــــــکی ..!
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ایستاده ام و تماشا میکنم
کسی را که تا دیروز براى ماندنم دست به دعا برداشته بود
و امروز براى رفتنم نذر کرده است
 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سالهاست که به این زندگی عادت کرده ام
این منم که شکسته ام...
این منم که زیر باران مانده ام.....
این منم که خسته ام......مانند شیشه شکستنم آسان بود
ولی دیگر......
به من دست نزن که این بار زخمیت خواهم کرد.....
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﮔﻔﺖ:ﻗﺮﺹ ﺑﺮﻧﺞ!
ﮔﻔﺘﻢ:ﺩﺭﺩﻧﺎﮎ ﺍﺳﺖ، ﺳﯿﺎﻧﻮﺭ!
ﮔﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ،ﺩﯾﺎﺯﭘﺎﻡ!
ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺩﺍﺭﺩ،ﺳﯿﺎﻧﯿﺪ ﭘﺘﺎﺳﯿﻢ!
ﺩﺭﺩﺳﺮ ﺧﺮﯾﺪ ﺩﺍﺭﺩ، ﺳﻘﻮﻁ ﺍﺯ ﺑﻠﻨﺪﯼ!
ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻭ ﻗﻄﻊ ﻧﺨﺎﻉ ﺩﺍﺭﺩ،
ﺁﺗﺶ!
ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻭ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺑﺪﺯﯾﺴﺘﻦ
ﺩﺍﺭﺩ، ﺗﯿﻎ!
ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻭ ﺑﺪﻧﺎﻣﯽ ﺩﺍﺭﺩ…
ﺻﺒﺮ ﮐﻦ!
ﺻﺒﺮ ﮐﻨﻢ؟ ﮐﻪ ﭼﻪ؟
ﺻﺒﺮ ﮐﻦ، ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ
ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ
ﮐﺮﺩ…
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مترسک ناز می کند
کلاغ ها فریاد می زنند
و من سکوت می کنم....
این مزرعه ی زندگی من است
خشک و بی نشان
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایـــــا
این بند دل آدم کجاست؟؟
ک گاهی با یک
اسم..
نگاه..
با حضور یک نفر..
و یا با یک لبخند “پاره میشود”
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز


فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی .
پیرمرد از دختر پرسید :
- غمگینی؟
- نه .
- مطمئنی ؟
- نه .
- چرا گریه می کنی ؟
- دوستام منو دوست ندارن .
- چرا ؟
- جون قشنگ نیستم .
- قبلا اینو به تو گفتن ؟
- نه .
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم .
- راست می گی ؟
- از ته قلبم آره
دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد.
چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز

کـــور شود هرآنکه...چشم دیدنــعشــــقمانو خواندن عاشقانه هایم برایــ[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]ـت را...[/FONT]ندارد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز


آدمـــــ هــا

وقـتـی از هــم دور مـی شـونـد

کـه دارنـد بـه کـــَـسِ دیــگــری نــزدیـک مـی شـونـد !

شــــکـــــــ نــکـــن ...!!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گلهای همیشه بهار تنها در نگاه توست
گاهی وقتها که با من مهربان میشوی نمیدانم
چه شده اما همین که میدانم دوستت دارم و دوستم داری
دیگر کسی برایم مهم نیست حتی
نگاه پر از سوال ادمها

*نقل از یک نفر*
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز

حرفــــــی ندارم

تو هم چیزی نــــگو

بگذار تنها تــــماشـــــایت کنم

...

دل ربـــــاترین چشــــم انداز !
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز

آدم یه روزایی به بـــــــودن بعضیـــا خیـــــلی احتیـــــاج داره

که همیـــــشه این روزا دقیقــــــا مصـــــــادف میشــــــه بــــا روزایی که اصلا نیســـــت!
 

ziba000

عضو جدید
تـو بگـو چطــــــــور بیـان کنـم..؟؟


از دوسـتـت دارم هـایـے کـه وجــــــــودم را فـرا گـرفــته اسـت


پــُــــــرم


بـاور کـن ســـخت اسـت گـفـتـنـش وقـتــــــــــے که


بـا هـر جمـــــله دوسـتـ داشـتـن بـرایـت میـــمـــیرم


و زنـــده میـشــــوم


بـ ـــ ـــ ــاور کـ ـــ ـن..
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ . . . ﯾﻪ ﺷﺒﺎﯾﯽ
ﺑﻪ ﯾﻪ ﺍﺩﻣﺎﯼ ﺧﺎﺻﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺩﺍﺭﯼ
ﮔﻮﺷﯿﺘﻮ ﺑﺮ ﻣﯿﺪﺍﺭﯼ ﺷﻤﺎﺭﺷﻮ ﺑﮕﯿﺮﯼ
ﺍﻣﺎ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﺱ
ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺩﻟﮕﯿﺮ ﻭ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﮐﻪ ﯾﻬﻮ ﺑﺨﻮﺩﺕ
ﻣﯿﺎﯼ . . .
ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﯼ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺻﻔﺤﻪ ﯼ
ﺧﺎﻟﯽ ﺑﯿﺠﻮﺍﺏ
ﺍﺷﮑﺎﺕ ﺳﺮﺍﺯﯾﺮ ﺷﺪﻥ
ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﯿﮕﯽ
ﺍﻭﻥ ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ
ﺍﺧﺮﺵ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﺷﺪ ...؟




 

jhigol

عضو جدید
لب دريا، نسيم و آب و آهنگ،
شكسته ناله هاي موج بر سنگ.
مگر دريا دلي داند كه ما را،
چه توفان ها ست در اين سينه تنگ !
تب و تابي ست در موسيقي آب
كجا پنهان شده ست اين روح بي تاب
فرازش، شوق هستي، شور پرواز،
فرودش : غم؛ سكوتش : مرگ ومرداب !
سپردم سينه را بر سينه كوه
غريق بهت جنگل هاي انبوه
غروب بيشه زارانم در افكند
به جنگل هاي بي پايان اندوه !
لب دريا، گل خورشيد پرپر !
به هر موجي، پري خونين شناور !
به كام خويش پيچاندند و بردند،
مرا گرداب هاي سرد باور !
بخوان، اي مرغ مست بيشه دور،
كه ريزد از صدايت شادي و نور،
قفس تنگ است و دل تنگ است، ورنه
هزاران نغمه دارم چون تو پر شور !
لب دريا، غريو موج و كولاك،
فرو پيچده شب در باد نمناك،
نگاه ماه، در آن ابر تاريك؛
نگاه ماهي افتاده بر خاك !
پريشان است امشب خاطر آب،
چه راهي مي زند آن روح بي تاب!
سبكباران ساحل ها چه دانند،
شب تاريك و بيم موج و گرداب!
لب دريا، شب از هنگامه لبريز،
خروش موج ها: پرهيز ... پرهيز ... ،
در آن توفان كه صد فرياد گم شد؛
چه بر مي آيد از واي شباويز ؟!
چراغي دور، در ساحل شكفته
من و دريا، دو همراز نخفته!
همه شب، گفت دريا قصه با ماه
دريغا حرف من، حرف نگفته!

 
بالا