دامن و آغوش گل خلوت سرای شبنم است
این مقام از دولت لطف و صفای شبنم است
تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم
دامن و آغوش گل خلوت سرای شبنم است
این مقام از دولت لطف و صفای شبنم است
تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم
یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
هر کس که بدید چشم او گفت
کو محتسبی که مست گیرد
درد عاشقي را دوايي بهتر از مجنون نيست
شربت بيماري فرهاد را شيرين كنيد!
ترك ما كردي برو
هم صحبت اغيار باش
يار ما چون نيستي
با هركه خواهي يار باش
شادي ندارد آنکه ندارد به دل غمي
آن را که نيست عالم غم، نيست عالمي
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور،
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باشروزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفتتو شهریار علی گو که در کشاکش حشر
علی و آل به امداد میرسد ما را
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت
باقی همه بیحاصلی و بیخبری بود
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم، نعره مزن، جامه مدر هیچ مگو
گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |