تا ترا از دور دیدم، رفت عقل و هوش من
میشود نزدیک منزل کاروان از هم جدا
آنقدر دور است از من که شب تنهایی ام
گرد و خاکی هم نمی شیند به روی دامنش
* لطفا شعر نو به کار نبرید.
تنها مانده ام در ميان غريبه هاي آشنا،
آشنايي را مي جويم در ميان آشنايان ...
كسي را نمي يابم ،
در تند باد زندگي ، ساحل نجاتي كي مي جويم ،
شايد آرام گيرد لحظه هاي بي تابم ...
غريبه ام با خواب ،
هر شب چشم در آسمان بيدار مي خوابم ، شايد،
ستاره اي سوسو كند در سياهي متعلق هر روزم ...
![]()
رسمعاشق نیست با یکدل دو دلبر داشتنوقت غنیمت شمار ار نه چو فرصت نماند
ناله که را داشت سود آه کی آمد به کار
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |