معماری با مصالحی از جنس دل

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
خاطرات نه سر دارند و نه ته....
بی هوا می آیند تا خفه ات کنند....
میرسند گاهی وسط یک فکر!
گاهی وسط یک خیابان
سردت میکنند....داغت میکنند....
رگ خوابت را بلدند.... زمینت میزنند...
خاطرات تمام نمیشوند...
تمامت میکنند
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
" خداحافظی ات " عجب خرابه ای به بار آورده!
نگاه کن...
مدت هاست در تلاشند!
مرا از زیر آوار تنهایی هایم بیرون کشند...
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای با تو بودن،
نه مهلت می خواهم...
و نه بهانه ای...
بودنت نیاز من است...
و تو همیشه در قلبم ماندگاری...!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من ندانم که کيم؛من فقط ميدانم که تويي شاه بيت غزل زندگيم.....
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر ثانیه که می گذرد

چیزی از تو را با خود می برد ...

زمان غارتگر غریبی ست

همه چیز را بی اجازه می برد !

و تنها یک چیز را

همیشه فراموش می کند ...

حس " دوست داشتن " تو را ...!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ندانم باکه سوداکنم
کجاجوشم وازچه پروا کنم
نه یاری که راه مروت روم
نه خصمی که باوی مداراکنم
نه عشقی که دل رابدریازنم
نه شوری که روسوی صحراکنم
نه برقم که آتش زنم خرمنی
نه ابرم که باگریه غوغا کنم
بسی قصه ازمن بماند بجای
اگردفترسینه راواکنم
چنان ماندم ازبزم هستی جدا
که ازدور باید تماشا کنم
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در جاده ای که انتهایش معلوم نیست،پیاده یا سوار بودن فرقی نمیکنه....

اما اگر همراهی داشته باشی که تنهات نذاره...

بی انتها بودن جاده برات آرزو میشه......
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
در این زمانه همه میخواهند عاشق باشند
عشق احساسی نیست که بتوان آنرا ساده انگاشت.
عشق احساسی نیست که آنرا حقیر شمارد.
"عشق را باید گرامی داشت"
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم تنگه........
دلم گرفته ............
دلم گریه می خواد ..........


آری دلم گرفته٬ از این روزگاران بی فروغ ! از این تکرارهای ناپایان !

دلم گرفته از این همه کینه .... این همه دروغ !

از این مردمان نا مهربان و بی وفا دلم گرفته .......

دلم برای کوچه پس کوچه های مهربانی ها تنگ است !

دلم تنگ است برای کودکی ام که پاورچین پاورچین روی سنگفرش های زندگی بی دغدغه قدم می زدم !

برای تنها گل محبتی که در بیابان دلم روئید و پس از این همه بی مهری و دروغ خشکید دلتنگم!

دلم برای دلتنگی های شیرین و انتظارهای کشنده تنگ است...!

نمی دانم کدامین نامهربان ٬ خواب را از دیدگانم دزدید که اینگونه در حسرت و دلتنگ خواب

شیرینم سرگردانم ؟!

دلم گرفته ! دلم تنگ است ! روزگار چشمانم طوفانی است و در انتظار باران های سیل آساست.....


آره !
این روزا دلم بدجوری گرفته ... چشمام منتظر یک بهونه است ...

که هی بخواد بباره....




 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
تکثير شده ام در اين شهر؟؟
ياقلب توست که مدام شعبه هاي جديد افتتاح ميکند؟
اين روزها
...
جمعيتي مخاطب حرفهاي عاشقانه ات شده اند
..!!!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به نماز شام هر کس بنهد چراغ و خوانی
منم و خیال یاری غم و نوحه و فغانی
چو وضو ز اشک سازم بود آتشین نمازم
در مسجدم بسوزد چو به او رسد اذانی
عجبا نماز مستان تو بگو درست هست آن
که ندارد او زمانی نشناسد او مکانی
عجبا دو رکعت است این؟ عجبا که هشتمین است؟
عجبا چه سوره خواندم؟ چو نداشتم زبانی
در حق چگونه کوبم؟ که نه دست ماند و نه دل
دل و دست چون تو بردی بده ای خدا امانی

(مولانا)

 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
آه عجب کاری به دستم داد دل
هم شکست و هم شکستم داد دل
یک نفر آمد قرارم را گرفت
برگ و بار و شاخسارم را گرفت....
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
من غــرورم را به راحتـــي به دست نيـــاوردم
کـه هر وقت دلـت خواست خـــردش کني
غــــرور من اگر بشکـنــــد
با تـکــه هــايـش
شاهــــرگ زنــدگــي تــو را نيز خواهـــد زد

 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
اتاق تنهاییم پا به ماه اتفاق تازه ایست،
به گمانم یکی نبود قصه های من در راه است....
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شمع دانی به دم مرگ به پروانه چه گفت؟
گفت ای عاشق بیچاره فراموش شوی..
.سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد
گفت :طولی نکشد تو نیز خاموش شوی
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خسته شدم ...
بس كه قند سابیدم و كامم شیرین نشد
بس كه باران شدم
باریدم و دلم خالی نشد
خسته شدم
بس كه تو این تنهایی
كسی حتی گوش حرفایم نشد
بغض دردهایم نشد
آه و سودایم نشد
خسته شدم ...
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
هرگز نفهمیدم فراموش کردن درد داشت یا فراموش شدن!!!
به هر حال دارم فراموش میکنم فراموش شدنم را....
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
براي دل من
هميشه تــــو خواهــي ماند...
حتي اگر ..............
مخاطب تمام اين نوشته هايم او شونــــد.

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گذشتم از تو که ای گل چو عمر من گذرانی
چه گویمت که به باغ بهشت گم شده مانی
به دور چشم تو هر چند داد دل نستاندم
برو که کام دل از دور آسمان بستانی
گذاشتم به جگر داغ عشق و از تو گذشتم
به کام من که نماندی به کام خویش بمانی
بهار عمر مرا گر خزان رسید تو خوش باش
که چون همیشه بهار ایمن از گزند خزانی
تو را چه غم که سوی پایمال عشق تو گردد
که بر عزای عزیزان سمند شوق برانی
چگونه خوار گذاری مرا که جان عزیزی
چگونه پیر پسندی مرا که بخت جوانی
کنون غبار غمم بَرفشان ز چهره که فردا
چه سود اشک ندامت که بر سرم بفشانی
چه سال ها که به پای تو شاخ گل بنشستم
که بشکفی و گلی پیش روی من بنشانی
تو غنچه بودی و من عندلیب باغ تو بودم
کنون به خواری ام ای گلبن شکفته چه رانی
به پاس عشق ز بد عهدی ات گذشتم و دانم
هنوز ذوق گذشت و صفای عشق ندانی
چه خارها که ز حسرت شکست در دل ریشم
چو دیدمت که چو گل سر به سینه ی دگرانی
خوشا به پای تو سر سودنم چو شاهد مهتاب
ولی تو سایه برانی ز خود که سرو روانی
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من شکوفایی گل های امیدم را
................در رویاها میبینم؛
..........................و ندایی که به من می گوید:
....................................گرچه شب تاریک است
.............................................دل قوی دار
......................................................سحر نزدیک است:gol:
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلتنگم...
و دلتنگیم را با خیالت شریک میشوم؛
خیالی که مانند خودت پاک و بی ریاست
ولی برعکس تو که سنگ دلی،
دلی به اندازه ملکوت خدا دارد...........
 
بالا