مشاعرۀ سنّتی

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دلا معاش چون کن که گر بلغزد پای
فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تا نظر می کنی از پیش نظر خواهم رفت
گر نرفتم ز درت شام سحر خواهم رفت
 

zarnaz_a

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من از جور بتان دل ریش دیرم

زلاله داغ بر دل بیش دیرم


چو فردا نامه خوانان نامه خوانند

من شرمنده سر در پیش دیرم
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
می خورد خون دلم مردمک چشم و سزاست
که چرا دل به جگر گوشه مردم دادم

پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک
ورنه این سیل دمادم ببرد بنیادم.
 

ویدا

عضو جدید
دیده را فایده آنست که دلبر بیند
ور نبیند چه بود فایده بینایی را؟؟
 

sam-smith

عضو جدید
شمع بزم محفل شاهان شدن ذوقی ندارد
ای خوشا شمعی که روشن می کند ویرانه ای را
 

*Afash*

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر پوسیده گردد استخوانم
نگردد مهرش از جانم فراموش

چو پیراهن شوم آسوده خاطر
گرش همچون قبا گیرم در آغوش

شيعه يعنى هفت خطى در جنون
شيعه طوفان ميكند در كاف و نون

شيعه يعنى تندر آتش فروز
شيعه يعنى زاهد شب، شير روز

شيعه يعنى شير، يعنى شيرمرد
شيعه يعنى تيغ عريان در نبرد

شيعه يعنى تيغ، تيغ موشكاف
شيعه يعنى ذوالفقار بى غلاف
 
آخرین ویرایش:

گلابتون

مدیر بازنشسته
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل دراندیشه که چون عشوه کند در کارش

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش

 
  • Like
واکنش ها: abfa

abfa

عضو جدید
شمع هر جمع مشو ورنه بسوزی مارا
یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
[FONT=&quot]یارب مرا یاری بده، تا خوب آزارش کنم[/FONT][FONT=&quot]
هجرش دهم زجرش دهم، خوارش کنم زارش کنم
از بوسه های آتشین، وز خنده های دلنشین
صد شعله در جانش زنم، صد فتنه در کارش کنم
[/FONT]
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
من نميگويم كه خاموشم نكن
من نميگويم فراموشم نكن
من نميگويم كه با من يار باش
من نميگويم مرا غمخوار باش
من نميگويم دگر گفتن بس است
گفتن اما هيچ نشنفتن بس است
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تو اگر شراب ریزی به قدح که تاب دارد
که دو چشم نیم مستت همه را خراب دارد
چه به ماه ماند آن رخ که زدور بینم او را
چه به عمر ماند آن مه که سر شتاب دارد
 

abfa

عضو جدید
در آن چمن که بتان دست عاشقان گیرند
گرت ز دست برآید نگار من باشی
 

neda_eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
یاد انروز که در صفحه ی شطر نج دلت
شاه عشق بودم وبا کیش رخت مات شدم
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
میکند سلسله زلف تو دیوانه مرا
می کشد نرگس مست تو به میخانه مرا
متحیر شده ام با غم عشقت ناگاه
از کجا یافت دراین گوشه ویرانه مرا
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا