مشاعرۀ سنّتی

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر چه کند به شاهدی *** کس نکند ملامتش

باغ تفرج است و بس *** میوه ندهد به کس

شعر از: سعدی

صفحه پولیفون آلمانی به شماره 12029-4 ، دستگاه شهناز، آواز آقا غفار، کمانچه باقر خان

حسن حاجی غفار: متولد 1258، کاشان، در گذشت 2 مهر 1312، تهران.

از خوانندگان به نام دوره قاجار و اوایل پهلوی​

سنــگــ در بـرکــــه می‌انــدازم و می‌‌پـنـــــدارم
بـا همین سنــگ زدن، مــــــاه بـه هـم می‌ریزد...
:gol:
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل سپردن از تو باشد، عهد و پیمانش ز من
قبله ام سوی تو باشد، دین و ایمانش ز من

هدیه ای قابل تر از جانم ندیدم پیش تو
یک اشاره از تو باشد، دادن جانش ز من...!


 

rahmati8829

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل سپردن از تو باشد، عهد و پیمانش ز من
قبله ام سوی تو باشد، دین و ایمانش ز من

هدیه ای قابل تر از جانم ندیدم پیش تو
یک اشاره از تو باشد، دادن جانش ز من...!


نابرده رنج گنج میسر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
 

old eng

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه ی پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
...
:w05:
 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه ی پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
...
:w05:
یادباد آن که چو آغاز سخن می‌کردی
با تو صد زمزمه در زیر زبان بود مرا...:gol:
 

حميدرن

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد

وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف


ابروی دوست کی شود دستکش خیال من

کس نزده‌ست از این کمان تیر مراد بر هدف


چند به ناز پرورم مهر بتان سنگدل

یاد پدر نمی‌کنند این پسران ناخلف
 

sar sia

کاربر بیش فعال
همه دم با توام و از دل من بی خبری
غافلی از من و از خاطر من می گذری
مست از عطر خوش موی پریشان توام
آتش عشق تو افکنده به جانم شرری




[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]یاد بگذشته به دل ماند و دریغ .......... نیست یاری که مرا یاد کند[/FONT]
 

sar sia

کاربر بیش فعال
تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشق
عاشقم بر عشق و هرگز نشکنم پیمان عشق
تا حدیث عاشقی و عشق باشد در جهان
نام من بادا نوشته بر سر دیوان عشق
سنایی
 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
دنیا مرا فروخت، ولی کاش دست کم
چون بردگان مرا به تماشا نمی گذاشت

شاید اگر تو نیز به دریا نمی زدی
هرگز به این جزیره کسی پا نمی گذاشت

گر عقل در جدال جنون مرد جنگ بود
ما را در این مبارزه تنها نمی گذاشت..
.
:gol:
 

sar sia

کاربر بیش فعال
بیدار شو ای دل که جهان می‌گذرد
وین مایهٔ عمر رایگان میگذرد
در منزل تن مخسب و غافل منشین
کز منزل عمر کاروان میگذرد
مولانا
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری وین پرده نشین باشد


در فکر دلبری ز من بینوا مباش
صیدی چنین حقیر ، برازنده ی تو نیست

شب های مه گرفته ی مرداب بخت من
ای ماه! جای رقص درخشنده ی تو نیست
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا